1) توریست، مظهر نسبت خاصی است که انسان معاصر با گذشته و سنت برقرار کرده است و بدون تأمل در این نسبت، هرگونه بحثی نابسنده خواهد بود. پرسش از این نسبت و رابطه، پرسشی وجودشناسانه (ontologic) و ماهیتاندیشانه است.
مشهد ما؛ مشهدالرضا
نام مشهد در اذهان ما ایرانیها همراه با یاد زیارت امام رئوف، امام رضا علیهالسلام است. در حقیقت نام مشهد یادآور آرامش معنوی ناشی از یاد خدا وائمهی اطهار در حرم امامرضا علیهالسلاماست. بسیاری از ما ایرانیها طعم شیرین زیارت حرم آن امام عزیز را چشیدهایم و آن آرامش معنوی را نیز درککردهایم. حرمی که در آن فقیر وغنی، ترک و فارس و کرد و حتی بسیاری از ارادتمندان اهلبیت از برادران اهلسنت در آن حرم در کنار هم به زیارت مشغولند و همه یک نام دارند: زائر امام رضاعلیهالسلام.اما آنچه که در این یک رنگی بیش از پیش تجلی دارد، یاد خدای متعال است که زمینهسازآرامشی درونی است که در خارج از چنین اماکنی، انسان کمتر چنین حسی را داراست و این آرامش در قرآنکریم به زیبایی بیان شدهاست: «الابذکرالله تطمئن القلوب». در حقیقت هویت اصلی شهرهای زیارتی ما و آنچه که بیش از هرچیز در آن نمود دارد، معنویت و تجلی یاد خداست.
گردشگری که بهغلط صنعت نامیده شده و میشود، قدمتی بهدرازای تاریخ تمدن بشر دارد و آدمی در طول تاریخ همواره با موضوع سیر و سیاحت آفاق و اسکان مسافران و سیاحان به اشکال و با وسایل گوناگون سروکار داشته است؛ اما گردشگری بهعنوان یک موضوع و رویکرد اقتصادی ـ علمی از جمله راهکارهای اقتصادی ـ فرهنگی نوینی بهشمار میرود که در طول سدهی اخیر در جهان غرب به شکلی روشمند پدید آمده و در طول دهههای اخیر وارد سایر کشورهای جهان و از جمله ایران شده است.
رقاص و کسی که در حال راه رفتن است، هردو حرکت میکنند؛ شعر و گفتوگوی روزمره هردو از کلمات تشکیل شدهاند، اما حرکت در رقص و کلمه در شعر با کلمات و حرکات زندگی روزمره تفاوت دارد و همین ویژگی «جادو»یی است که هنر را از زندگی تعالی میبخشد.
برای وضوگرفتن که از صحن خارج میشوی، باید حتماً تا بیرون حرم بروی؛ هنوز وارد وضوخانه نشدهای که دختری با وضع آنچنانی، تبلیغات عطر فرانسوی را جلوی شما میگیرد. آستینهای لباس تنگش را بالازده و چهرهاش پشت آرایشی غلیظ محو گشته است، تصنعی لبخندی تحویل میدهد و در عمق چشمانش، فلاکت فقری تحمیلی پنهان میشود. دیگر آنقدر از این چیزها دیدهای که یادت میرود چندسال پیش، وقتی برای خریدن سوغات دنبال عطرفروشی بودی، باید تا اواسط بازار رضا میرفتی تا عطر سیدجواد، پیرمردی نورانی که شهرت عطرفروشیاش به خاطر تقوای خودش و کیفیت عطرش بود.
تفاوت زائر با توریست چیست؟ ممکن است بپرسید چرا باید تفاوت ایندو را بررسی کنیم؟ سؤال بهجاست، اما میتوان سؤال بهجاتری پرسید: زائر و توریست اصلا چه ربطی به هم دارند؟ و چه شباهت و اشتراکی میان ایندو فرض گرفتهاید که حال میخواهید از تفاوتشان سخن بگویید؟ معمولا هنگامی از تفاوت دو چیز سخن میگوییم که در بدو امر، یکی بهنظر آیند یا مشابهت زیادی داشته باشند؛ برای همین تاکنون کسی از تفاوت شعر حافظ با بستنی سخن نگفته است! حال ما چه شباهت و قرابت و اشتراکی میان زائر و توریست دیدهایم که نوبت به سخن گفتن از تفاوت آن ها رسیده است؟
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.