ایران نامی است که حاصل دوران جدید است، دورانی که برنامههای عمومی در پي پروژهي دولت –ملت در سطح جهان پیش میرفت و برخی از دستاندرکاران ایران نيز دنبال میکردند؛ وگرنه تا قبل از این تاریخ، این منطقهی جغرافیايی را پارس میگفتند.
ناسیونالیسم بواسطهي جاذبهها و قابلیتهایی که در انسجام بخشی و وحدتآفرینی و یکپارچهکردن گروههای متفرق قومی و نژادی و زبانی با ایدهآلهای مختلف، خاصه در سرزمین مبدا خود داشت، توانست در حد بسیاری از حیث گستردگی و تأثیر، موجآفرینی کرده و نقش چشمگیری در ایجاد و استمرار نهضتهای اجتماعی ملیگرایانه ایفا نماید. ایجاد حس وفاداری و دلبستگی افراد به نژاد، زبان،آداب، عادات و سنتها و ارزشهای اجتماعی و باور به برتری مظاهر تمدنی و فرهنگ خودی بر دیگر ملل از خصیصههایی بود که از قبل ایمان به این ایدئولوژی جدید در باورمندان آن ایجاد شد.
تاريخ رسمي و تثيبت شدهي كنوني قدمتي بيش از تقريباً يك قرن و نيم ندارد و موضوعي است كه طي حداكثر صد و پنجاه سال اخير معرفي و تثبيت شده است.به بيان ديگر، كشف، بازيافت و معرفي بخش عمدهاي از ادوار تاريخ ايران و سلسلهها و امپراطوريهاي ايرانزمين در دوران گذشته و به خصوص در عهد باستان، موضوعي است كه طي سدهي اخير و عمدتاً به دست شرقشناسان و ايرانشناسان غربي انجام شده است، و در اين پروسهي كشف و معرفي تاريخ ايران و به ويژه تاريخ ايران باستان، سهم مورخان و محققان ايراني همواره بسيار ناچيز بوده و است.
تاریخ را به دو گونه ميتوان مشاهده کرد، يک نوع تاریخنگاری پوزیتیویستی است که کوشش میکند از دادهها به یک نظریه کلی برسد. مثلاً ما تاریخ صدر اسلام را مشاهده میکنیم و از مجموعه دادهها به نتیجهای کلي میرسیم، اين تاريخنگاري دادهمحور است.
1. سخن بر سر «استبداد» است، که به تأیید تاریخ و به تأکید اکثر فلاسفه و محققان علوم اجتماعی و سیاسی، این فرایند در شرق -مثلاً نزد خاقانهای چین و مغول، شاهنشاهان ایران و فراعنهی مصر و مانند اینها- بیشتر از غرب ژرفا و گسترش یافته و هماکنون نیز تا حدی وضع به همینگونه است.
پرسش اصلی ما این است که ایران چیست و ایرانی بودن چیست؟ آیا ايران، امری تاریخی و پرسش از ايران پرسشي تاريخي است؟ و قبل از آن میخواهیم، بدانیم که چه کسانی به این پرسش پاسخ گفتهاند؟
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.