موضوع ظهور منجی را میتوان از مهمترین موضوعات مربوط به مهدویت دانست. موضوعی که در تبیین آن با تفاسیر متعدد و مختلفی روبه رو هستیم. برخی دربارهی ظهور، تصوری بیش از یک طفره در آیندهی جهان ندارند؛ به این معنا که تصوری از تحولات محتمل جهان تا ظهور منجی نداشته و برای شناسایی آن، کوشش نمیکنند. موضوع تحولات پیشگفته چه بسا به ذهن آنها هم خطور نکرده باشد یا هر تلاشی را برای شناخت این تحولات، بیهوده بدانند.
آنها نمیتوانند تحلیلی از حرکت تاریخی جامعهی بشری در مسیر ظهور داشته باشند. وقایع جهان در طول تاریخ را وقایع از هم گسسته دیده و تحلیلی از ارتباط آنها با مسئلهی ظهور ندارند.طفره چیست؟ انتقال از یک نقطه به نقطهی دیگر بدون آنکه حرکتی انجام شده و مسیری پیموده شود، که بیشک محال و ناممکن است. حال اگر هیچ تفسیری از روند حرکت جامعه تا ظهور بقیهالله نداشته باشیم، فقط پنداری طفرهگونه از ظهور خواهیم داشت اگرچه طفره را محال بدانیم. این در حالی است که برخی مانند دکتر احمدی نژاد، نگاهی فرآیندی به مسئلهی ظهور داشته و تحولات گذشته و آینده را در فرآیند ظهور تحلیل مینمایند. آنها ظهور را فرآیند نمایان شدن کمالات الهی میدانند که با نظم الهی در حال وقوع است و در مقطعی به نمایان شدن انسان کامل دربرابر دیدگان آحاد مردم خواهد انجامید. تحولات جهان از این نگاه در پیوند کامل با ظهور و بلکه مقدمات ظهور و بلکه مقاطع ظهور است، بنابراین باید درصدد کشف نظم موجود بین این تحولات بود تا بتوان وظیفهی یک منتظر حقیقی را به درستی انجام داد. اگر انسانها را مکلف به زمینهسازی برای ظهور بدانیم، چارهای جز تلاش برای درک این فرآیند نداریم؛ چرا که تنها با درک این فرآیند میتوانیم در مسیر آن حرکت کنیم. آنها که درک فرآیندی از مسئلهی ظهور ندارند چه بسا با برنامهای نادرست در خلاف جهت فرآیند حرکت کرده و منزوی شوند. دکتر احمدی نژاد کوشید تا مهدویت و ظهور را در فضای فکری جامعه به جایگاه واقعی خودش که غایت انقلاب است، بازگرداند و نگاهی فرآیندی از ظهور منجی در ایران و جهان ایجاد کند. اما آنها که تحلیلی فرآیندی از ظهور ندارند، تصویری فراتر از طفره ندارند و چه بسا وقتی با تحلیلی فرآیندی از ظهور روبه رو میشوند، آن را تعیین وقت برای ظهور میپندارند در حالی که تصویر اجمالی از تحولات جهان و مقاطع اجتماعی آینده تا هنگام ظهور، تعیین وقت برای ظهور نیست، بلکه تصویری فرآیندی از ظهور است؛ برای مثال اگر ظهور را وابسته به نزدیک شدن مردم جهان به یکدیگر و پیدایش همدلی جهانی بدانیم، و آنگاه با نزدیک شدن مردم جهان به یکدیگر از نزدیک شدن به ظهور بگوییم، تعیین وقت برای ظهور نکردهایم، بلکه تنها فرآیندی اجمالی برای ظهور تصویر کردهایم که با پیدایش برخی از تحولات پیشبینی شده در آن، به ظهور نزدیک تر از گذشته شدهایم همچنانکه با گذشت زمان و بدون داشتن تصویری از تحولات پیشرو نیز به ظهور نزدیکتر میشویم با این تفاوت که در صورت داشتن تصویری از تحولات پیشرو میتوانیم وظیفهی خویش را به عنوان یک منتظر واقعی به درستی تشخیص داده و در جهت مسیر فرآیند حرکت کرده و شتاب بگیریم تا آنجا که در این مسیر پیشرو و جلودار شویم در حالی که با نداشتن تصویری از تحولات پیش رو، چه بسا برخلاف جهت فرآیند حرکت کرده و به انزوا رفته و نابود شویم. نزدیک شدن انسانها به یکدیگر، پیدایش همدلی جهانی، مدیریت مشترک همه ملتها بر جهان و... حکایتی از واقعیات پیشرو و وظیفهی مردم جهان در این فرآیند است؛ چنانکه آرزوی تشکیل حزب جهانی مستضعفان و صدور انقلاب و پیشبینی اضمحلال کمونیست و کاپیتالیسم از سوی امام خمینی(ره) تصویری از برخی مقاطع این فرآیند بود. البته ارزش این تصویر به استحکام دلایلی بستگی دارد که بر آنها استوار است. به نظر بنده کسانی که از مهدویت تصوری فراتر از طفره نداشته و تلاشی برای ترسیم فرآیند ظهور نمیکنند، خدمت قابل توجهی به مهدویت و ظهور نمیکنند و اگر از ترسیم فرآیندی ظهور جلوگیری کنند به مهدویت و ظهور، جفا کردهاند. در حالیکه هر تلاشی برای تبیین فرآیند ظهور، خدمتی شایان به مهدویت و ظهور است؛ زیرا تلاش برای تبیین فرآیند ظهور، تلاشی مفید و مؤثر برای دستیابی به فلسفهی تاریخ بومی برآمده از عقلانیت دینی و فرهنگی ما است. اگر اگوست کنت و کارل مارکس با ارائهی تئوری خویش در فلسفهی تاریخ، تحولات چشمگیری را در جوامع بشری رقم زدند، ما باید بکوشیم از منظر خویش به تاریخ و آنچه تا کنون رخ داده و تحولات محتمل آینده نظر کرده و نظمی را در آن جویا شویم تا قادر به برنامهریزی هدفمند و موفق برای آینده مورد نظر خویش باشیم که البته نگاه فرآیندی به ظهور، تلاشی برای نیل به این هدف است. ما با تلاش در تبیین فرآیند ظهور همچنین میتوانیم برخی از بسترهای لازم برای جامعهشناسی از منظر مکاتب الهی را فراهم سازیم. نتیجه اینکه افزایش و گسترش بحث پیرامون ظهور و مهدویت در دولت نهم و دهم، تلاشی مبارک بود که امیدواریم ادامه یابد.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.