تفاوت زائر با توریست چیست؟ ممکن است بپرسید چرا باید تفاوت ایندو را بررسی کنیم؟ سؤال بهجاست، اما میتوان سؤال بهجاتری پرسید: زائر و توریست اصلا چه ربطی به هم دارند؟ و چه شباهت و اشتراکی میان ایندو فرض گرفتهاید که حال میخواهید از تفاوتشان سخن بگویید؟ معمولا هنگامی از تفاوت دو چیز سخن میگوییم که در بدو امر، یکی بهنظر آیند یا مشابهت زیادی داشته باشند؛ برای همین تاکنون کسی از تفاوت شعر حافظ با بستنی سخن نگفته است! حال ما چه شباهت و قرابت و اشتراکی میان زائر و توریست دیدهایم که نوبت به سخن گفتن از تفاوت آن ها رسیده است؟
شاید اگر تفاوتهای توریست را با مسافر و سیار و سیاح یا تاجر و عشایر ـ در قدیم ـ بررسی میکردیم، مقایسه موجهتر مینمود؛ اما زائر و توریست، چه اشتراکی جز مسافرت دارند؟ که عموما زائر مسافرت میکند، اگرچه زیارت الزاما با سفر ملازم نیست و اگر مقایسهی توریست با زائر موجه باشد و شاید مفهومی مثل مهاجر و یا کسی به نام مبلغ ـ در گذشته ـ برای این مقایسه موجهتر باشند.
تحلیل موجهنمایی در کنار هم دیدن توریست و زائر، اگرچه ما را از مقصد سخن مقداری دور میکند، اما فایدهی آن از نتیجهای که مقصود است چندان دور نیست.
توریست و زائر مفاهیمی هستند که یکسری افراد در جامعه مصداق آن قرار میگیرند؛ زیارت بهعنوان یک مفهوم دینی در عینیت و اجتماع در قالب مکانهای زیارتی، زائرسرا، زائر و... تبدیل به تمدن شده است. توریسم نیز ساختارهای اجتماعی و اقتصادی مشخصی دارد و در بعد اجتماعی نیز توریست مفهومی تعریف شده است و مصادیقی دارد. اما مفهوم دیگری مانند هجرت که در مفاهیم دینی جایگاه بسیار مهمی دارد، در زندگی اجتماعی جریان پیدا نکرده است؛ از اینرو هیچ ساختار، نهاد، مکان و تجسم و تجسدی عینی مربوط به این مفهوم دیده نمیشود. بنابراین در پاسخ به سؤالی مثل این که چرا از تفاوت میان مهاجر و توریست پرسش نمیشود، میتوان گفت: این مفهوم دینی تبدیل به مفهوم اجتماعی نشده است. همینطور مفهوم «سیر» و «سیار» که در میان معارف دینی مطرح است2، ظرفیت آن را دارد که مانند زیارت و زائر تبدیل به یک مفهوم اجتماعی شود و ساختارها و نهادهای نرم و سختی را در تمدن ایجاد نماید؛ اما تاکنون چنین نشده است و اگر چنین میشد ـ یعنی نهاد نرمی به نام «سیر» و افرادی به نام «سیار» وجود خارجی و اجتماعی داشتند ـ بیان تفاوت سیار با توریست، هم موجهتر مینمود و هم تفاوت نگاه دینی و نگاه الحادی را بهتر مینمایاند.
اما وجه اصلی که قدر مشترک توریست و زائر را فراهم کرده است و آن دو را بههم نزدیک ساخته، تا جایی که زائر و توریست مفاهیمی همپیوند و حتی از یک مقوله فرض شوند، نگاه اقتصادی است. برای کارگر زحمتکشی که اسبابکشی خانه انجام میدهد، اجسام با محوریت حجم و وزنشان تقسیم میشوند، و بنابراین اشیاء هموزن و همحجم، در یک مقوله قرار میگیرند و یکی انگاشته میشوند؛ دو کارتن که هردو ابعاد و وزن یکسان دارد، برای این کارگر کاملا همسان هستند و هیچتفاوت مهمی با هم ندارند، هرچند یکی حاوی کتاب و دیگری حاوی سیبزمینی باشد. توریست یا گردشگر مفهومی است که قبل از هر چیز به یک مجموعه امور اقتصادی اشاره دارد و از آنجا که مفاهیم مدرن اصل قرار گرفته و سایر امور بر آن تطبیق داده میشود و در چارچوب آن قرار میگیرد، زائر نیز ذیل مقولهی گردشگر و توریست رانده شده است3.
بنابراین زائر و توریست صرفا با نگاه اقتصادی مدرن در کنار هم قرار گرفتهاند و اساسا از دو مقولهی متفاوت هستند. نزدیک دیدن توریست و زائر خود برخاسته از نگاه اقتصادمحور رایج است. وقتی از تفاوت ماهوی توریست با زائر میگوییم مقصودمان این نیست که زائر آنقدر ارزشمند است و توریست آنقدر سخیف است که نمیتوانیم میان آندو مقایسه کنیم ـ بتپرستی و خداپرستی متفاوتند و تفاوتشان اندک نیست اما هردو از مقولهی پرستش هستند ـ بلکه سخن این است که توریست و زائر از اساس ذیل دو مقولهی متفاوت قرار دارند و این مهمترین تفاوت آنهاست.
بیان اینکه در نگاه دینی، زائر و توریست هریک ذیل چه مقولهای قرار میگیرند، ادامهی منطقی بحث حاضر است و البته تعیین آن دشوارتر از اینکه بهراحتی انتظار چنین نتیجهای را داشته باشیم؛ اما میتوان با بیان برخی خصوصیات متعلق به هر یک، برای دستیابی به آن نتیجه تلاش کرد. از اینرو در ادامه برخی خصوصیات زائر و توریست مورد اشاره قرار میگیرد.
توریسم برخاسته از نگاهی به عالم است که در آن، ما در یکسو قرار داریم و دنیا در سوی دیگر و ما دنیا را موضوع فعل خود قرار میدهیم. یکی از افعالی که ما با عالم انجام میدهیم، تماشا کردن است؛ تماشایی با چشم و نهایتا سایر حواس و یقینا نه با دل که فارغدلانه. و برای این تماشا به هرجا که لازم باشد میرویم. در تماشا طبیعت موضوع فعل است و توریست فاعلی یکجانبه.
مقصد توریست لذت است. البته عناوینی مانند توریسم علمی اگر بهنظر اصل لذت را نفی میکند، در کنار تجارت پرسود توریسم جنسی، ماهیتش روشنتر میشود؛ یعنی صنعت توریسم انواعی دارد که یکی از آن ها نیز علمی است و البته ممکن است کسی بهصورت فردی با انگیزهی ناب حقیقتجویی در این تور شرکت کند، اما آیا ماهیت تور تغییر میکند؟
این رفتن، در پرتو اقتصاد اتفاق میافتد و بارزترین موردش این است که تنها کسانی میتوانند توریست شوند که شرایط اقتصادی آن ها اجازه بدهد تا کار نکنند و آنقدر ثروت انباشته باشند که هزینههای گزاف سفرهای خود را بپردازند.
اگر کسی برای تماشای فارغدلانه راهی خانهی خدا نیز شود، توریست است نه زائر. زائر، حتی اگر زائر طبیعت باشد نگاهی قدسی به عالم دارد و خود را محتاج میبیند. زیارت برای تماشا و دیدن نیست و درگیری دل، شرط اصلی تحقق آن است. زائر قبل از حرکت به سوی مزور دل را روانهی مقصدی قدسی ساخته است.
زیارت رابطهای دو طرفه است که در آن قبل از زائر، مزور به سمت زائر حرکت میکند و با او سخن میگوید. زائر به مزور اعتماد میکند؛ اینگونه است که حتی در زیارت امامزادگانی که هیچ شناختی از آنان نداریم و گاهی میدانیم برای اولین و آخرین بار است که زیارتشان میکنیم، اگر عواطف به جوش نیاید و اشک نجوشد نیز، با درونیترین لایهی وجود خود در محضر مزور حاضر میشویم و اعتماد میکنیم. زائر برای تغییر و گرفتن خواستههایش به زیارت میرود.
با همین چند جملهی مختصر قیاسناپذیری توریست و زائر کاملا روشن شد. شاید اگر شکل ظاهری سفر زیارتی را با شکل ظاهری سفر توریستی مقایسه میکردیم، سخنی اندکی کمتر پریشان میشد.
* دانشجوی دکتری فلسفهی علم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
1- قل سیرو فی الارض...
2- شاهد جالب این سخن تلاشهایی است که چندی پیش برای ادغام سازمان حج و زیارت با سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در کشور صورت گرفت. هرچند این مسئله اهداف و ابعاد مختلفی داشت اما مهم این است که صرفا در شرایط شیوع چنین فهمی در جامعه، میتوان از چنین ادغامی سخن گفت. اصطلاح «صنعت گردشگری» نیز در فهم این معنی کمک میکند.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.