پرسپولیس - استقلال و آنچه در اغلب نود دقیقههایش میگذرد، شکل تخصیصیافتهی آن چیزی است که شکل ادارهی فوتبال ایران در طول چند دهه ایجاد کرده است.
تنش بهجای هیجان
در ورزش رقابتی، در فوتبال، سرگرمی و لذت از دل هیجان ایجاد میشود. هیجان که باشد، بازیکن و تماشاگر به احساس لذت یا سرگرمی نزدیک هستند. آنچه در فوتبال - هر رقابتی - ایجاد هیجان میکند، برقرار بودن قواعد مناسب بازی و بعد اجرای قواعد بازی است. این دو عامل که از درون بازی هیجانسازی میکند، شرط لازم برای تولید و پخش هیجان را ایجاد میکند. وقتی در میان ارکان بازی دو تیم، گروه داوری و تماشاگران، اعتماد به برقراری اصول و قواعد بازی در کار نباشد، هیجان به تدریج تبدیل به تنش میشود. در فوتبال ایران قواعد بازی به هم خورده است: تماشاگر به رابطهی کادر فنی دو تیم با گروه داوری بدبین است. چرا بدبین است؟ چون بارها خوانده و در برنامهها دیده که ماجرای رشوه به گروه داوری از سوی کادرفنی تیمها باز شده، اما هرگز به نتیجهی روشن نرسیده است. مربی به بازیکن خود بدبین است: برای همین در دربی پیشِ رو، حمید درخشان نگران است که چند بازیکناش با تمام توان برای پرسپولیس بازی نکنند. در چند بازی پرسپولیس ـ استقلال، مربیان دو تیم نگران این بودند که یک/چند بازیکنشان از سوی نزدیکانِ باشگاهِ حریف تطمیع شده باشند برای بد بازی کردن. در یک مورد سه اخطاره شدن یکی از مهاجمان پرسپولیس پیش از دربی، خبرساز شد. شایعات و اخبار پیرامون محرومیت خودخواستهی آن مهاجم بود. اعتماد به اجرای اصول بازی، در فوتبال ایران به حد بسیار پایین رسیده است. هرچه حساسیت یک بازی در این شرایط بالاتر باشد، سطح اعتماد ارکان بازی به یکدیگر پایینتر است. این بیاعتمادی در سطح وسیع، هیجان را به تنش تبدیل میکند. به تدریج حسی که بر دربی تهران تسلط یافته، تنش است و نه هیجان.
از تنش درون ـ تیمی تا تنش بیرونی
در فوتبال اروپا میان مربیان، این مفهوم ثبات یافته است: «سطح توان واکنشی تیم باید بالاتر از سطح تنش بیرونی باشد.» رسانههای گروهی با اخبار و نوشتههای خود برای تیمها ایجاد تنش میکنند. درون تیم هم تنش در کار است؛ رقابت بازیکنان برای رسیدن به ترکیب اصلی باعث میشود هرگز سطح تنش درونتیمی به صفر نرسد. کادر فنی هر تیم وظیفه دارد تنشی که در تیم برقرار است ـ در هر سطحی که هست ـ را در آستانهی هر بازی به هیجان تبدیل کند؛ بازیکن نیمکتنشین خواهان موفقیت بازیکن اصلی باشد و آمادهی رفتن به زمین و فایدهآوری برای تیمش. در فوتبال ایران هم تنشی که از سوی رسانهها به تیمها منتقل میشود، بالاتر از سطح استاندارد است. (چون تنشی که در روابط درونتیمی تیمها و خاصه در پیوند کادر فنی با مدیریت باشگاهها هست، فراتر از سطح استاندارد است) و هم اغلب مربیان در تبدیل تنش درونتیمی به هیجان مناسب و توان واکنشی قوی نیستند. تنش در فوتبال ایران در روابط میان بازیکن و مربی، مربی و مدیر، تیم و رسانهها و حتی مربی و مربی به حدی رسیده است که عنصر سرگرمی و هیجان متأثر از این تنش فراگیر فرصت بروز ندارد. دربی تهران، این تنش فراگیر را به شکل تخصیصیافته در 90 دقیقه نمایش میدهد؛ جایی که تماشاگران نه اعتمادی به داور دارند و نه اعتمادی به روابط درونتیمی تیم محبوبشان دارند و اعتماد میان مربی و بازیکنان یک تیم نیز در حد مطلوب نیست.
پیوند تنش و فساد
پرسش: میان تنش فراگیر و فساد فراگیر پیوند خاصی در کار است؟ اگر فساد فراگیر در کار نباشد، تنش فراگیر ایجاد میشود؟ یا فساد و تنش در فوتبال ایران، پیوندی با هم ندارند؟
فوتبال بهعنوان یک ورزش رقابتی سخت (صفت سخت به دلیل شکل بازی فوتبال که درگیریهای فیزیکی در آن را اجتنابناپذیر میکند، به کار رفت)، بر پایهی همین اعتماد ارکان چندگانهی بازی و اجرای اصول بازی، دور از فساد میماند. زمانی که این اعتماد در سطح وسیع از میان میرود، روشن است که ارکان بازی، این بازی را «پاک» نمیدانند. کلمهی پاک در فوتبال اروپا هم به مفهوم یک صفت نسبی بهکار میرود. فوتبال اروپا برای بالا بردن درجهی خلوص خود، درگیر کنترل تأثیر سایتهای شرطبندی و واسطههایی است که میخواهند روی سرنوشت بازیها تأثیر بگذارند. ارادهی پلیس و دستگاه قضایی برای کنترل این جریانها، مانع میشود که از ترکیب «فساد فراگیر» در فوتبال غرب اروپا استفاده شود. وقتی ارکان بازی، فوتبال خود را دچار فساد فراگیر نمیدانند، تنش نمیتواند فراگیر شود و نمیتواند هیجان و میل به سرگرمی را سرکوب کند. ارادهی پلیس و دستگاه قضایی در ایران در رویارویی با فساد جاری در فوتبال چیست؟ پوشاندن است یا رسیدگی علنی؟ انکار است یا فاش کردن؟ اعتمادزایی در میان ارکان بازی است یا اعتمادزدایی؟
کنترل بهجای توسعه
سطح کیفی مشارکت ارکان بازی، در فضایی که تنش بر هیجان چیره است، اُفت میکند. جدا از کیفیت نمایش بازیکن و سطح تأثیرگذاری مربی، تماشاگر هم به تدریج خودش را از بازیای که از هیجان دور شده و به تنش پایدار آمیخته است، کنار میکشد. فضای مسلط بر دربیهای چند سال اخیر تهران چگونه است؟ کلمهی «تنش» را به ذهن میرساند یا «هیجان» را؟ کیفیت سرگرمکننده را یادآوری میکند یا تلاش برای عبور از تنش را؟ شاید دربی پیشِ رو پرگل شود و کیفیت فنی مطلوب هم داشته باشد، اما فوتبال ایران با چند گل در 90 دقیقه، از بیاعتمادیای که میان ارکان بازی ایجاد شده، رهایی نخواهد یافت. فوتبال ایران تا زمانی که کلمهی «کنترل» جای «توسعه» نشسته، همین حال را خواهد داشت: فسادش از سوی پلیس و دستگاه قضایی و رسانهها آشکار نخواهد شد؛ هیجانش کنترل میشود؛ تنشاش بالا میرود و لذت و سرگرمی را از تماشاگر دریغ خواهد کرد. آیا فوتبال، در نقطهی پایانی به چیزی غیر لذت و سرگرمی باید برسد!؟
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
اگر استقلال و پرسپولیس نباشند...
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.