در این نوشتار برای نشان دادن مفهوم و معنای کار در مشاغل، شیوهی زیست دو فرد مثالی به نامهای سلمان و آرش را مورد خوانش قرار میدهیم. سلمان کشاورز است و در روستا مشغول امور زراعت و باغداری است و آرش کارمند یک سازمان دولتی است. میخواهیم با مرکز قرار دادن نوع کار، انگارهها، رفتار و عمل این دو فرد را در زندگی روزمره نشان دهیم.
از واژهی کار چند معنی به ذهن متبادر میشود:
1. عمل: عمل در ادامهی علم و آگاهی است. یعنی انسان آنچه را در وجود خود دارد محقق کند. شاید هم به تعبیری میتوان گفت عمل اعم از «اشتغال» است. هر عملی اشتغال نیست، ولی هر اشتغالی نوعی عمل کردن است. برخی از اعمال آدمی مستلزم اشتغال و از بین رفتن فراغت نیست و لذا در صورت بیعملی اطلاق بیکاری هم در مورد آن معنا ندارد، مانند اثرگذاریهای روانی و اعتقادی انسانها بر یکدیگر که نوعی عمل بر دیگران است. یا در مثال دیگر، قرآن کسانی که صبر کردند و نیز متوکلین را هم از عاملین میداند: نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِین الَّذینَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یتَوَكَّلُونَ (عنکبوت/58و59) در حالی که صبر و توکل در واقعیت خارجی چیزی را اشغال نمیکنند. صبر و توکل، عمل هستند چون محققکنندهی شاکلهی درونی بوده و بر «غیر» مؤثر واقع میشوند.
برخی از روانشناسان میکوشند تا از حیث رابطهی روانی میان انسان و کار، «شغل»، «حرفه» و «رسالت» را از هم تفکیک کنند. این نوشتار کوتاه صرفنظر از نظرات این روانشناسان میکوشد تا ماجرا را از این منظر پی بگیرد که از حیث رابطهی مشغولیتهای کاری با ابعاد گوناگون زیست اخلاقی، مهمترین چالشها و فرصتهای هریک از نحوهها و نگرشهای کاری کدام است.
کار، پروژهی ما در جهان است و تنها ما هستیم که کار میکنیم. طبیعت، کار نمیکند. اگر یک شیر روزی ده حیوان مختلف را اسیر چنگالهای خود کند و بدرد، ما نمیگوییم کاری کرده است، اما اگر یک انسان چند شاخهی مزاحم درخت را از جلوی پنجرههای اتاقش بچیند میگوییم کاری انجام داده است. اساساً این انسان است که کار میکند. پرسش مهم در اینجا به معنای کار و نسبتش با وجود انسان بر میگردد.
زوال اهمیت پول بهمثابهی جوهر
ثبات کامل ارزش پول تنها در صورتی حاصل میشود که پول فینفسه هیچ باشد، و تنها بیان نابی از نسبت ارزشی میان کالاهای انضمامی باشد. در این صورت پول به موضعی خنثی خواهد رسید که به هیچروی از نوسانات کالاها متأثر نمیشود، همانطور که خطکش هیچ تأثیری از طولهای متفاوتی که اندازه میگیرد نمیپذیرد.
با عنایت به اینکه نمیتوان تاریخ را به نسل آینده منتقل نکرد، چراکه هرگونه توصیهی اجتماعی اگر تاریخ افرادی را که ظاهراً در آن جامعه زندگی کردهاند در نظر نگیرد، محکوم به ناکامی است؛ فرانسهی نوینِ بعد از جنگ جهانی، نمیتوانست جامعهی کارگری را دوباره بر مبنای الگوی سوسیالیست یا کاپیتالیست سازماندهی کند. راهکارهای متعددی از سوی نظریهپردازان ارائه شدند.
آیا انسانها وقتی کار میکنند، زندگی هم میکنند؛ یا بعد از فراغت از کار زندگیشان شروع میشود؟ آیا میتوان گفت در زمانهی فعلی، کار و زندگی از یکدیگر جدا شدهاند؟ اگر پاسخ مثبت است، این مسئله چرا و چگونه اتفاق افتاده است؟ و آیا معنا و وضع خاصی از «کار» و «زندگی» تدارککنندهی این جدایی بوده است؟ آیا «سبک زندگی» با شکل خاصی از «کار» مناسبت دارد؟ به نظر میرسد پاسخ به این پرسشها مثبت است. بر این اساس میتوان گفت در شرایط کنونی کار از زندگی جدا شده و ریشهی این جدایی را باید در جدایی کار از تولید و پیوند آن با مصرف جستوجو کرد. این امر با ظهور و گسترش مفهوم «سبک زندگی» ملازمت دارد که با گسترش مصرفگرایی، جایگزین مفهوم «طبقه» برای تحلیل قشربندیهای اجتماعی شد. برای روشن شدن این استدلال، باید بحث را از خودِ کار و نقش آن در زندگی و هویت انسان آغاز کرد.
1)
انسان به هنگام کار کردن مثل هر موقعیت دیگری به نحوی «وجود» دارد. بودن انسان در هر حال نحوی از بودن و وجود داشتن است. وقتی رنج میکشیم، لذت میبریم و حتی زمانی که غذا میخوریم (به قول لویناس) در واقع تجربهای وجودی را از سر میگذرانیم که در آن در موقعیتی از موقعیتهای وجودی حضور مییابیم. وارد شدن و خروج از ساعات کار مثل وارد شدن یک عروسک در جعبه و سپس بیرون آمدنش نیست که نه در کموکیف عروسک اثر میگذارد و نه به جعبه ربطی دارد.
بسمالله و بالله و علی مله ابینا ابراهیم و صلی الله علی عمران و آل عمران فی الاولین و الآخرین سیّما امام الغیب و خلیفه الرّحمن و سلام علی جنوده فی المشارق و المغارب و الحمدلله الذی لیس کمثله شیء و له المثل الاعلی و کلمته هی العلیا.
خدایا چنان کن سرانجام کار/ تو خشنود باشی و ما رستگار
*
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.