* تلقیهای موجود از منجی و ظهور او در جامعه، چگونه در تاریخ ما ظاهر شده و بسط پیدا کرده است؟ آیا میتوان این تلقیها را به احادیث خاص یا برههی خاصی از زمان نسبت داد؟
بحث بشارت به منجی در میان بشر، هم شکل اسطورهای دارد و هم شکل دینی آن بیان شده است. به نظر میرسد بشارت به منجی خود بر بستری دیگر سوار است و میتوان آن را بر دو رکن استوار دید. رکن اول این که عالَم سرانجام ختم به خیری دارد و قرار است نوعی از بهشت برین و سعادت در همین دنیا اتفاق بیافتد. رکن دوم این که این سعادت را انسانی که به نیروهای مافوق بشر مجهز است به انجام خواهد رسانید.
موضوع ظهور منجی را میتوان از مهمترین موضوعات مربوط به مهدویت دانست. موضوعی که در تبیین آن با تفاسیر متعدد و مختلفی روبه رو هستیم. برخی دربارهی ظهور، تصوری بیش از یک طفره در آیندهی جهان ندارند؛ به این معنا که تصوری از تحولات محتمل جهان تا ظهور منجی نداشته و برای شناسایی آن، کوشش نمیکنند. موضوع تحولات پیشگفته چه بسا به ذهن آنها هم خطور نکرده باشد یا هر تلاشی را برای شناخت این تحولات، بیهوده بدانند.
شاخصهای «انتظار حقیقی در تقابل با انتظار تقلبی»
انتظار در مكتب اهلبیت علیهمالسلام بسیار سازنده و تعالبخش و امیدوار كننده است. عنصر «عمل صالح» در آن بسیار برجسته است و نقش اساسی و سرنوشت ساز دارد. « انتظار» و «عمل صالح» در فرهنگ انتظار، جدایی ناپذیرند. «انتظار حقیقی» منتظران را به سعی و كوشش و جدیت و اجتهاد در راه اصلاح فرد و جامعه میكشاند. عمل صالح و اصلاح سیاسی و اجتماعی از راهبردهای بنیادین فرهنگ انتظار است.
بحث ما دربارهی تلقی از ظهور و رواج آن در جامعه است. به نظر میرسد امروز با نوعی نشانهشناسی به امر ظهور توجه داریم. نشانههای مختلفی را که امروز در جغرافیای منطقه رخ داده با استناد به روایاتی نشانه یا علامتی از ظهور میدانیم و گویی این نشانهها پازلی را تکمیل میکنند. سؤال اصلی این است که این تلقی از ظهور چگونه در تاریخ ما به وجود آمده و رواج پیدا کرده است و آیا با حقیقت ظهور در لسان ائمه نسبتی دارد؟
مسئلهی ظهور بهطور مستقیم در نسبت با چند مسئلهی دیگر شکل گرفته است که به نحوی خاستگاه این بحث هستند و ما باید آنها را لحاظ کنیم. یکی بحث امام و منجی است و دوم بحث آخرالزمان است که این بحث دوم مختص جهان اسلام و حتی مختص ادیان هم نیست و مسئلهای جهانی است. یعنی بحث آخرالزمان از یک طرف وجهی دینی دارد که ادیان به آن پرداختهاند و از طرفی دیگر وجهی فلسفی.
* بحث اولی که میخواهیم به آن بپردازیم این است که آیا اصلاً در دورهی غیبت کبری تا پیش از رخ دادن علائم بعدی ظهور، امکان رؤیت امام زمان (عج) وجود دارد یا خیر؟
حجتالاسلام محمودی:این سؤال را در چند مرحله میتوان مطرح کرد. یکی اینکه آیا وجود ایشان را میتوان دید و بعد اینکه اگر ایشان را بشود دید، آیا ممکن است شناخت. با توجه به نظری که مشهور است و فقها پذیرفتهاند و بنده هم تا الان کاملاً با آن موافق هستم، حیات حضرت ولی عصر (عج) یک حیات عنصری مانند همهی انسانها است. البته طبیعتاً تفاوتهایی در آن است که آن تفاوتها باعث طول عمرشان میشود، اما یک زندگی صرفاً روحانی و ماورایی نیست. طبیعتاً ویژگی قابل رؤیت بودن نیز شامل ایشان میشود، یعنی میتوان امام زمان را دید.
در روایت نبوی معروفی که فریقین نقل کردهاند ـ و در باب آن ادعای تواتر هم شده ـ آمده است:«مَنْ مَاتَ و لَم یَعْرِفُ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَۀً جَاهِلِیَّه».[i] در روایتیدیگر امام صادقعلیهالسلام فرمودهاند:«مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِیتَۀَ جَاهِلِیَّۀِ کُفْرٍ وَ شِرْكٍ وَ ضَلَالَهٍ».[ii] در برخی روایات هم به «...مَاتَ مِیتَةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ»[iii]تعبیر شده است؛ یعنی اگر کسی بمیرد و به معرفت امام زمان خودش نرسد مرگش موت کفر و نفاق است.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.