شما را بهعنوان باتعصبترین بازیکن ایران میشناسند. ظاهراً بازیکنان امروز مثل قبل تعصب ندارند. بهنظر شما چرا؟
قدیم این جابهجاییها خیلی سخت صورت میگرفت. رفتوآمد بازیکنانی مثل جواد اللهوردی و شاهرخ بیانی و رضا نعلچگر و علی لطیفی و هاشمی نسب و نیکبخت واحدی و... بین دو تیم سبب شد که بگویند این جابهجایی ایرادی ندارد؛ اما برای من هنوز این مسئله قابل درک نیست. بعضیها تعصب را خوب نمیدانند و فکر میکنند تعصب بازماندن از پیشرفت و حتی شنا کردن خلاف جریان است؛ اما بهنظر من تعصب یعنی حفظ کردن و نگهداری.
خیلی از اهالی فوتبال و کارشناسان این حوزه اعتقاد دارند که دلیل از بین رفتن جذابیت فوتبال ما و مخصوصاً بازی استقلال و پرسپولیس مداخلات سیاسی در فوتبال است. در مورد مداخلات سیاسی حکومت پهلوی در فوتبال کموبیش صحبت شده، اما میخواستیم از جنابعالی بپرسیم که نسبت سیاست و فوتبال بعد از انقلاب چگونه شکل گرفت و فوتبال از کی سیاسی شد؟
فوتبال همیشه، چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب، بهعنوان یک پدیدهی سیاسی مورد توجه بوده و همیشه دولتها سعی کردهاند از آن استفاده کنند. در دههی اول انقلاب به دلیل درگیریهایی که کشور داشت توجه کمی به مسئلهی ورزش، بهطور کلی، و به فوتبال، بهطور خاص، میشد. اما بهتدریج پس از پایان جنگ است که نقش و اهمیت فوتبال بهعنوان وسیلهای برای سرگرم کردن جوانان بیشتر مورد توجه قرار میگیرد.
پیشخوان- دربارهی هواداری، جانبداری، مرزبندی، تعصب و رقابت، میل[ فردی، خانوادگی، قشری و...] همواره بهعنوان مهمترین عامل، پدیدار میشود. این میل میتواند تابع عوامل کاملاً شخصی باشد یا عوامل محیطی، روانشناختی، اجتماعی یا فکری و عقیدتی؛ خواه هواداری یک حزب و مرام سیاسی باشد، یا یک شخصیت (آیکُن)، یک سبک زندگی (لایف استایل) و هر چیز دیگر.
پرسپولیس - استقلال و آنچه در اغلب نود دقیقههایش میگذرد، شکل تخصیصیافتهی آن چیزی است که شکل ادارهی فوتبال ایران در طول چند دهه ایجاد کرده است.
رویارویی پرسپولیس و استقلال در تهران، مسئلهی تاریخی این رویارویی را در ذهنها زنده کرده است. از جنبهی تاریخی، این بازی همواره هیجانها و شورآفرینیهای خاصی در جامعهی ایران داشت. اما آیا هنوز جدال این دو تیم آنچنان جالب است که همهچیز را تحتالشعاع قرار دهد؟ برای پاسخ به این موضوع باید موضوع را از جنبهی تاریخی مرور کنیم. این بازی، یعنی بازی پرسپولیس و استقلال را میتوان از منظر اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و سرانجام ورزشی دید.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.