شاید نزدیک به ده سال است که از مطرح شدن الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت گذشته و بهجز نظراتی خاص چیزی دیده نشده است. احتمالا گفته شود هنوز این نظریات در عمل جاری نشده که بخواهیم قضاوت کنیم ولی ما سخن از شرایط تحقق الگو میزنیم. اکنون که اقتصاد کشورمان بحرانی گشته، شاید فرصتی مناسب است تا خود را محک بزنیم تا ببینیم الگویی که ما از آن سخن می گوییم ـ نه آنگونه که مطرح گشت ـ با این شرایط تحققپذیر است و یا اینکه فقط نوشتههایی بر روی کاغذ هستند و بعدها بخواهد همانند سند چشمانداز نقش ایفا کنند.
چرا چشمانداز نتوانست بر روی اسناد زیردستی خود همانند برنامههای توسعه تأثیر گذارد! و اینگونه است که انگار هرچه به اسناد زیردستی نزدیکتر میشویم واقعیت زندگی و نظاممان را بیشتر لمس میکنیم؛ حتی برنامههای توسعه معنای اصلی خود را ندارند و به قول یکی از فیلسوفان کشورمان برنامهی توسعهی ما برنامهی بودجه است.
بنابراین در این شرایط بی تأثیر ی آیا نوشتن الگوی پیشرفت معنادار است؟ چرا کسانی که دغدغهی جامعهی خود را دارند و در این زمینه نظر میدهند توجهی به واقعیت زندگی و نظام خود نمیکنند؟ شاید کسی بگوید این سؤال بیمعناست؛ زیرا کسی که دغدغهی جامعهی خود را دارد پس نظر به آن داشته که اینگونه به هول و ولا افتاده است. پس اشکال ما از کجاست؟ آیا محتوای ما درد جامعهی ما را نمیشناسد و درک نمیکند؟ آیا این علوم انسانی که از آن سخن میگوییم متناسبِ مسائل ما نیست و اگر نباشد علوم دیگری برای حل معضلاتمان در دسترس نیست؟ و شاید که ما از مسائلمان شروع نمیکنیم که اینگونه به انتزاع میرویم. آیا نظام برنامهریزی و نهادهای متکفل دارای نقص هستند؟ و شاید ما احساس نیاز به الگو را پیدا نکردهایم. اگر از یک حکیمی پرسیده شود که کدام از اینها دلیل تحقق نیافتن الگوی پیشرفت است شاید بگوید همهی اینها و هیچ کدام از اینها. ما که این همه را میفهمیم به آنها باید بپردازیم و شرایط کنونی و نسبتش را با تحقق الگوی پیشرفت بررسی کنیم تا شاید آن هیچ خود را بنمایاند. بنابراین برای تحقق الگو باید شرایط تحقق آن را شناخت و صرف بحث کردن در مورد خود او ما را به جایی نمیرساند.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
درباره الگوی ایرانی ـ اسلامی پیشرفت
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.