با ورود از درب شرقی کتابخانه ملی و عبور از پیچوتاب راهروها، به مرکز همایش رسیدم. پشت میز پذیرش، جوان خوشرویی با سلام و خوشآمدگویی، نامم را پرسید. جعبهای شفاف جلوی او بود که کارتهای مهمانها را به ترتیب درون آن قرار داده بودند. از مقایسهی فضای خالی و پر جعبه میشد فهمید که تقریباً نیمی از کارتها هنوز باقی مانده است و افراد مربوطه برای گرفتن آنها نیامدهاند. کنفرانس الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، چهارشنبه صبحوعصر و پنجشنبه صبح در محل همایشهای کتابخانه ملی برگزار شد. در ساعت پایانی روز اول کنفرانس، مجدداً سری به میز پذیرش زدم؛ هنوز کارتها منتظر آمدن افراد بودند.
از بستهی سادهی حاوی مجموعهی مقالات کنفرانس و کاغذ یادداشت و خودکار بیک و چند بروشور که به دستم دادند، میشد فهمید که تلاش شده تا همایش کمخرج برگزار شود. محل برگزاری همایش ساده بود و قاعدتاً هزینهی زیادی برای برگزاری نداشت و پذیراییها نیز در حد معمول بود. دیوار راهروها و محوطهی همایش، مملو از پوسترهایی بود که چکیدهای از مقالات بر روی آنها وجود داشت. نویسندگان مقالات در چهار سالن مختلف، به ارائهی نظرات و دستاوردهای خود میپرداختند و دو نفر از اساتید نیز بهعنوان مسئول برگزاری جلسه بر روی سن حضور داشتند. یک سالن، به نسبت بزرگ بود و سه تای دیگر حداکثر به اندازهی یک کلاس درس. اما همین کلاسها نیز تقریباً خالی به نظر میرسیدند و حداکثر ده نفری در آنها حضور داشتند. ارائهدهندگان به بیان مطالب موجود در مقالهی خود میپرداختند و صحبت آنها بیشتر یکطرفه بود و سؤال و یا چالشی از طرف حضار مطرح نمیشد تا بحثی در بگیرد و نکتهای شفاف شود و هماندیشی صورت بگیرد و تضاربآرایی از آن حاصل شود. کوچک بودن فضای همایش، دستاندرکاران همایش را نیز به زحمت انداخته بود؛ چراکه مجبور شده بودند تعدادی از پوسترهای مقالات را در راهروهایی نصب کنند که بن بست بود و راه به جایی نداشت و عملاً بازدیدکنندهای نیز نداشت.
کنفرانس امسال با شعار «پیشرفت ایران؛ گذشته، حال، آینده» برگزار شده و 600 مقاله در سه محور «کندوکاو در فراز و فرود تحولات تاریخی ایران»، «قابلیتها و سرمایههای ماندگار ملی و ارزیابی وضع موجود» و «آیندهپژوهی و فرجامشناسی» به دبیرخانهی کنفرانس رسیده است؛ این تعداد مقاله، از رشد دو برابری نسبت به کنفرانس سال قبل حکایت دارد. همزمان با کنفرانس، کنگرهی پیشگامان پیشرفت نیز برگزار شد. با فراخوان این کنگره که مخصوص جوانان و دانشجویان است، 600 اثر در هفت محور برای شرکت در آن ارسال شده است. همچنین قبل از کنفرانس، چهار نشست تخصصی برگزار شده و اساتید در موضوعات «آیندهپژوهی»، «سیر پیشرفت ایران در گذشته»، «گفتمان انقلاب اسلامی؛ هویت و پیشرفت» و «محیطزیست» به ارائهی مقاله و هماندیشی پرداختهاند. در محوطهی همایش نیز، تعداد 84 پایاننامهی مرتبط با الگوی پیشرفت به نمایش گذاشته شده بود.
این آمار و ارقام را به نقل از خبرنامهای که در بستهی کنفرانس بود، ذکر کردم. 600 مقالهای که هرکدام دو تا چهار نفر نویسنده دارد، حاکی از درگیر بودن حدوداً 1800 نفر در رابطهی با الگو دارد و 600 نفر نیز به کنگرهی پیشگامان اثر ارسال کردهاند، که جمعاً 2400 نفر را شامل میشود. اما کل ظرفیت سالنهای مرکز همایش کتابخانه ملی، حدوداً 500 نفر است. همایش، جهت جمع شدن افراد فعال و علاقهمند به یک موضوع است تا یکدیگر را ملاقات کرده و نظرات دیگری را شنیده و دیگران را نقد کرده و نقد دیگران را بشنوند و در راستای بهبود و تقویت کار خود استفاده کنند. حال باید از برگزارکنندگان کنفرانس پرسید که چرا محلی برای برگزاری همایش انتخاب شده که ظرفیت آن حتی از تعداد نویسندگان مقالات نیز کمتر است چه رسد به اینکه در راستای گفتمانسازی، سعی در جذب پژوهشگران و دانشجویان جدید به این حوزه را داشته باشد. شاید خود برگزارکنندگان نیز میدانستهاند که تعداد کمی به این همایش خواهند آمد.
چهارمین همایش در 30 و 31 اردیبهشت 94 در حالی برگزار شد که جای خالی اساتید اصلی حوزههای علوم انسانی، مدیران و سیاستگذاران توسعه و پیشرفت کشور، و همچنین خبرنگاران رسانهها در آن کاملاً احساس میشد. شاید نویسندگان مقالات، این همایش را فرصتی برای ارائهی مقالهی خود در یک کنفرانس معتبر دانسته و تنها به ارسال مقاله به دبیرخانهی آن اکتفا نموده و ضرورتی برای حضور در این جمع ندیده بودند. با جستوجو در اینترنت متوجه شدم که خبرگزاریهای عمومی نیز تنها به بازتاب سخنان دو سخنران کلیدی این همایش پرداختهاند و خبر برگزاری خود همایش را منعکس نکردهاند. اما عجیبتر از آن اینکه، سایتهای تحلیلی مرتبط با علوم انسانی و سیاستگذاری، این همایش را اصلاً پوشش رسانهای نداده و خبری از برگزاری آن در خروجی خود قرار ندادند. اینکه فضاسازی رسانهای حول این همایش صورت نگرفته است، شاید به این خاطر باشد که آمار و ارقام ذکر شده در بالا، برگزارکنندگان را راضی کرده است و دیگر نیازی به تبلیغات بیشتر ندیدهاند. شاید هم از رسانهها دعوت شده است اماآنها از این کنفرانس استقبال نکردهاند. ولی از عدم حضور مدیران کشوری در همایش، نمیتوان به راحتی صرفنظر کرد. وقتی که مخاطبان اصلی کنفرانس به آن اهمیتی ندهند و در آن شرکت نکنند، رسانهها نیز متوجه قصه خواهند شد و کماهمیتی کنفرانس را با عدم انعکاس خبر آن به ما گوشزد میکنند.
با گذشت چند سال از مطالبهی رهبر انقلاب دربارهی الگوی اسلامیایرانی پیشرفت، اکنون به نظر میرسد جذابیت این موضوع برای پژوهشگران و رسانهها کمکم در حال کاهش است و افراد با بیرغبتی دربارهی این موضوع صحبت میکنند. این وضعیت، به دلیل کماهمیت بودن این موضوع نیست؛ بلکه آن را میتوان نوعی سرخوردگی دانست. حرفهای کلی و تکراری و همچنین بیتأثیر بودن اینگونه پژوهشها و فعالیتها در عرصهی اجرایی و مدیریتی کشور، از جملهی علل این سرخوردگی است. افراد سرشناس هر حوزه، در سالهای قبل، نظرات خود را بیان کردهاند و اکنون حرف تازه یا متفاوتی ندارند؛ افراد دیگر نیز یا در سطح کلیات ماندهاند و توان پرداخت جزیی به موضوعات اصلی را ندارند یا اینکه حرف خاصی بیان نمیکنند؛ مدیران نیز اینگونه پژوهشها و مقالات را چارهی مشکلات خود نمیبینند.
با نگاهی به فهرست اسامی نویسندگان مقالات، متوجه میشویم که کمتر از ده نفر از اساتید برجستهی فلسفه، جامعهشناسی، علوم سیاسی، مدیریت، تاریخ و... در این فهرست حضور دارند. همچنین شهر مربوط به نویسندگان، اکثراً غیر از تهران است. فعال شدن ظرفیتهای دانشگاههای شهرستان در موضوع الگوی پیشرفت، وجه مثبت این کار است؛ اما وقتی به فهرست مقالات انتخاب شده برای ارائهی شفاهی در کنفرانس نگاهی بیندازیم متوجه میشویم که اکثر آنها، از دانشگاههای شهر تهران هستند و این بیانکنندهی ضعف احتمالی مقالات ارسالی از شهرستانها است. دربارهی پایاننامههای به نمایش گذاشته شده نیز این امر صدق میکند. همچنین از نظر موضوع، روش پرداخت و سطح تحلیل، مقالات دارای تنوع بسیار زیادی است. بعضی فلسفی است و به ضرورتها و مبناها پرداختهاند؛ بعضی تاریخی است و به برههای خاص یا فردی بهخصوص در گذشته اختصاص دارند؛ بعضی نیز موضوعی جزیی را در حیطهی یک رشته مانند مدیریت یا معماری مورد بررسی قرار دادهاند. این مسئله به دلیل عدم جهتدهی مناسب و دقیق در فراخوان مقاله رخ داده و در روز همایش نیز ضعف در منطق دستهبندی مقالات منجر به آشفتگی بیشتر همایش از نظر محتوایی شده است. شاید بتوان علت این پراکندگی محتوایی را در نداشتن منطق محتوایی و فکری مناسب در مرکز الگو یافت. جایی که خود باید در نقش مدیریتکنندهی پژوهشها ظاهر شود و سمت و سوی فعالیتها را تنظیم کند. رویهی فعلی مرکز و خلأ این نقش، در وضعیت محتوایی کنفرانس به وضوح خود را نمایان ساخته است.
حال باید دید آیا مسئولان مرکز الگوی اسلامیایرانی پیشرفت، به این مسئله دقت خواهند کرد و یا وضع کنونی را ادامه خواهند داد؟ وضع فعلی، وجود مرکزی رسمی برای این کار است که باید همایش برگزار کند و بیلان کاری بدهد، وجود دانشجویانی است که علاقهمند هستند تعداد مقالات خود را بیشتر کنند، وجود اساتیدی است که دیگر دربارهی این موضوعات پایاننامهای برای دانشجویان خود تعریف نمیکنند، وجود مدیرانی است که خود را در عرصهی پیشرفت و توسعهی کشور تنها میبینند و امیدی به اینگونه همایشها ندارند. در این وضعیت باید پرسید چرا فعالیتهای پژوهشی کنونی، نه اساتید را راضی میکند و نه مدیران را؛ چرا احساس نمیشود به سمت یک الگوی پیشرفت در حال حرکت هستیم؛ چرا تفاهم و همدلی در بین اساتید و مدیران حول یک الگوی واحد شکل نمیگیرد؛ چرا نقشهی راه تدوین الگو که توسط این مرکز منتشر شده، عملاً تأثیری در فضای آکادمیک کشور نداشته است؟
به نظر میرسد اگر «مرکز الگوی اسلامیایرانی پیشرفت» به این مسئله توجه نکند و با آسیبشناسی این وضعیت، چارهای برای رفع رخوت کنونی در بین پژوهشگران نیاندیشد، چند سال دیگر تبدیل به سازمانی میشود که تنها بدنهای بوروکراتیک دارد و هر از گاهی نیز کتابی چاپ میکند و در کنفرانسی از دستاوردهای خود، تعریف و تمجید میکند و به سرنوشت دهها نهاد انقلابی فعلی دچار میشود.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
درباره الگوی ایرانی ـ اسلامی پیشرفت
طرح مسأله الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.