مقدمه بحث ناظر به خاستگاه ژورنالیسمِ دنیای امروز است؛ چون اگر نسبت به آن تذکر پیدا نکنیم، ممکن است در تلاشهایی که برای گشایش یک مسیر جدید به خرج میدهیم، چندان موفق نباشیم. اساسا ژورنالیسم و مطبوعات دورهی مدرن، برساختهی فرهنگ تودهاند. این مفهوم توده را خوب باید فهم کرد. مفهوم توده ساخته و پرداختهی دورهی انقلاب صنعتی و بعد آن است. در این دوره به هر حال تحولات اجتماعی، صنعتی و تحولات جامعهشناختی به شدت رخ مینماید و جامعهی اتمیزه ظهوریافته اقتضائاتی دارد که اربابان آن جامعه به سمتی میروند که بتوانند این فرهنگ را مدیریت کنند و یکی از ابزارهای مدیریت جامعهی تودهای، مطبوعات مدرن هستند.
مطبوعات همزادهای دیگری مانند نظام آموزشی و نظام اوقات فراغت و زیرنظامهایی مانند ادبیات تفصیلی داستانی و رمان دارد که به ویژه بخش مربوط به عامهپسندش با مطبوعات متولد میشوند و در یک ارگانیزمی قرار دارند که با هم مرتبطند و از هم جدا و منفک نیستند؛ بهعنوان مثال در حوزهی رمان نویسندگان عالمی را میسازند و این عالمی که به مخاطبان القاء میشود، لازمهی زندگی در دنیای جدید است و مبتنی بر یک جهان پیشساختهای است که در علم جدید در ساحت دیگری به شدت به آن نیاز است.
ژورنالیسم مدرن مسئله میسازد و این مسائلش باز خارج از آن جهان پیشساختهای که ما در پژوهش علمی میبینیم، نیست. به معنایی دیگر همان روششناسی علمی تحصیل ابژه از طبیعت، جامعه و تاریخ، در یک ساحت نازلتری برای تودهها و عموم در قالبهای ژورنالیسم به مخاطب ارائه میشود. ژورنالیسم یادآوری روزمرهایست به آرایههای دنیای جدید و همان کاری را میکند که در شکل آیندهنگرانهاش در رمان دنیای شگفتانگیز نو هاکسلی و تلقینهای تخدیروار و مداوم میبینید. لذا باید روزنامه داشت و به قول گوته: برای بیست و چهار ساعت شبانهروزت مطبوعات داری، روزنامهداری که بخوانی یعنی دائم باید در این عالم نگه داشته شویم که تذکری باشد دائم بر آن آرایههای دنیای جدید، اینها در هم تنیده است. بنابراین یک مفهوم توده وجود دارد که ژورنالیسمِموجودِ دنیای مدرن، برساخته و برخاسته از آن است. ما اگر میخواهیم تلاشی در تغییر جوهرهی معنای ژورنالیسم مدرن داشته باشیم، بایستی نسبت به مفهوم توده توجه کنیم؛ یعنی از آن طرف آغاز کنیم. ما اگر در مباحث ساختار و سازمان مطبوعات و تکنیکها بمانیم، مسئلهمان به صورت کامل حل نمیشود. به معنای دقیقتر ما نیازمند یک لایهی اجتماعی هستیم که آن لایهیاجتماعی را باید پیدا کنیم و بهواسطه مطبوعه با او ارتباط برقرار کنیم. بعد از انقلاب اسلامی شرایطی پیش آمده که ما میتوانیم این لایهی اجتماعی را در سطح مخاطبین خودمان پیدا کنیم.
ژورنالیسم اندیشهای اولا و بذّات معطوف به پیدا کردن لایهی اجتماعیای است که مستعد بحثهای اندیشهای هستند و شما به واسطهی شناخت آن لایهی اجتماعی یک ارگانی را شکل میدهید و کمکم هر دو طرف در ارتباط با هم بسط پیدا میکنید و این مقدمهی شکستن آن مفهوم توده است که از ذاتیات ژورنالیسم مدرن میباشد. بنابراین ما اگر بخواهیم از آن مفهوم تودهمدار ژورنالیسمِ مدرن خارج شویم، تنها راه این است که اول مخاطبشناسی خوبی داشته باشیم و این مخاطب را بسط دهیم. شهید آوینی وقتی سوره را اداره میکرد، خودش میدانست که مطبوعات محصول تمدن جدید هستند و او منتقد تمدن جدید بود. او راهی را انتخاب کرد که بتواند ارتباط خودش را با یک لایهی نخبگانی جامعه برقرار کند. آن لایهی نخبگانی لایهایست که در واقع ساخته و پرداختهی فرهنگ و تمدن مدرن نیستند؛ یعنی مصداق توده نمیباشد؛ بلکه مصداق لایهی اجتماعیای هستند که انقلاب اسلامی به وجود آورده است. شهید آوینی اگرچه جذابیت و کشش و جریانسازی را به خوبی فهم کرد، لیکن خود را درگیر تکنیکها و مسائل ژورنالیستی رایج در دنیا نکرد؛ بلکه منتقد آن بوده و در سرمقالهای بر این مبانی میتازد؛ در حالی که خودش مطبوعه در میآورد. پس او هم متذکر این نکته بوده که ژورنالیسم با فضای اندیشهای مخالف جریان مدرنیته یک مفهوم پارادوکسیکال تشکیل میدهد و برای اینکه این پارادوکس حل بشود، بایستی تلاش کرد و این شیوه را دگرگون کرد. یکی از آن نکات مهمش همین است که ما بایستی مخاطبشناسیمان را درست کنیم و بر مبنای مخاطبشناسیمان آن چیزی که اقتضای اهل تفکر و اندیشهی خودمان است را به اشتراک بگذاریم. به نظر من این گام اول است، گام اولی که بسیار مهم میباشد.
گام دوم جستوجوگری و تعهد به حقیقت است و این حقیقت در مقابل واقعیت سوبژکتیو، ناقص و موهوم و غرضمندِ دنیای جدید است. در فرهنگ و اندیشهی مدرن پدیدهها باید آنچنان دیده شوند که با طرح از پیش اراده شده مدرن همخوانی داشته باشند. ژورنالیسم مدرن در تلاش است مسائل و حوادث و وقایع جهان مدرن را در خودش حفظ کند. نشریههای علمی ـ پژوهشی نیز همین کار را درلایهای دیگر دنبال می کنند؛ نشریات علمی ـ پژوهشی مسائل مدرن را درون مدرنیته نگه میدارند و از آرایههای مفروض همین پارادایم پاسخهایی را ارائه میکنند؛ در روزنامهها و هفتهنامهها بیشتر پدیدههای سیاسی، اجتماعی و مسائل مربوط به سبکزندگی در مرتبهای نازل و خوش خوراک بازنمایی میشوند و در نشریات علمی کلیت جهان با لنگرهای فرضیه و روششناسی و نظریات تولیدشده و شیوه و طریق نظام آموزشی به تمثل در میآیند.
فیلسوفان و متفکرین آلمانی بیشترین انتقاد جدی را به مطبوعات مدرن دارند. خصوصا نیچه به دنبال نوعی از نخبگی و فرهیختگی خاص خود است در حالی که روزنامهها و مطبوعات میروند به سمت سطحیسازی مفاهیمِ عمیقِ اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اندیشهای و این متناقض با ایدهآلهای آنهاست. این را هم در گوته میتوان دید و هم در نیچه، هایدگر وکییرکگور و دیگران.کییرکگور مطبوعات را سگ شروری میدید که یک شبحی را میسازد. اما این شبح چیست؟ آیا این شبه عارضه ای است بر دنیای جدید؟ در واقع این شبح، نازلشدهی همان مفاهیم و دنیای پیشساخته و ارادهشده و ابژهشدهایست که ما در پژوهشِ مدرن مبنا قرار میدهیم. پس ژورنالیسم مدرن دارای هدف و خویشکاری است و این کارویژه اهمیتش اصلا کمتر از علوم مدرن و علوم انسانی نیست و آرایهای است مهم از پازل دنیای مدرن. حال چگونه میتوانیم این ساختار را بشکنیم و ژورنالیسم اندیشهای را ایجاد کنیم؛ آنچنان که برای هدف ما طریقیت داشته باشد؟ به نظر میرسد یکی از محورهای اصلی برای نزدیک شدن به ژورنالیسم اندیشهای، طراحی نقشهایست که نقش پرسشگری و تذکر و ایجاد و بسط این پرسشها در مطبوعه را پی بگیرد. به عبارت دیگر ژورنالیسم اندیشهای بایستی نقشی شبیه زنبور عسل را برای خود طراحی کند؛ یعنی گردهافشانی، طرح پرسش. زیرا ژورنالیسم یک لایهی محدود از کارکرد و کارآمدی را داراست و قادر به تولید علم و تمدنسازی نیست. پس ژورنالیسم میتواند طرح پرسش کند و این پرسش را بسط دهد و اکنون در شرایطی قرار داریم که میبایست طرح پرسش نسبت به ساختارهای اجتماعی، سبکزندگی و اندیشههای رایج داشته باشیم و این پرسش را به زبان حرفهای خودمان طراحی کنیم. بنابراین ژورنالیسم یا روزنامهنگاری حرفهای در این ساختاری که به آن قائلیم، مأموریتی مییابد به نام طرح و بسط پرسش؛ و لایههای دیگر ژورنالیسم اندیشهای مانند حرفهای بودن، پیچیدگی ترغیبکننده و جذابیتهای بصری و موضوعی و... باید معطوف به این پرسشگری باشد؛ یعنی هرچهقدر این پرسش را بتوانیم هوشمندانهتر و اقناعیتر و با دست پر ارائه کنیم، آن وقت به ژورنالیسم اندیشهای نزدیکتر میشویم.
شاید این سؤال ایجاد گردد که نشریات علمی ـ پژوهشی کلی کار علمی ـ اندیشهای کردهاند پس چرا مصداق ژورنالیسم اندیشهای قرار نمیگیرند؟ درست است که پژوهش و فکر کردن به معنای معمولش در نگارش آن مقالات صورت میگیرد، ولی اتفاقا نشریات علمی ـ پژوهشی بسیار اکنونمدار هستند؛ یعنی در پارادایم و زمینِ از پیش طراحیشده بازی میکنند. دلیلش همان است که قبلا عرض کردم، یعنی قرار است که خانههای خالی این پازل را پر یا پررنگتر کنند؛ قرار نیست که از این پازل خارج شوند. بنابراین شما آن تذکر و آن پرسش شکافنده متذکر نسبت به بنیانهای فرهنگی و تمدنی را در آن نمیبینید. در حالیکه اندیشه و تفکر لوازمی دارد که با روششناسی علوم انسانی جدید یا به آن نمیرسید یا بسیار بخشی و ناقص و ابتر. بنابراین همان مفاهیمی که در ساحتی نازلتر در مطبوعات عمومی ظاهر میشود، در حوزهی نشریات علمی ـ پژوهشی هم موجود است. لذا هرچهقدر نشریات علمی پژوهشی زیاد میشود، از این طرف تحولی در حوزه اندیشه و فرهنگ جامعه نمیبینید. اندیشه و تفکر لازمهاش خروج از مشهورات و معروفات و هژمونی ادبیات تولید شده و مداما تکرارشونده است و میتوان گفت امروزه کار علمی و پژوهشی آسان و تفکر و اندیشه ناب بسیار دشوار است.
*دکتری فرهنگ و ارتباطات
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.