اندیشهی نشریهای به چه معناست؟ آیا محصول شرایط تاریخی ماست؟ آیا در محیط اروپایی چیزی همچون مهرنامه و سورهی اندیشه و غیره و حتی صفحهی اندیشهی روزنامهها وجود دارد؟ آیا اگر در مغربزمین چنین چیزی موجود نباشد را میتوان دلیل ضعف این روال در اینجا دانست؟
پرسشهای بسیاری در پی خواهند آمد و تحلیلهای گوناگونی وجود خواهد داشت. شاید بهترین پرسش، پرسش از روال تاریخی باشد. چه شد که اینطور شد؟ طبعاً به راحتی میتوان پاسخ داد که در غرب ژورنالها اکثراً بهطور تفکیکشده حول موضوعات شکل گرفته و در سطوح مختلفی از حوزههای متنوع اندیشه نشر مییابند در واقع پاسخ همان واژهی معروف «تخصصیشدن» است که در این خصوص میتوان واژگانی را هم پیشنهاد داد؛ از جمله اصطلاح «مقالهای شدن» و غیره. که طبعاً از سوی نیرویهای نقاد آن بستر بر این روال نقد هم هست و از سوی نیروهای دیگر به انحاء مختلف دفاع صورت میگیرد. در نتیجه تا جایی که تقابل یافت شود، آن نقدها در این بستر ممکن است شکل دفاع به خود بگیرند و دفاعیات آنجا شکل نقد بر این بستر. خلاصه نقدها میتوانند اینطور باشند: از یک سو میتوان گفت که چه میزان ژورنالیشدن باعث سقوط منش آکادمیک اهل اندیشه و کشانیده شدن به سوی مباحثی میشود که از حیث صوری و محتوایی عمدتاً بدون عناصر کافی علمی و ای بسا کمژرفا تلقی میشوند؟ از آن سو، در مقام دفاع ممکن است بحث از شرایط امکان تفکر در افق تاریخی فعلی اعم از ابزار، جواز و توان و غیره و نیز لزوم درگیری با تجارب زیسته و غیره پیش کشیده شود.
لذا فهم روال تاریخیای بسا اولویتی بر دیگر پرسشها داشته باشد. بهدلیل آنکه ناچاریم مختصر بگوییم، بی حاشیه میگوییم که «درگیر بودگیِ» دو عنصر، یعنی «زیستجهان» و «سیاست» را میتوان در فرایندی که خاصه در دهههای اخیر روی داد و به شکلی از نشریات همچون مهرنامه و سوره در روزگار جاری کشیده شد را مشاهده کرد. از یک سو، تغییرات سریع و گشایش برخی امکانات از جمله اینترنت و دسترسی آسانتر به منابع برای محققان گوناگون و بعضاً عدم توان آکادمی و نشریات تخصصی علمی در هماهنگسازی و همگامسازی خود با تغییرات در روح زمان، منتهی به گونهای گسست شد. گسستی که میتوان آن را گسست فضای اسکولار یا تحقیقی از فضای پاپیولار یا عمومی دانست. آنچه اینجا بینهایت مهم و کلیدی است، انتقال و یا ماندن «پرسشهای زیسته» در فضای عمومی و صوری شدن فضای اسکولار ذیل روندی از «تکنیسینیسم» است که بین تجارب زیسته و مفاهیم پالودهی فلسفی شکاف ایجاد کرد؛ چرا که نه تنها عموم بلکه اسکولارها و محققان نیز به عبارتی «حرف دلشان» را دربارهی اوضاع هستی، بیشتر یا بگوییم صریحتر در مهرنامهها و سوره اندیشهها میزنند تا در کتب کاملاً فنیشان و تحقیقیشان. اما این در عین حال مزیتی خطرخیز برای چنین نشریاتی است؛ چرا که به شدت مستعد مشوب شدن به عناصر فراعلمی و هیجانی خواهند بود؛ زیرا گزیده و همهفهم نوشتن، منتهی به نادیده گرفتن نکات به اصطلاح ملانقطی میشود. در عین حال همین ملانقطیها از سوی اسکولارها به مثابه ایراداتی در واکنشهای مجادلهای، در همین فضای پاپیولار یا پاپیولاتر، در مقام ضعف یکدیگر ابراز میشوند! علاوه بر اینکه به ناگزیر پرسش از تجربهی زیسته مقید به ارزش است، به ندرت میتوان مرام و ایدئولوژی را از این مجلات زدود. قدرت و ضد قدرت هر دو در تزریق ایدئولوژی و عواقب سوء احتمالی آن در این مجلات نقش بازی میکنند و بدینسان آنچه در نشریات اینچنینی گفته میشود در بسیاری موارد مقید به ملاحظه میشود. «توی اون نشریه ننویس! میدونی اونا کدوم طرف هستن!» این جمله آشنا نتیجهاش «لوگوزدگی» است؛ یعنی فروکاسته شدن کل محتوا به عنوان نشریه، عکس روی جلد آن، مدیر مسئول و صاحب امتیاز، کارخانهای که کاغذها را تولید کرده، صاحب درختی که پودر کاغذها را از آن گرفتهاند و الی آخر. چاره کار قطعاً یک کلمه است: «گشودگی» به بیانی پدیدارشناختی و «تمرین شکیبایی» به بیانی سقراطی.
بنا به اختصاری بودن یادداشت، تنها این را باید گفت که بحث نقادانه دربارهی اینکه چهقدر این نوع مجلات مانع ظهور فضای تحقیقی بسنده یا باعث سقوط اولیه آن شدهاند و این بحث که چهقدر مقالهایشدن مجالی برای بیرون کردن زیستجهان از حوزهی دانش و سپردن آن به اساتیدی است که «کنج کتابخانهها دارند "برای هم" کتاب مینویسند» مباحثی جدیاند؛ اما مسئلهی اصلی این است که خب این مباحث جدیاند و انجام دادیم حال کجا باید چاپشان کنیم و به گوش چه کسانی برسانیم در مجلات علمی ـ پژوهشی یا مهرنامه و سوره برای عوام یا برای خواص؟
به همین دلیل است که باید افق تاریخی را از خود مشروطه بازشکاف و دریافت که تاریخ نشر برای شکل گرفتن هویت اصلی فکری ما و نحوهی معناگیری خود معنا برای ما چه نقشی را در مسیر تکوینیاش ایفاء کرده است که اکنون ما را از پنجرهای خاص مشرف به جهان کرده است. گاه تاریخ به پرسشهای بسیاری پاسخ میدهد که گویا قرار نبوده است اصلاً تاریخی باشند.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.