وقتی از نسبت زندگی و جنگ سخن گفته میشود و هنگامی که درباره امکان زیستن به شیوه روزهای جنگ میگوییم، چه تصوری از جنگ و روزهای جنگ داریم؟ و جنگ را چگونه مییابیم که از زندگی مانند آن سخن میگوییم؟ یا ذیل چه روایتی از جنگ، امکان سخن گفتن از زندگی بهمانند آن را امکانپذیر دانستهایم؟
آنچه روشن است این است که جنگ به پایان رسیده است و امروزه ما نه با خود جنگ که با روایت جنگ مواجه هستیم. حتی آن کسانی که بخشی از تقویم عمرشان با تاریخ جنگ ورق خورده است و تجربه آن را دارند نیز امروز دیگر با جنگ مواجه نیستند. امروز آنچه پیش روی ماست، روایت ما از آن واقعه است. اما این روایت چگونه میتواند امکانِ بودنی مانند بودنِ جنگ را برای ما امکانپذیر نماید؟
ما پس از جنگ درباره جنگ به قضاوت نشستهایم و مکرر آن واقعه و ابعاد آن را به محک بررسی و نقد میسپاریم؛ بخشهایی از آن واقعه را انتخاب میکنیم و در قالب فیلم، رمان، خاطره و... نقل میکنیم؛ گاه با نگاه تحسین و گاه با نگاه انتقادی. در همهی این حالات ما در حال روایت جنگ هستیم. مدام جنگ را روایت میکنیم و دوست داریم به سیاق روایاتمان نیز زندگی کنیم!
در مواجهه با جنگ میتوان جنگ را بهمثابه حقیقتی دانست که میشود به آن تقرب جست و بهرهمند از فیوضات آن شد؛ و هم میتوان آن را بهمثابه واقعیتی تاریخی دانست و در باب آن به قضاوت نشست. در نگاه نخست روایتگر جنگ شأنیتی قاضیگونه ندارد و اینگونه نیست که به بخشی از جنگ اعتماد کند و آن را انتخاب کند و بخشی دیگر را حذف نماید. در روایت از سنخ دوم اما روایتگر، تشخیصدهنده خوب و بد جنگ است و زشت و زیبای جنگ را از قبل میداند. او در مواجهه با جنگ اقدام به تفکیک رخدادهای پسند و ناپسند میکند. جنگ برای این راوی چیزی در مشت اوست؛ چیزی است که میتواند به هر شکلی که بخواهد آن را روایت کند.
توجه به جنگ، توجه به همهی جنگ است؛ چرا که آنچه از جنگ مراد و منظور امروز ماست، نه تعیّنات آن که جوهره و روح آن است. و این البته امری نیست که در برخی عناصر جنگ باشد و در برخی نباشد. جوهره جنگ در همهی جنگ است و نه در بخشی از آن. و هر بُعد از جنگ در نسبت با سایر ابعاد واجد معنا میشود. انتخاب و انتزاع بخشی از جنگ و روایت آن به صورتی بریده از دیگر ابعاد جنگ، نه احترام به جنگ که نوعی بیحرمتی به جنگ است. غالب فیلمهای سینمایی و تلویزیونی دفاع مقدس نمونهای از تصویرسازیهایی انتزاعی از جنگ هستند که ظرفیت حمل عظمت معنای جنگ را ندارند. این فیلمها معمولا شخصیتسازیهای فانتزی از یک رزمنده میسازند؛ در اینگونه فیلمها همه چیز خوب است و همه همدیگر را خوب صدا میزنند و همه با هم برادرند و همه ایدهآلند و همه... نه پرخاشی، نه دعوایی، نه مرافعهای و... غالب این فیلمها روایاتی انتزاعی از عملیاتهای رزمندگان اسلام است؛ همه عملیاتها با برنامه شروع میشود و همه نیز با موفقیت به پایان میرسد؛ گویی قرار نیست گفته شود که ما همواره در عملیاتها پیروز نبودهایم!
چه کسی گفته که ما باید در همه عملیاتها پیروز میشدیم! چرا یک فیلم عملیاتهای ناموفق ما را روایت نمیکند! چه کسی گفته که شکست ما در یک عملیات به معنای زیر سؤال رفتن جنگ است! چه کسی میتواند ادعا کند فقط عملیاتهای موفق ما به بسط انقلاب اسلامی یاری رسانده است!
ما جنگ را روایت نمیکنیم؛ بلکه آنچه را که دوست داریم در جنگ پیدا میکنیم و همان را روایت میکنیم. روایت ما از جنگ به همه جنگ اعتماد ندارد و بنابراین همه جنگ را روایت نمیکند. روایت ما از جنگ، جنگ را گلچینشده دوست دارد؛ روایت ما از جنگ، جنگ را پیرایش شده دوست دارد؛ روایت ما از جنگ، جنگ را با خواستنیهایش میخواهد و نه با همهی آن؛ روایت ما از جنگ روایت «خواستن»های ماست و نه روایت جنگ.
ما در مواجهه با جنگ راوی حقیقت نیستیم؛ و به همین دلیل نباید انتظار داشته باشیم که اینگونه روایت از جنگ، افقی از زندگی همسنخ با جنگ را در مقابل ما بگشاید! ما جنگ را نه آنطور که بوده، بلکه آنگونه که دوست داریم روایت میکنیم؛ به عبارتی ما جنگ را با چارچوبهای خودمان میخواهیم. جنگ روتوش شده اگرچه واجد اثراتی است، زندگیساز نخواهد بود!
-
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
-
مطالب مرتبط:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.