برای تأمل نظری دربارهی مسائلی همچون آلودگی هوا یا بحران آب، در درجهی اول باید توجه کنیم که نسبت میان ما و طبیعت چگونه است. وضع کنونی آب و هوا و مسائل مختلف زیستمحیطی نشان میدهند که نسبت ما با طبیعت دگرگون شده است. در پسِ همه راهحلهایی که برای رفع معضلات زیستمحیطی عرضه میشود، این تصور وجود دارد که ما همه کاره هستیم. دائرمدار هر چه بر ما میرود، خودِ مائیم. فرق است میان این دو تلقی که خود را با طبیعت هماهنگ کنیم و یا اینکه طبیعت را با خواست و ارادهی خویش هماهنگ سازیم.
شاید دعوت به تغییر در تلقی از طبیعت، ابتدا شگفت بنماید. اما برای ورود به همهی مسائل و مقولات مربوط به طبیعت، باید ابتدا به بنیان رفتار خود با طبیعت بیندیشیم. انسانِ معاصر، تکنیک را ساخته و رفتار تکنیکی پیشه ساخته است. رفتار ما با طبیعت براساس نگاه تکنیکی شکل گرفته است. با این نگاه، همه چیز باید در چنبرهی اراده و خواست ما قرار داشته باشد. بنابراین طبیعت هم باید آنگونه باشد که ما میخواهیم. این نسبت جدید با طبیعت، طبیعت را مخدوش ساخته و نظام آن را که قبلاً خودبنیان تلقی میشد، درهم ریخته و سرنوشت آن را وابسته به رفتار ما ساخته است. تا هنگامی که ما خود را در سیطرهی طبیعت و قوای آن میدیدیم، سعی میکردیم با طبیعت و مبادی آن هماهنگ باشیم؛ به آفرینندهی طبیعت میاندیشیدیم و شوق یگانگی با طبیعت داشتیم. مدتهاست که اینگونه نگاهها و اینگونه شوقها از زندگی ما رفته است. اکنون ما میخواهیم که همه چیز از جمله طبیعت با خواست ما هماهنگ باشد. اما اساس خواست ما چیست؟ کسی دربارهی اساس و جهت خواست و ارادهی ما نمیپرسد. مشکلهی وابستگی طبیعت به خواست آدمی آن است که آدمِ روزگار ما رهاست و نمیدانیم که سود و مصلحت خویش را چهقدر میشناسد.
طبیعت هزاران سال بنا به قواعد درونی خود، سیر و تطور یافته است. اما با قدرت گرفتن انسان و پیدایش تکنیکهای جدید، طبیعت در حال دگرگونی و تخریب است. وضع خاص طبیعت در دهههای اخیر، در تاریخ بینظیر است. آنچه که در صد سال اخیر رخ داده با تمام آنچه در دهها هزار سال عمر کرهی زمین در جریان بوده، متفاوت است. این شعار سازمان ملل را همه میفهمیم: «ما تنها یک کره زمین داریم». مردمان فرهنگهای مختلف با وجود همهی تفاوتها در این نقطه به هم میرسند. همه میدانند که کرهی زمین در خطر است و باید در کنار همهی مسائل جهانی به سرنوشت کرهی زمین بیش از گذشته اندیشید. اقوام مختلف در طول تاریخ به اقتضای فرهنگهایشان رفتاری خاص با طبیعت داشتهاند، اما هیچ فرهنگی به زمین و طبیعت آسیب نمیرسانده است؛ برخلاف آنچه که امروز شاهد آنیم و مردم همهی مناطق، هرکدام به میزانی در تخریب زمین و طبیعت نقش دارند. به همین جهت باید همهی مردم با فرهنگهای مختلف، برای در پیش گرفتن رفتاری مناسب برای حفظ طبیعت با هم گفتوگو و مشارکت کنند.
ما ایرانیان در طول تاریخ به گونهای خاص با طبیعت زندگی کردهایم. اما ما نیز مانند وارثان دیگر فرهنگها، نسبت گذشتهی خود با طبیعت را از دست دادهایم. طبیعت ایران بهصورتی بیمهابا در حال تخریب و تغییر است. شگفتآور است که در پس هیاهوهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، کوشش برای حفظ طبیعت و تغییر رفتار با طبیعت فراموش شده است. عجیب است که مردمی که قرنها با آسمان و کوه و درخت و رود و کویر راز و نیاز و نجوا میکردهاند و هستی خود را در نسبت با مظاهر طبیعی میدیدهاند، امروز به کمترین چیزی که میاندیشند، آسمان و آب و زمین است. این غفلتها خود علامت نیستانگاری فراگیری است که ما را به مردمانی بیاحساس تبدیل کرده است.
طبیعت در نظر ما هیبت و شکوه خود را از داده است. آیا ضعف و فتور طبیعت باعث قدرت انسان شده است؟ آیا انسان بدون طبیعت و بدون اُنس و قرب با طبیعت راه به جایی خواهد برد؟ چنین به نظر نمیرسد. انسانها در طول تاریخ و در همهی فرهنگها با داشتن زمین و آسمان، یک کمالی را برای خویش تصور میکردهاند. شرایط بحران در پدیدههای زیستمحیطی، علاوه بر همهی معانیاش، باید تذکری برای بریده شدن ما از ریشهها و از دست دادن رشتههای ارتباط با هستی باشد. مدتهاست که به زمین بهعنوان مأوای اصلی و به آسمان بهعنوان پهنای غایات و آرزوهای بیکرانهی آدمی نگاه نمیکنیم. باید به زمین و آسمان در شرایط بحرانی نگاه دیگری کنیم. شاید تغییر نگاه به طبیعت باعث آغازی دیگر شود. تلطیف نگاه به طبیعت، حداقل باعث تلطیف محیط زندگی و نسبت ما با یکدیگر خواهد شد. انسان بیزمین و بیآسمان چیزی برای خواستن نخواهد داشت.
* استاد فلسفهی دانشگاه علامه طباطبایی
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
انمیشن: «آلودگی: از زندگی تا مرگ»
انمیشن: «مصرف بی رویه و آلودگی زیست محیطی»
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.