آموزش و پرورش اجازه نمیدهد رسانه ها وارد حریمش شوند و از آنها میترسد. معلمان نیز به رسانهها حساسیت دارند و به محض اینكه نقدی گزنده از رسانهای میبینند آشفته میشوند و واكنش نشان میدهند. بهعنوان نمونه اعتراض بسیاری از معلمان كشور در شبكههای اجتماعی به چاپ كاریكاتور در یكی از روزنامهها نوعی ترس از رسانه در آموزش و پرورش و بین فرهنگیان وجود دارد؛ این ترس باعث شده كه هیچ رسانهای نمیتواند و یا نمیخواهد وارد موضوعات و مسائل آموزش و پرورش شود و در نتیجهی نبود رسانهها، موضوع آموزش و پرورش به موضوع روز جامعه بدل نشده است.
برخلاف بسیاری از جنبشهای قبلی اصلاحات آموزشی، فراخوانی کنونی برای تغییرات آموزشی هم تهدید و هم چالشی ظاهراً بیسابقه برای معلمان مدارس عمومی پیش میآورد. این تهدید به صورت یک سری اصلاحات آموزشی ظاهر میشود که نمایان گر اطمینانی اندک به توانایی معلمان مدارس عمومی در رهبری اخلاقی و فکری جوانان است. برای مثال، در بسیاری از توصیههایی که در این مباحثات در سراسر جهان مطرح شدهاند، نقشی که معلمان در آمادهسازی یادگیرندگان ـ که شهروندان فعال و نقادی باشند ـ برعهده دارند را نادیده میگیرند یا اینکه اصلاحاتی پیشنهاد میکنند که به هوش و قضاوت و تجربهای که معلمان در چنین مباحثی پیشنهاد میکنند اهمیتی داده نمیشود. وقتی به معلمان در این مباحث پرداخته میشود، ابژهی اصلاحات آموزشیای فرض میشوند که آنها را به جایگاه تکنیسینهای سطح بالایی که اهداف و دستورات مصوب کارشناسان را انجام میدهند (کارشناسانی که از واقعیتهای روزمرهی زندگی در کلاس درس دور هستند) فرو میکاهد. به نظر میرسد که پیام این نوع تفکر این است که معلمان، در نقطهی بحرانی تعیین ماهیت و فرایند اصلاح آموزشی به حساب نمیآیند.
معلم: تعلیم و تربیت بسیار سرراستتر و سادهتر از آن تصویر تودرتویی است که شما فیلسوفان تعلیم و تربیت، رنج ترسیم آن را بر خود هموار میکنید. به راستی چرا باید آب صافی که من، خود و شاگردانم را در آن به وضوح میبینم، با تقلای هستیشناختی یا معرفتشناختی شما گِلآلود بشود؟
فیلسوف تعلیم و تربیت:اندک تأملی در این تصویر صاف و ساده، آشکار میسازد که چه مفروضات درشت و پیچیدهای در پس آن لانه کردهاند.
قصد ندارم که در مورد مقام معلم به تعارفات و ذکر پند و اندرزهای ملالآور بپردازم. این تعارفات و پند و اندرزها را همه ما شنیدهایم و تصدیق کردهایم بدون آنکه حقیقتاً به آنها وقعی بگذاریم. در این اواخر هرچه از این قبیل در باب معلم گفته شده لفاظی بوده است. از وجه نظر دیگری هم میتوان در باب معلم و مقام او سخن گفت و آن در تعلیم و تربیت مبتنی بر روانشناسی و علوم اجتماعی است؛ اما در این مقام هم معلم به معنی رسمی لفظ منظور نظر قرار میگیرد و بحث میشود که معلم باید واجد چه صفاتی باشد و چه مطالبی بداند و چگونه به مقتضای کلاس و مدرسه و سن و سال و پایه و پایه محصلان درس بدهد.
بیش از 60 سال است که در کشورمان، روزی را برای گرامیداشت «مقام معلم» در تقویم لحاظ کردهایم و از 1331 که وزیر فرهنگ وقت بیان داشت که:
تاریخ ایران نشان میدهد که در روزگاران گذشته و ادواری که ملت ایران در صف مقدم ملل متمدن و مقتدر قرار داشته، صنف شریف معلمی در نظر این ملت نجیب، قدر و منزلت زیادی را حائز بوده است، و ایرانیان بهقدری به شغل معلمی اهمیت میدادهاند که همهکس را لایق اشغال این مقام نمیدانستند.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.