. وقتی از روشنفکران و تاریخ روشنفکری ایرانی سخن به میان میآید، گویی برای ما کاملاً آشکار است که از چه کسانی سخن میگوییم و این کسان چه مسئولیتهایی را باید بر عهده گرفته و لزوماً چه نقشهایی را میبایست ایفا کرده باشند. در این میان، خصوصاً ممکن و حتی رایج است که روشنفکران ایرانی را به دلیل مشابهت در عنوان، همراه و همسو با روشنفکران قرن هجده و نوزده اروپا بدانیم و با همان پرسشها و مسائلی مواجه بیابیم که آنان بر عهدهی خود یافته بودند. اما آیا ما بهراستی از معنا و جایگاه منورالفکری و روشنفکری اروپایی آگاهیم و این مرحله از تاریخ تجدد غربی را کاملاً میشناسیم؟ به علاوه آیا چنین است که ورود عنوان روشنفکری بهعرصهی واژگان تاریخ و فرهنگ معاصر ما، لزوماً تمام معنا و مسئولیت روشنفکر اروپایی را برای روشنفکر ایرانی به همراه میآورد و او را در مقام دشواریاب خودآگاهی تاریخی قرار میدهد؟ از طرفی باید پرسید که خاستگاه نیاز به ظهور روشنفکری در تاریخ معاصر ما آیا دقیقاً همان خاستگاهی بود که در اروپا به تکوین و بسط روشنفکری انجامید و اگر تفاوت عمدهای در این میان هست، آیا در عمده شدن تفاوت میان روشنفکر ایرانی با روشنفکر اروپایی تعیینکننده نیست؟
سخن بر سر آن است که بر حسب خطوط اصلی آنچه در عصر حاضر اندیشیده شده، بدون ادعاهای پیامبرانه تفکر را به سوی زمان آینده سوق دهیم. تفکر بیعملی نیست، بل فینفسه عملی است که در گفتوگو با تقدیر جهانی رخ مینماید. تفکیک تئوری و پراکسیس ... رهزن راه چنین بینشی است. (هیدگر، مصاحبه با اشپیگل)
برخی بر این گمان هستند که نسبت میان نظر و عمل موضوعی است که در فلسفهی متأخر مغرب زمین بهویزه در سدهی نوزدهم مطرح شده است و از این جهت موضوعی به نسبت تازه در فلسفه به شمار میرود. اینکه نظرورزی فلسفی امری منقطع با عمل و زندگی بود و از زمانی به بعد با عمل نسبت پیدا کرد، دریافت درستی نیست. بلکه اساساً پرسشهای فلسفی از همان آغاز برآمده از زندگی بودهاند و اگر نیرویی که از زندگی عملی بر میخیزد وجود نداشت، چهبسا تلاشهای پردامنهای که در بحث نظری برای ساختن نظامهای بزرگ میبینیم، هرگز بهوقوع نمیپیوستند
1. خصوصیت و عمومیت
اگر یكی از ویژگیهای ساختاری جامعهی مدرن را ایجاد نوعی آگاهی نهادی نسبت به شكاف میان وجوه خصوصی و عمومی زندگی مردمان و به تبع آن، تفكیك دو قلمرو متمایز به نام حوزهی خصوصی و حوزهی عمومی بدانیم، به نظر میرسد یكی از بهترین راهها برای درك مفهوم «روشنفكر» و مفاهیم همخانوادهی، آن تأمل در مورد همین شكاف و نسبت خاص این نقش اجتماعی با این دو قلمرو باشد.
مدخلی ساده و عرفی
مدتی پیش دانشجویی جهت همفکری در پایاننامهاش مرا به کافیشاپی دعوت کرد. متوجه شدم پشت سرم حول میزی جلسهای برقرار است. در بین حرفهایشان داشتند دربارهی فردی به غایت بیخودی! نیز حرف میزدند که معلوم نبود «چهکاره» است! از دید اینان این فرد موضع کنشگرانهی مشخصی ندارد و فقط دارد از هر دری حرف میزند. به باور ایشان، این فرد عملاً کاری بهجز نظرورزی عقیم نمیکند. از دید آنان یک نویسنده باید حرفش عملی باشد، آنهم در یک موضعگیری روشن. طرف یا چپ است یا راست، نمیشود در این میان سرگردان بود و هیچ حرف عملیای نزد و کلاً در ارتفاعات انتزاع سیر کرد آنهم در خصوص اندیشههایی که منسوخ شده و دورهیشان تمام شده است. جامعهی ما را نظریهپردازی بیهوده بیچاره کرد و این فرد هم نمونهای از همان فضای خودتخریبگر است. توجه چندانی نمیکردم تا اینکه معلوم شد که این فرد اسمش علینجات غلامی است! یک لحظه زیرچشمی نگاه کردم دیدم پنجشش نفرند و من هم سالها از آخرین تمرین گنگفویم میگذرد
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.