X

ساختار اندیشه شریعتی و تفکر ایرانی

ساختار اندیشه شریعتی و تفکر ایرانی -
امتياز: 4.5 از 5 - رای دهندگان: 2 نفر
 
محمد علی مرادی
اشــــاره اگر بپذیریم که شریعتی بخشی از تاریخ و سنت اندیشه و فعالیت‌های ایرانیان است، ضرورت دارد که به نوعی خودآگاهی نسبت به این نحوه فکر کردن دست یابیم. این خودآگاهی نه به این جهت که شریعتی را بشناسیم و راه وی را ادامه دهیم و تکمیل کنیم که البته روش این اتفاق نیز چنان‌چه در متن زیر مشخص گردیده بخشی از اتفاق مطلوب برای ماست، اما مسئله مربوط به فهم و اصلاح ساختار و فرم اندیشه‌ورزی ماست. شریعتی قله اندیشه‌ورزی خطابی است و این ساختار در خون و پوست اندیشمندان ما نفوذ دارد. متن زیر ضمن تبیین تاریخی این وضعیت سعی می‌کند مشکلات و آسیب‌های این پیشینه را موشکافی کند و در جهت فرم مطلوب تفکر ایرانی مباحثی را مطرح نماید.

مختصات کلی جریان‌های‌ فکری ایران

دکتر علی شریعتی از شخصیت‌های نامدار جنبش اسلامی ایران است. اندیشه‌های ایشان در بستر شرایط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و... دولت رضاشاه شکل گرفت. دولت پهلوی اول در پی احیای ایدئولوژی پان‌ایرانیستی بود و دولت - ملت مدرن بود. به طور طبیعی در این فضا، جریان‌های اسلامی مزاحم قلمداد می‌شدند و عمدتاً منزوی گردیدند. در این میان برای بخش عمده‌ای از جامعه ایران در جهان جدید بر پایه ارزش‌های گذشته شکل گرفته بود؛ ایشان به مدارس و دانشگاه‌های جدید می‌رفتند، به فرم زندگی جدید می‌کردند اما ارزش‌های دینی خود را پذیرفته بودند و به نوعی به فکر تلفیق این ارزش‌ها با فرم‌های جدید بودند.

در این وضعیت، به غیر از جریان سنتی، جریان چپی نیز در مقابل دولت پان‌ایرانیست شکل گرفته بود که متاثر از جنبش‌های مارکسیستی بود. یکی از مهم‌ترین تفاوت جنبش‌های مارکسیستی در ایران اعتقاد به مذهب بود. در این زمینه جریانی شکل گرفت که به ایشان سوسیالیست‌های خداپرست لقب دادند. افرادی مثل محمد نخشب، کاظم سامی، محمد حنیف نژاد، عزت اله سحابی از چهره‌های شاخص این جریان بودند. در یک تقسیم‌بندی کلی علی شریعتی نیز در این جریان قرار می‌گرفت.

 

التقاط فکری ایرانیان و جریان چپ ایرانی

به دلایل بسیاری برای جریان چپ در ایران، فرمی از "فکر" شکل می‌گیرد که در آن بیش از این که به ساختارها اندیشه شود به تأثیر آن ساختارها و نهادها بر روی مخاطب توجه می‌شود؛ بیش‌تر تلاش می‌شد تا دانش را ابزاری برای بسیج عمومی قرار دهند. این بستر فکری به همراه توانایی خطابه شریعتی باعث شد که این نحوه فکری مورد اقبال بسیاری از مسلمانان واقع شود.

مسلمانان ایران نه می‌توانستند و نه می‌خواستند که نظام مفهومی گذشته خود را بازتعریف کنند باری آن‌که آنان به شهرهای رو به گسترش ایران تعلق داشتند و دانش‌آموخته مهندسی، پزشکی و دیگر علوم جدید بودند که در غرب شکل گرفت بود. اما باید توجه کرد که غربی‌ها خود در نظام تولید دانش، منطق سنتی (ارسطویی) را متحول کرده بودند، در این میان چطور ایرانیان ضرورتی در بازسازی و تجدید نظر در منطق نمی‌دیدند؟! شاید بتوان گفت که شریعتی نماد این بی‌توجهیبود.

 

اعوجاج در اندیشه شریعتی

شریعتی به‌واسطه عدم توجه به منطق علوم، می‌توانست تمام تلاش خود را مصروف این نماید که تا جای ممکن از مبارزان ضد استعمار مثل فرانس فانون و دیگران چیزی بیاموزد و این آموخته‌ها را در فرم  ادبیات، شعر، سخنرانی شوربرانگیز و... در بین مسلمانان اشاعه دهد و جنبش مبارزه در ایران ایجاد کند. ایشان به راستی در این زمینه موفق بود. شریعتی از آن‌جا که بیش‌تر اهل خطابه بود، متناسب با مجلسی که خطابه می‌کرد از مفاهیمی بهره می‌گرفت. برای او اهمیت نداشت که بسیاری ازاین داوری‌ها از جهت مبانی با هم اختلاف و شکاف جدی دارند. 

در واقع، منِ دکتر شریعتی در جایگاهی خاص نمی‌ایستاد؛روایت‌های گوناگون را مورد تائید قرار می‌دهد. از این رو آگاهی که تولید می‌کند گونه‌ای آگاهی گنگ و غیرمفهومی است، که می‌توان آن‌ را فراموشی یا وداع با تفکر مفهومی دانست. در ادامه برای روشن‌تر شدن بحث دو نمونه از آثار دکتر شریعتی («از کجا آغاز کنیم» و «آری این چنین بود برادر») را مورد بررسی قرار داده‌ایم.

 

تاریخ پیشرفت (از کجا آغاز کنیم)

شریعتی در جایی می‌گوید: پس باید تعیین کنیم در چه مرحله تاریخی هستیم؟ آیا در دوره بورژوازی بزرگ هستیم؟ بعد پاسخ می‌دهد که بطور خلاصه جامعه ما در حال حاضر از نظر تاریخی در آغاز رنسانس و در انتهای دوره قرون وسطی به سر می‌برد. وی بحث خود را شفاف‌تر می‌کند؛بنابراین در یک دوره تحول از قرون وسطی فکری اجتماعی به یک رنسانسشبیه به رنسانس بیکن و امثال آنبه سر می‌بریم... تا هم‌چون پروتستانتیسم مسیحی و اروپای مسیحی، همه عوامل انفعالی که با نام مذهب اندیشه و شریعت را منجمد کرده است، را بازسازی نماییم. اگر در نظرگاه شریعتی دقت کنیم می‌بینیم که در این عبارات چارچوب فلسفه تاریخی بحث متکی به اندیشه پیشرفت و زمان خطی است. در این نوع نگاه تاریخ در سه‌گانه انتیک و قرون وسطی و عصر جدید رو به جلو حرکت می‌کند، این نظرگاه در بستر اندیشه فلسفه تاریخ از فیوره تا هگل شکل گرفته است. نکته این است که شریعتی به تفاوت دو جامعه و  به تفاوت اسلام و مسیحت در آموزه‌ی تکوین توجه نمی‌کند. اگر چه در جایی خود به این مسئله تأکید دارد. اما فکر کردن وی، به این شکل است که تاریخ جهان، تاریخ اروپا است.

تاریخ جبران (آری این چنین بود برادر)

شریعتی خود را در چارچوب تاریخ جبران می‌ببیند. او می‌گوید: من به تجربه آموختم که همه‌جا در کتاب‌ها، آدم‌ها، آیه‌ها، روایت‌ها، آثار و افکار بیش‌تر در جامعه و تاریخ به دنبال گم‌شده و متهم باشم؛ چه بیش‌تر ارزش‌ها را چیزی یافته‌ام که کم‌تر مطرح است. وی در جایی دیگر می‌گوید: تمدن یعنی دشنام، یعنی نفرت، یعنی کینه، یعنی شکنجه، شلاق، بهره‌کشی، خون‌خواری، جلادی، فساد و... این نخسیتن درس تاریخ است. در این پاراگرف آشکارا شریعتی در تاریخ جبران فکر می‌کند.

 

بازتولید آگاهی گنگ

شریعتی چگونه می‌تواند هم‌زمان در دو چارچوب فکر کند؟ چنین اتفاقی از ویژگی‌های نگرش چند رگه‌ای (Hybriditat) است. نتیجه این نگرشگونه‌ای آگاهی گُنگ غیرمتمركز و در نتیجه غیرانتقادی است كه تصور مبهمی از كلیت اجتماعی و هماهنگی نظم اجتماعی را با نظم طبیعی در هم می‌آمیزد. این اندیشه به تفکیک قلمرو، طبیعت، جامعه، قائل نیست. شریعتی می‌گوید: این چنین است که در این سلسله علت و معلولی که طبیعت و حیات و تاریخ به‌مثابه یک علت عمل می‌کند. در مسیر جبر علیت دست می‌برد و به میزانی که تکامل می‌یابد و رشد می‌کند به تغییر دل‌خواه در طبیعت دست می‌یازد.

در واقع شریعتی مدل روابط علی و معلولی را بر تاریخ مسلط می‌داند که این مدل برگرفته از علوم طبیعی است. حال آن‌که از جنبه نظری مفهوم، طبیعت، تاریخ از دوران کانت و هگل از هم تفکیک شده‌اند. کوشش‌های بسیاری از همان پایان قرن نوزدهم بر این بود تا به اثبات این نکته برسد که در علوم انسانی باید از مدل فیزیک و ریاضی بیرون آید.

مسئله بنیاد فکری اشتباه یا ناقص شریعتی نیست. شریعتی به‌واسطه عدم توجه به مبانی و بنیادها در جاهای مختلف، به شکل‌های متفاوت داوری می‌کند. منِ شریعتی در مبانی و بنیادی نمی‌ایستد و متکی بر منطقی است که دانش را برای بسیج اجتماعی می‌خواهد.

 

تقلیل اندیشه به خطابه سیاسی

در این فرم از تفکر هدف بسیج عمومی و پرداختن به امر سیاسی است (امر سیاسی، در این‌جا مخالف سیاست است). اگر به تاریخ جنبش‌ها و تفکر اجتماعی و اندیشه‌ای خودمان توجه کنیم در خواهیم یافت که بخش بزرگی از حیات فکری ما  متکی به خطابه بوده است. از زمان آقاخان کرمانی تا فتحعلی آخوندزاده تا سید جمال اسدابادی تا شریعتی و این اواخر اندیشمندانی امثال اباذری و دیگر اندیشمندان ایرانی بیش‌تر متکی به خطابه بوده‌اند. این موضوع در مورد بخش بزرگی از روحانیون ایران نیز صادق است، آنها که خطیب بودند و در واقع تخصص آنها خطابه است در حوزه‌های عمومی ایران نقش بسیاری در گسترش اندیشه‌های اجتماعی داشتهاند و اکنون هم در سطوح متفاوت این کار را یعنی گسترش اندیشه‌های اجتماعی را ادامه میدهند.

جدا از روحانیون و اندیشمندان اجتماعی، بخش زیادی از فعالیت روشن‌فکران ایران معطوف به خطابه است که از طریق این خطابه به گسترش اندیشه اجتماعی مبادرت میکنند. حوزه عمومی در نسبت با اندیشه همواره در ایران مورد خطاب بوده است و ساختار یا نهاد این اندیشه‌ها را درک نکرده است.

این ماهیت خطابی اندیشه منجر می‌شود که هیچ‌کدام از دانشگاه‌های‌ ما مکتب خاصی از علوم انسانی و اجتماعی را نمایندگی نمی‌کنند و گفتوگوی تخصصی هم در بین متفکران ما صورت نمیگیرد. چرا که متفکران علوم انسانی ما میل بسیاری به حوزه عمومی دارند و بیش‌تر علاقه دارند در سالنهای پر جمعیت داد سخن برانند و اگر جمعیتی نبود علاقه چندانی به شرکت ندارند.

 

فرم اندیشه مطلوب

ما براساس وضع و شرایطی بحرانی و آشفته‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، نیاز به گونه‌ای دیگر پرداختن به علوم انسانی و علوم اجتماعی داریم که در آن بسیاری از مسائل خرد و کلان جامعه را مورد توجه و تأمل دهد. مسائلی مثل آپارتماننشینی، روابط والدین، روابط زن و شوهری، رابطه استاد ـ دانشجو، روابط پزشک ـ بیمار، عدم ساختارمندی انجمنها و نهادهای اجتماعی، عدم فراگیری شوراهای هم‌یاری، عدم کار تیمی، بحران سازمانهای ورزشی و تیمهای ورزشی، عدم کیفیت لازم ارائه خدمات به مشتری در کسبه متفاوت، و هزاران مسئله دیگر در فرم خرد از یک طرف و از طرف دیگر توجه و تأمل به مسائل کلان و بنیادین در راستای ساختارمند کردن جامعه.

 از این رو دو رویکرد به کار علمی در ایران نیاز است. از سویی توجه بنیادی و منسجم و دقیق که نیاز به دانشمندانی دارد که اگرچه به مردم و مسائل و نیازهای ایشان نظر دارند، کم‌تر حوزه عمومی را می‌جویند. از سوی دیگر کار مشخص در قلمرو خرد آن‌چنان که بر شمردم.

 

نتیجه

از این رو ضمن احترام به شریعتی بنا به این ضرورت‌هایی که برشمردم، لازم است که اندیشه و اندیشمندان ایران تا حد امکان در جهت دوری از سبک و اسلوب شریعتی گام بردارند. به عبارت دیگر اندیشمند علم انسانی در ایران باید از خطابه اجتناب کند و در جهت نزدیک شدن به کار علمی دقیق حرکت نماید. اندیشمندان ما باید این نکته را همواره مد نظر داشته باشند که تأملات ایشان باید کار مشخص اجتماعی که تأثیر معین و مشخص در زندگی آحاد جامعه بگذارد، چرا که هر چیزی دوران خود را دارد و ضرورت زندگی در عرصه‌های متفاوت و متنوع ضرورت‌هایی دیگر در فرم اندیشه و عمل دارد.

نهایتاً این‌که باید به شریعتی از این جنبه (در محتوا) که بخشی از حافظه تاریخی ماست توجه و نزدیکی کرد و مباحث ایشان را به ساخت مفهوم کشاند. اما از سوی دیگر (در فرم) از رویکرد خطابی و عدم دقت در مسائل دوری کرد.

 

 

ارتباط با ما:

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مطالب مرتبط:

شریعتی و تقدیر نخبگان ایران

بازخوانی شریعتی و نیازهای نسل ما

ایدئولوژی از نگاه اصلاح اجتماعی و تاریخی

ظهور ابرمرد نیچه در ایران

شرایط امکان ظهور اندیشه شریعتی

شریعتی روشن‌فکر نیست

بازگشت انسان ایرانی به خویشتن

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی