در زمان حمله داعش به عراق، همه تحلیلگران غافلگیر شدند. هیچ کس تقریباً نمیدانست چه شده است و باید چه گفت. مگر میتوان شهرهای چند میلیون نفری نسبتاً مدرن عراق را که با ارتش محافظت می شود با استفاده از چند ماشین غیر نظامی تصرف کرد؟ ارتش عراق کجاست؟ سپاه قدس کجاست؟ مستشاران غربی کجایند؟
همه غافلگیر شدند؛ جز تعداد معدودی از فعالان رسانهای عرب زبان. کسانی که در شبکههای اجتماعی فعال بودند و چندان فریب این نام، «داعش» را نخورده بودند. از نظر آنها، هیچ اتفاق جدیدی نیفتاده است. این قصه سر درازی دارد...
البته عده دیگری هم بودند که غافلگیر نشدند. این عده هیچگاه غافلگیر نمیشوند. غافلگیر نمیشوند چون اتفاقی برای آنها رخ نمیدهد. نام آنها فیلسوف است. بسیاری از اهل فلسفه در کشور ما، بر این گماناند که آنچنان در مبادی حکمت و کلیات امور غور دارند، که اگر چیز جدیدی هم رخ دهد که اندکی ارزش فکر کردن داشته باشد، باید برای فهم آن به سراغ کتابخانه خود بروند و از دل این کتاب و آن کتاب فلسفه، راهی پیدا کنند تا پدیدار را توضیح دهد. البته چه بهتر که کار به اینجاها نکشد و در پشت میز تحریرشان، با همان ادبیات همیشگی، یعنی همان چندتا کلیدواژه ای که همه عالم و آدم را با آن توضیح میدادند، این را هم تعیین تکلیف کنند.
بیچاره فلسفه که در عصر کنونی و در کشور ما از پرسشهای انضمامی جدا افتاده است. فلسفه از نگاه این دسته، همان الهیات معکوس و منسوخ است. پرسش درباره قورمه سبزی باشد یا داعش، فرقی نمیکند؛ پاسخ تکرار چند کلیدواژه است که با شأن اهورامزدایی و اهریمنی، پیشاپیش تکلیف همه چیز را معین کرده است. جواب معلوم است، کیفیت آن مجهول است و پرسش از آن بدعت است. این زبان حال است و چه سنخیت عجیبی دارد این جمله با موضوع این یادداشت.
راقم این سطور برای اجتناب از افتادن در همان چاهی که دیگران را از آن برحذر داشته است، به طرح چند ملاحظه در شرط امکان فهم داعش اکتفا میکند.
1- داعش در ارتباط وثیق با رسانه حرکت میکند. عملیاتهای اصلی داعش در شبکههای اجتماعی انجام میشود. طرفداران آنها این عملیاتها را قبل از رخ دادن اعلام میکنند. داعش از تکنیکهای حرفهای فیلمسازی برخوردار است. این تکنیکها، او را توانا میسازد که در قطر قتل عام انجام دهد و محل آن را لیبی اعلام کند؛ مراسم اعدام برگزار کند، جشن بیعت بگیرد... تقریباً هیچ یک از مراسمات تصویری آنها نیست که کاملاً حرفهای و سینمایی اجرا نشده باشد. در استناد اغلب آنها تردیدهای جدی وجود دارد. هر چه هست، این قدر هست که امروزه همه ما مردمی که خود را از داعش دور میبینیم و آن را ابژه مقابل خود قلمداد کردهایم، هر روز پای تلویزیون، منتظر ادامه سریال هستیم. سریالی که به زیبایی نشان میدهد داعش چهقدر تنفر برانگیز است و باید از آن تنفر داشت و شاید روزی هم اجازه داد تا عوامل دیگری، سوپرمنی، بتمنی... وارد سریال شوند و کلک آدم بدها را بکنند. اگربودریار امروز زنده بود شاید میگفت داعشی وجود ندارد.
2- داعش را نمیتوان به همین راحتی از گذشته مبرا کرد. داعش بی هیچ شک و تردیدی خود را به سلفیها منتسب میکند. دربارهی آنها و ارتباطاتشان بسیار گفته شده است. حداقل این هست که مردم شیعه عراق، بهویژه مسنترها از دیدن داعش شوکه نشدند. آنها داعش را قبلاً در کوچه و خیابان دیده بودند. نزدیک ده سال است که آنچه امروز داعش می خوانندش، آنها را در کوچه و خیابان قتل عام میکند و رسانههای دنیا، آن را سانسور میکنند. شیعیان عراق هنوز صدام را فراموش نکردهاند و میدانند اینها همان افسرانی هستند که زمان صدام صدها هزار شیعه عراقی را قتلعام کردند، زنده به گور کردند، سوزاندند، در بین دیوارها گذاشتند و... . مردم شیعه عراق سالهای طولانیست که عادت کردهاند در بایکوت خبری دوست و دشمن، به پای هموطنان غیر شیعه خود بسوزند و بسازند، تا روزی که دیگر شیعهای وجود نداشته باشد.
3- داعش هر چه هست، سازمان نیست. سالها قبل، حمید اسماعیلی در کتاب القاعده از پندار تا پدیدار، نشان داده بود که القاعده هیچ سازمان قابل ردیابی نیست. القاعده شبکهای شبهایدئولوژیک است. داعش رادیکال شدهی القاعده است. داعش اراده به قدرت القاعده، اگر چنین گروهی باشد، در شکل برهنه است. راقم این سطور سالها قبل در کتاب وهابیت در جهان اسلام پس از 11 سپتامبر تأکید کرده بود که وهابیت دیگر یک مذهب نیست. وهابیت را حتی نمیتوان یک ایدئولوژی خواند. وهابیت و شکل امروزی آن داعش، حال و هوای امروزی بخش عمدهی جوامع اهل سنت است. همانجا توضیح داده شده بود که وهابیت تلاشی است برای انتقام گرفتن از تاریخ. این ایده مشترک وهابیت و سلفیها که باید به دوره پرقدرت و پرشکوه خلافت بازگشت و مسببان این انحطاط را که در درجه اول شیعیان هستند، نابود کرد، امروز شکلی عینی پیدا کرده است. بنابراین است که داعش همهجا هست. داعش در پی آن است که تاریخ را حذف کند. تاریخ از نظر او وجود ندارد. میتوان همه چیز را مهندسی کرد و از نو ساخت. داعش به دنبال بازگشت به تاریخی است که وجود ندارد. اتفاقاً داعش اینجا به دلالی ایدئولوژی، بسیار فیلسوفانه عمل میکند. مگر شما اهل فلسفه نمیگویید: پیش به سوی عقلانیت ناب؟! پیش به سوی وحدت اروپا؟ پیش بهسوی روح مطلق؟ بهجای این تعابیر بگذارید: پیش به سوی اقتدار خلافت مقدس. این سرنوشت هر آن تفکری است که تاریخی بودن ذاتی انسان را نمیبیند و بر این توهم است که میتوان با دور زدن تاریخ، به تمنای خود رسید.
4- داعش هر چه باشد غیریتی است حلولی از خود غرب. تاریخ بنیادگرایی به صراحت نشان میدهد که سازماندهی بنیادگراهای اسلامی توسط غرب انجام شده است. نگاه ایدئولوژیک به دین، یعنی نگاهی مهندسی ـ ضدتاریخی هم از دل غرب و تفسیر مدرنیستی دین برآمده است. امروز هم چنانچه بسیار گفته شده است، داعش قرابت غیرقابل انکاری چه در سازماندهی و رزم و چه در کیفیت معرفی خود با سایر ایدئولوژیهای غربی دارد. کیفیت قتلعامها و جنگ داعش، تقریباً همان است که در غرب هم متداول بوده است. اگر کسی حوصله مطالعه دربارهی قتلعام و هتک حرمت مسلمانان الجزایر توسط فرانسویها را ندارد و یا نمیداند در جنگهای داخلی اروپا چه اتفاقاتی رخ داده است و یا دربارهی هولوکاست هم شک دارد، لااقل به حافظه خود مراجعه کند و ببیند که چگونه صربها همه این جنایات داعش را علیه هموطنان خود انجام دادهاند. خوی شکنجهگری و لذت سادیک بردن از قتل و تجاوز، یک رخداد غربی است و نه شرقی. در شرق جنایتهای جنگی برای تحکیم قدرت حاکم و ایجاد سیطره تام او انجام میشد. این در غرب است که با رسانهای شدن حیات، قتل و تجاوز، شکلی زیبا و جذاب مییابد. بیشک بسیاری از جوانان غربی حاضر در داعش، خود را در حال انجام یک بازی رایانهای میبینند.
5- «ولی نصر» سالها قبل گفته بود که جنگ شیعه و سنی در خاورمیانه ظاهر تئولوژیک دارد و باطن آن، جنگ برای قدرت است. هر چند این سخن کاملاً هم درست نیست، اما نمیتوان انکار کرد که داعش هیچ ایدئولوژی خاصی ندارد. داعش منازعهی ایدئولوژیک بدون ایدئولوژی دارد. در این منازعه، تقریباً با همه معامله میکند. همه ایدئولوژیهای بهظاهر دشمن، از او گاهی حمایت میکنند. داعش حتی با خودش هم درگیر است و نمیتواند آنقدر ایدئولوژی منسجمی داشته باشد که لااقل در نزد خود به اتحاد برسد. برای اینکه داعش، وجود خاصی ندارد. داعش یک ضد وجود است. داعش یک نابودگر و بتشکن است. او همه بتهایی را که ما در تاریخ پرستیدهایم، میشکند. او حتی تبر خود را هم میشکند و شکستههای آن را بر گردن بت بزرگ، یعنی اراده به قدرت میآویزد. داعش قدرت برهنه نهیلیستی است. داعش آخرین سخن تاریخ است.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.