اگر در نسبت الگوی اسلامیـ ایرانی پیشرفت و اقتصاد مقاومتی بخواهیم بیندیشیم شاید اولین مرحلهای که باید به آن پرداخت این است که این دو با هم درگیری و دعوایی اساسی دارند؛ در عین اینكه به نظر میرسد این دو یكی هستند ولی زمانی که این دو را در حقیقتشان ببینیم یك تفاوت عمده با یکدیگر دارند. الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نه آنگونه که در ابتدا مطرح گشته، بلکه آنگونه كه اکنون در موردش صحبت میکنیم و در این اسناد میبینیم، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نیست.
این الگو انگار همان حرفهای سند چشمانداز را میزند؛ میگوید ما باید اسلامی و ایرانی پیشرفت كنیم، به منابع بومی توجه كنیم و... . بنابراین چیزی که در این مباحث به آن توجه نشده، مسئلهی امكان الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است. یعنی وقتی از الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت سخن میگوییم به امكانهای وضعمان توجه نمیکنیم و اصلاً مسئلهی امكان برای نخبگان این مبحث مهم نیست. توجه به امکان یعنی صحبت كردن از چیزی كه در نسبت با وضعمان باشد یعنی آن را در خودمان پیدا كنیم و بفهمیم كه این چگونه ادامهی ماست. توجه نکردن به امکان به این معنا نیست که الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نمیتواند نوع دیگری داشته باشد. اتفاقاً ما اکنون به آن الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت انتباه نداریم. ما در غفلت از وضعی كه در آن به سر میبریم صحبت میكنیم. اصلاً به این فكر نمیكنیم كه وقتی میگوییم الگوی پیشرفت، الگوی پیشرفت یعنی چه؟ به عنوان مثال در سند تحول آموزش و پرورش نوشته شده است كه میخواهیم براساس مبانی اسلامی، جوانانی ایثارگر شهادتطلب و... تربیت كنیم. مشكل این سند چیست؟ آیا این حرفها بد است؟ مشكل این سند یا الگوی تحول آموزش پرورش این است كه انگار نسبتی با امكانهای ما ندارد؛ یعنی در آن لحاظ نشده كه دانشآموزی كه ما در موردش صحبت میكنیم و قرار است تحول پیدا كند چهطور دانشآموزی است؟ الان این دانشآموز با اینترنت، فضای مجازی، با دوستان، خانواده و معلمش چگونه ارتباط برقرار میكند و از طرفی در معلمان ما چه تحولاتی در حال رخ دادن است و... . وقتی من این صحبتها را میكنم یعنی از امكان پرسش میكنم. وقتی در مورد اینكه دانشآموز امروزی یك پیچیدگی پیدا كرده سخن میگویم یعنی از امكان تحول آن پرسش میكنم. مگر ما میتوانیم با گفتن اینكه این ایثارگر و شهادتطلب باشد، آن را تغییر دهیم؟ حال هرچهقدر كتابهایش را عوض كنیم. مسئلهی سند تحول آموزش و پرورش این است كه دانشآموز را آنگونه كه برای ما دانشآموز است در سند تحول لحاظ نمیكنیم. ما وقتی میخواهیم الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بنویسیم باید توجه كنیم که اینجا ایران است، یك وضعی در میان است؛ اینجا باید از امكان الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت پرسش كنیم، یعنی آیا این ممكن است؟
یعنی وقتی ما از امكانش در ایران سؤال كنیم آن موقع تازه میتوانیم در موردش صحبت كنیم. اینهایی كه الان از آن صحبت میكنیم یك مشت لاطائلات است نه حرف. چون پرسش از امكان در آن لحاظ نمیشود. كسی كه از امكان چیزی پرسش نكند اساساً سخنش معیوب و ناقص است.امكان یعنی شرایط آن چیز را در نظر گرفتن. البته این پرسش، پرسشی بسیار بزرگ اما در عین حال خیلی بدیهی است؛ یعنی هر آدمی به این قضیه توجه میكند اما ما بعضی مواقع یادمان میرود كارهای ساده را انجام دهیم. در واقع اگر این پرسش را فلسفی كنیم اینگونه میشود که باید در مورد شرایط امكان تحقق چیزها پرسش كرد. بنابراین در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت اساساً شرایط امكان لحاظ نمیشود اما اقتصاد مقاومتی موضوعی در رابطه با امكانهای ماست. چه زمانی ما حرف از اقتصاد مقاومتی زدیم؟ زمانی که اقتصادمان به بحران خورد سپس به این فکر افتادیم که چگونه میتوانیم کشورمان را اداره كنیم... بنابراین اقتصاد مقاومتی پرسش از امكان است، اصلاً حرف از امكان میزند. چگونه میتوانم اقتصاد خودم را دوباره بسازم؟ اگر ارزشهای ناب هم هست باید در امكانهای من باشد؛ یعنی در اقتصاد مقاومتی ارزشهای ناب چگونه میتواند در امكانهای من دوباره حرفی بزند. هر چند دوستان در فعالیتی که برای اقتصاد مقاومتی میکنند همان بلا را سرش میآورند؛ یعنی سندهایی كه در اقتصاد مقاومتی نوشته میشود دوباره از همان جنس است. در اقتصاد مقاومتی پرسش از امكان لحاظ میشود و اتفاقاً آغازش این است و به نظر من برای همین میتواند چیز قدرتمندی بشود اما الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت اساساً پرسش از امكان در آن لحاظ نمیشود؛ مگر اینكه وقتی حرف از الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بزنیم بخواهیم كار دیگری را از پیش ببریم.
با این که الگوی پیشرفت هم زمانی مطرح گردید كه حس کردیم مسیر اصلی خود را اشتباه میرویم و در سیر توسعه قرار گرفتهایم و باید كشور پیشرفت اسلامی ایرانی كند، بنابراین آن هم به یك شرایطی رسید؛ اما آن در طرح الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت فراموش میشود. الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت برای ما ضروری است اما نه ضرورتی كه الان پیگیری میشود؛ یعنی پرسش از امكان در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت وقتی زنده میشود كه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را به آغازش ببریم؛ بگوییم كه چرا طرح شد؟ چرا ما از این حرف زدیم؟ وقتی از آغازش حرف بزنیم یعنی از لحظهای صحبت میكنیم كه این برای ما ضروری شد یعنی ما باید به این سمت میرفتیم. اما این قضیه به سادگی به دست نمیآید. به نظر میرسد آغاز الگوی اسلامی پیشرفت گم شده است.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
طرح مسأله الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت
درباره الگوی ایرانی ـ اسلامی پیشرفت
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.