مقدمه بحث ناظر به خاستگاه ژورنالیسمِ دنیای امروز است؛ چون اگر نسبت به آن تذکر پیدا نکنیم، ممکن است در تلاشهایی که برای گشایش یک مسیر جدید به خرج میدهیم، چندان موفق نباشیم. اساسا ژورنالیسم و مطبوعات دورهی مدرن، برساختهی فرهنگ تودهاند. این مفهوم توده را خوب باید فهم کرد. مفهوم توده ساخته و پرداختهی دورهی انقلاب صنعتی و بعد آن است. در این دوره به هر حال تحولات اجتماعی، صنعتی و تحولات جامعهشناختی به شدت رخ مینماید و جامعهی اتمیزه ظهوریافته اقتضائاتی دارد که اربابان آن جامعه به سمتی میروند که بتوانند این فرهنگ را مدیریت کنند و یکی از ابزارهای مدیریت جامعهی تودهای، مطبوعات مدرن هستند.
آیا ژورنالیسم با تفکر نسبتی دارد؟ بیگمان آری. اما نه با متعالیترین وجوه آن. نسبت ژورنالیسم با فرازهای ژرف و سهمگین اندیشه، نسبت ساحل با دریاست؛ ساحل محل امنی است برای تفریح و تماشا؛ گاهی که «مد» (بالا آمدن آب دریا) میشود بخشی از ساحل نیز به صورت موقت، جزوی از دریا می شود؛ اما این دریاست که ساحل را فراگرفته است؛ ساحل ذاتاً خشک است و نمیتواند (حتی میتوان گفت نمیخواهد) دریا باشد. در انقلابها، شورشها، دگردیسیهای فرهنگی، ژورنالیسم چنان خود را غرق در نسبت با تفکر میبیند که با تفکر اشتباه گرفته میشود، اما در نهایت جز اینکه اندیشه را به صورت شعارهای ایدئولوژیک درآورد، کاری از پیش نمیتواند برد.
برای تأمل عمیقتر بر روی موضوع ژورنالیسم اندیشهای میتوان قیاسی از جنس کاری که جریان روحانیت در طول تاریخ انجام داده است، با این موضوع داشت. روحانیت یک لایهی تخصصی دارد مانند فقه، اصول، تفسیر، اخلاق، فلسفه و... که معمولا در شرایط قبض و خفقان سیاسی حکومتها، بیشتر در آن لایه میرفتند و درس میخواندند و به ادبیات کاملا تخصصی در این زمینه میپرداختند. اما روحانیت چون داعیهی رهبری اجتماع را داشت، حتی در همان موقعیتها ناگزیر بودند که یک بستر یا تریبونی برای ارتباط بین خود و لایهی عمومیتر فراهم کنند که این بستر سنتی، کار منبر بوده است. منبر جای حرفهای تخصصی نبود؛ بلکه این حرفها را با حوزهی نیازمندیهای روزمرهی مردم تطبیق میدادند.
اندیشهی نشریهای به چه معناست؟ آیا محصول شرایط تاریخی ماست؟ آیا در محیط اروپایی چیزی همچون مهرنامه و سورهی اندیشه و غیره و حتی صفحهی اندیشهی روزنامهها وجود دارد؟ آیا اگر در مغربزمین چنین چیزی موجود نباشد را میتوان دلیل ضعف این روال در اینجا دانست؟
اینكه «باید اخبار راست به مردم گفته شود»، «اطمینان آنها جلب شود»، «اعتماد عمومی، اصل و اساس حركت است» و یا سخنان دیگری از این دست، از نظر كمپانیهای خبری دنیا، «داستانهایی» بیش نیستند كه تنها باید به «مردم» القا شوند. از منظر آنان خبر باید تولید شود؛ یعنی الگوی تنظیم اخبار در این كمپانیها بهگونهای است كه اصلاً نیازی به دروغ گفتن نیست. آنها خود به شیوهای اخبار را تنظیم میكنند كه خبر «ایجاد» شود. بزرگ و كوچك كردنها، حذف كردنها، بایكوت كردنها و... این ادعا را که میگوید «باید یك مطلب صحیح، همانگونه كه هست به مردم ارائه شود»، با تردید روبهرو میکند. كسی هم كه خیال میكند هر آنچه آنها میگویند، صحیح است، نفهمیده كه ادارهی فعلی دنیا چگونه است!
این یك مورد استثنایی بود؛ وقتی چند سال پیش از كریم مجتهدی یادداشتی گرفتم و در مهمترین ستون صفحه اول چاپ شد. مجتهدی معلم فلسفه است و در موضوع كتاب بحث كرده بود، آنهم روز اول نمایشگاه كتاب.
یکی از اوصافِ بشرِ معاصر این است که زندگیاش چنان با ژورنالیسم پیوند خورده است که بهسختی میتواند بدون آن زندگی کند. به تعبیری میتوان گفت که این ژورنالیسم است که شیوهی نگریستنِ ما به خودمان، به دیگران و به جهان را شکل میدهد و در واقع، این گزارشهای ژورنالیستها است که واقعیتهای مشترکِ ما را برمیسازد.(وال-یورگنسن و هانیچ[1]، 1389، ص 9) بنابراین ژورنالیسم صرفاً یک حرفه در کنارِ سایرِ حرفهها نیست، بلکه نسبت خاصی است که انسان با پدیدهها برقرار میکند و با برقراری این نسبت، بهشیوهای خاص به آنها نگاه میکند و دربارهشان حرف میزند. بهعقیدهی من، میتوان «نسبتِ ژورنالیستی با پدیدهها» را با اصطلاحِ «تفکرزدایی» توصیف کرد.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.