از آنجا که چشمانداز، تصویری از آیندهیمطلوب است، چه نسبتی با اوتوپی دارد؟
بازرس ژاور، در رودخانه خودکشی نکرد. او در حقیقت به گذشتهای بازگشت که بدان تعلق داشت. شاید وقتی «ویکتور هوگو» او را در رودخانه غرق میکرد، میاندیشید که: خب، رودخانه هم میرود و هم میآید.
به حتم، طرح هوشمندسازی مدارس را شنیدهاید. طرحی که تمام یا بیشتر همت مسئولین فعلی آموزشوپرورش را به خود جلب کرده است. طرحی که اعتبار لازم برای آن در کل کشور، 1000 میلیارد تومان برآورد شده در حالیکه در بودجه 91، این اعتبار 40 میلیارد تومان1 است و این یعنی آنکه این طرح 25 سال دیگر به پایان میرسد، یعنی طرح مذکور هیچوقت به پایان نخواهد رسید چراکه حداکثر عمر تجهیزات خریداری شده 6 سال است.
اولین سئوالی که برای ما پیش میآید این است که چرا آینده را انتخاب کردهاید؟ آیا شما تجربهی نوشتاری و هنری دیگری راجع به آینده داشتهاید؟
لطفا در ابتدا اندکی از خود و نظریهی موج چهارم بگویید.
ارمیا و بیوتن
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.