هایدگر، ارسطو و مسئلهی کنش
یکی از مهمترین دغدغههای هایدگر تحلیل کنش و عمل انسانی بود. هایدگر در هستی و زمان الگویی برای تحلیل کنش به دست میدهد. میتوان برای مشخصکردن جایگاه بحث کنش در این کتاب، نخست نگاهی به طرح کلی پروژهی هایدگر افکند.
1 فلسفهی قارهای امروز شاهد دگرگونیای است که فراتر از عنوانهایی چون پدیدارشناسی، نظریهی انتقادی، نظریهی رادیکال، پسامدرنیسم و نظریهی آلترناتیو، میتوان نام عمومی «چرخش الهیاتی» را بر آن اطلاق کرد. پیش از این ریچارد کرنی فیلسوف دین پدیدارشناس، و جان مولارکی نویسندهی کتاب فلسفهی پساقارهای، از مفهوم «چرخش الهیاتی» یا «چرخش دینی» برای نامیدنِ این دگرگونی سود جستهاند، اما مقصود ما از «چرخش الهیاتی» در این نوشتار، اشاره به دگردیسی در فهم امر سیاسی است: این دگردیسی ناظر به تعدیل در دریافتهای ماتریالیستی از هستی و جامعه و تاریخ با ارجاع به سنتهای دینی صدر مسیحیت و قرون میانهی مسیحی، یهودی (و اسلامی) است.
«ترقی عظیم در قدرتهای تولیدی و بخشی بزرگتر از مهارت و زبردستی و نیز داوریای که با آن این بخشِ مهارت و زبردستی به سویی هدایت میشود یا به کار بسته میشود، به نظر میرسد خود از معلولات تقسیم کار باشد». (آدام اسمیت، جملهی نخست کتاب پژوهشدر باب علل و ماهیت ثروت ملل)
انسان اروپایی پس از دورهی رنسانس و بهخصوص در عصر روشنفکری (یعنی قرن هجدهم میلادی) در علم و فلسفه و اخلاق، خود را بینیاز از مبانی ماوراءالطبیعه دانست و یکسره به طبیعت پیرامون خویش چشم دوخت. چنین شد که در فلسفه و علوم مختلف، سخن گفتن از مبادی متافیزیک هستی، طبیعت و انسان، فاقد ارزش معرفتی و مظهر بازگشت به دورهی قرون وسطی تلقی گردید. مرزهای علوم از فلسفه تفکیک شد و اخلاق و سیاست و اقتصاد که تا پیش از این از شئون عقل عملی و زیرمجموعهای از فلسفه و حکمت قلمداد میشد، همچون علمی مستقل بر پایهی تجربهگرایی طبیعی بازسازی شد.
دارایی، همانطور که هابز میگوید، قدرت است.
(Smith 1776: 48)
«مقدم بر پرسشی که بهتنهایی همواره بیواسطهترین و ضروریترین است، یعنی "چه باید بکنیم؟"، باید به این پرسش اندیشید: "چگونه باید بیندیشیم؟". اندیشیدن در واقع کنش درست است، زیرا ارتکاب کنش یعنی تندادن به تاگشایی ذاتی هستی... این تناظر نخستینی، که به خاطر خودش انجام میگیرد، اندیشیدن است.»
تفکر چیست؟ به شیوههای مختلفی میتوان به این پرسش نزدیک شد. یکی از اخیرترین پاسخها این است که تفکر کار کردن با نشانهها است. کار کردن، طی کردن یک فاصله است، و نشانه یک فاصله است: میان دال و مدلول. این فاصله شرط نشانه و شرط تفکر است. اگر این فاصله به صفر کاهش یابد، تفکر محو میشود. در اتوپیا تفکر وجود ندارد. اگر به بینهایت افزایش یابد نیز تفکر محو میشود. در دیستوپیا تفکر وجود ندارد. تفکر مختص زمین است، و زمین محل اقتصاد است؛ جای محدود بودن داراییها؛ و جای داراییها. در اتوپیا دارایی نامحدود است، بنابراین اقتصاد معنایی ندارد. در دیستوپیا دارایی صفر است. در آنجا نیز اقتصاد معنایی ندارد. محدود بودن منابع شرط اقتصاد، و اقتصاد شرط تفکر است. به عبارت دیگر، زمین و زندگی دو بیان از یک چیز هستند. زمین نماد محدودیت و انسانیت ماست. تنها در زمین و از زمین، همهچیز نشانه است. در فضا کسی صدای شما را نمیشنود.
اجازه دهید از این پرسش آغاز کنیم که آیا فهم از اقتصاد در ساحت تفکر در دورههای گوناگون نظرورزی عمومی یا فلسفی آدمی، تحول یافته است؟ چه زمینههایی در فهم فلسفی، امکان نگاه تئوریک و در ادامه تکنولوژیک شدن اقتصاد در دوران جدید را فراهم کرده است؟
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.