چرا آگوست کنت مدعی شد که معرفت جدیدی را پایهگذاری کرده که غیر از فلسفه و سیاست و تاریخ است؟
اول
جستوجویی کوتاه دربارهی کتابهایی که به موضوع «میانرشتهای بودن»2پرداختهاند، نشان میدهد که این موضوع، از سالهای انتهایی دههی هفتاد قرن بیستم مورد توجه نویسندگان قرار گرفته است و این توجه، در دههی نود، به خیل انبوهی از کتابها و پژوهشها رسیده است.3بنابراین مبحث میانرشتهای بودن یا میانرشتهای شدن، اساساً موضوعی متعلق به انتهای قرن بیستم است و لاجرم تحت تأثیر فضای حاکم بر گفتوگوهای علمی در آن دوران بهوجود آمده است. اگرچه مطالعات میانرشتهای در علوم دقیقه نیز امروزه اهمیتی بسیار دارد، اما در اینجا طرح بحث، تنها ناظر به پهنهی عمومی علومانسانی در مورد موضوع مذکور خواهد بود.
برای شروع لطفا بفرمایید چرا مطالعات میانرشتهای پدید آمده است؟
علوم جزءنگر، نگاه کلنگر
علم وحدتیافته
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.