رویارویی پرسپولیس و استقلال در تهران، مسئلهی تاریخی این رویارویی را در ذهنها زنده کرده است. از جنبهی تاریخی، این بازی همواره هیجانها و شورآفرینیهای خاصی در جامعهی ایران داشت. اما آیا هنوز جدال این دو تیم آنچنان جالب است که همهچیز را تحتالشعاع قرار دهد؟ برای پاسخ به این موضوع باید موضوع را از جنبهی تاریخی مرور کنیم. این بازی، یعنی بازی پرسپولیس و استقلال را میتوان از منظر اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و سرانجام ورزشی دید.
از جنبهی ورزشی، دو تیم سابقهدار پایتخت رودرروی هم هستند؛ اما این رودررویی ورزشی در سالهای قبل از انقلاب یک رودررویی سیاسی نیز محسوب میشد. آن روزها استقلال نام تاج را به خود داشت و پرسپولیس را بیشتر شاهینیهایی تشکیل داده بودند که به دلایل مختلف، از جمله سیاسی، منحل شده بود و آنها همگی به پرسپولیس آمده بودند. چند دورهای بازی کردند اما همچنان مشکلات خاص داشتند؛ از اینرو به پیکان رفتند و آنگاه دوباره به پرسپولیس آمدند تا جدال تاج ـ پرسپولیس را گرما بخشند. تیمسار خسروانی که مناسبات و روابط خاص با دربار داشت، باشگاه تاج را ملک شخصی خود میدانست و هر بازیکنی که با دستگاه، یعنی با دربار و ساواک مسئله پیدا میکرد، خسروانی با آوردن او به تاج او را از فشار ساواک مصون میداشت. اما پرسپولیس تیم پرطرفدارتری بود و اگرچه دستگاه میکوشید در آن نفوذ کند اما پایهی اجتماعی آن در مخالفت با دستگاه بود؛ چراکه تاج را بسیاری تیم دربار میدانستند. هرچند اگرچه کسی هم مدرک خاصی نداشت، اما همین نام و حضور تیمسار خسروانی این فضا و اتمسفر سیاسی را ساخته بود. پس بسیاری که اساساً با شاه و دربار مخالف بودند، خود را ضدِتاجی میدانستنند. اگرچه در برخی موارد ضدِتاجی بودن بهمنزلهی پرسپولیسیبودن محسوب میشد، اما از جنبهی اجتماعی، پایگاه اجتماعی تاج بیشتر قشرهای متوسط شهری، یعنی کارمندان، مهندسین، و پزشکان و پایگاه اجتماعی پرسپولیس کارگرها، جنوبشهریها، رانندههای تاکسی، در پایین و برخی روشنفکران چپ متمایل به تودهایها و جبههی ملیها بود.
این تقسیمبندی را میتوان در رنگ و شیوه و سبک بازی دو تیم هم دید. رنگ آبی رنگ سرد و رنگ قرمز گرم و تند است. رنگ آبی یادآور گونهای خِرَد سرد که بیشتر با محاسبه کار میکند و در فوتبال نیز باتاکتیکتر و متکی بر گونهای بازی بافکر و برنامه بود که تاج با این شیوه بازی میکرد؛ اما رنگ سرخ یادآور رنگ احساس تند و رمانتیک بود و بازی تهاجمی باشور و هیجان و با یک هجوم یکپارچه که پرسپولیس اینگونه بازی میکرد.
این ترکیب ابعاد اجتماعی یعنی تناسب پایگاه اجتماعی از یک سو با ابعاد استتیکی قضیه جاذبه و پیچیدگی خاص به موضوع یعنی بازی پرسپولیس و تاج میداد. در حوالی سالهای نزدیک به انقلاب کمکم در بین فوتبالیستها چهرههای مذهبی و دینی نیز هویدا شد؛ چهرههایی چون محمد دادکان، محمد مایلی کهن و... با پیروزی انقلاب در تیم پرسپولیس افرادی چون محمد دادکان، محمد پنجعلی و محمد مایلی کهن تمایل بیشتری به جریانهای انقلاب اسلامی داشتند؛ بدین شکل رابطهی حکومت در نسبت با تاج که حالا به استقلال تغییر نام داده بود و پرسپولیس معکوس شد و اینک پرسپولیس تیمی شد که بیشتر متمایل به حکومت بود؛ یعنی پیوندهای جدی با نهادی حکومتی داشت؛ و تیم استقلال هم که همان رویه را دنبال میکرد آن پیوندهای گذشته را نداشت. پرسپولیس با انقلاب به پیروزی تغییر نام داد و جدال پرسپولیس و تاج به پیروزی - استقلال تغییر نام داد که البته همچنان هیجانانگیز بود و هر دو تیم طرفداران و حامیان خود را داشتند.
روند تغییر و تحولات فوتبال ایران فضای دو قطبی بودن فوتبال ایران را به فضای چندقطبی تبدیل کرد و تیمهایی چون سپاهان، فولاد و تراکتورسازی را هم به گردونهی رقابتهای فوتبال ایران کشاند و قطبهای دیگری در فوتبال ایران مجال بروز یافتند و تا چندین سال بعد از انقلاب انرژی نهفته ناشی از جدال این دو تیم میتوانست موتور روحی و روانی تحول و بالندگی در ورزش و فوتبال ایران باشد که بایسته بود پاس داشته میشد و بهمثابه یک سرمایهی روحی و معنوی و اجتماعی آن را تقویت کرد؛ اما با تغییر و تحولات اقتصادی که در ایران شگل گرفت و بهتدریج مؤسسههای اقتصادی و بانکها در جامعه افزایش یافتند و همهی مقدرات ایران را در دست گرفتند، همهی زیستجهان ایرانی تبدیل به کالا شد. این کالا هرچه سخت و استوار بود، دود کرد و به هوا فرستاد و پول حرف اولِ همهچیز شد. این روند کالاییشدن حیاتِ جامعهی ایران، فوتبال را نیز در هم نوردید. ورزش بهطور عام و فوتبال بهطور خاص نتوانست از این روند دور باشد و از جنبهی فرم، ظاهراً فوتبال ایران حرفهای شد، اما تنها از جنبهی فرم نه از جنبهی محتوا؛ چراکه فوتبال حرفهای شاخصههای خاصی دارد که شامل تمرکز، انظباط، اخلاق حرفهای، تمرینهای کُشنده، ارتقا سطح هوش و دانش و سازماندهی و دوراندیشی و پایهریزی و دیگر مختصاتی که در این مختصر نمیتوان نام برد. اما فوتبال ایران، بهویژه باشگاههای ایران فاقد این مختصات هستند. بدینشکل که بیشتر از پولی که دولت به این تیمها از جمله دو تیم پرسپولیس و استقلال میدهد، زندگی میکنند و از آنجا که دولت پول آنها را میدهد، مدیریت آنها تابعی از تحولات سیاسی و جناحبندیهای حکومتی است. از اینرو تغییر و تحولات آنها آنقدر سریع است که نمیتوانند همچون گذشته واجد سنتها و خودویژههایی باشند.
در آن سالها ترکیب دو تیم تاج و پرسپولیس طی سالها کمتر تغییر میکرد و از اینرو هردو تیم واجد روح و حال و هوای خاص خود بودند. اما اکنون در یک فصل تیم بهکلی دگرگون میشود. از اینرو به جز اسم، این دو تیم فاقد هرگونه عناصر ثابتی هستند. این تغییرات البته در تیم پرسپولیس بیشتر است. از اینرو همواره این تیم دچار بحرانهای جدی است. از سوی دیگر ورزشگاههای ایران روزبهروز از تماشاچی خالیتر میشوند. یکی از دلایل آن حضور همهجانبهی ماهوارهها و دسترسی بیشتر به فوتبال اروپایی است که از جنبهی کیفیت قابل مقایسه با فوتبال ایران نیست. این امر سطح توقعات تماشاچی ایرانی را افزایش داده است. از سوی دیگر در دوران گذشته زنان نقش تعیینکنندهای در خانه داشتند؛ از اینرو در روزهای تعطیل مردان زنان را در خانه رها میکردند و به تماشای فوتبال میرفتند. اما اکنون زنان در همهی مراحل زندگی در کنار مردانشان حضور دارند، ولی از آنجا که زنان اجازهی همراهی با مردانشان در ورزشگاه را ندارند، پس این یک تفریح خانوادگی محسوب نمیشود؛ لاجرم مردان کمتر به ورزشگاه میروند و بنابراین ورزشگاه روزبهروز خالیتر میشوند.
با توجه به دلایلی که برشمردم، شهرآورد یا دربی پرسپولیس - استقلال دیگر آن جاذبهی گذشته را ندارد و بیشتر این رسانهها هستند که میکوشند تنور این بازی را گرم و گرمتر کنند. روزگاری بازی این دو تیم بسیار هیجانانگیز بود؛ چراکه نتایج این بازی سرنوشت جام و قهرمانی را رقم میزد. اکنون یکی یعنی پرسپولیس در ردهی هشتم و دیگری یعنی استقلال در ردهی پنجم قرار دارد و این یعنی اینکه دو تیم نامدار تهران به دلایل بسیار که برخی از آنها را برشمردم، فاقد جذابیت جدی هستند. میتوان گفت نه از جنبهی سیاسی، نه از جنبهی پایگاه اجتماعی و نه از جنبهی استتیکی و نه از جنبهی اصالت این دو تیم فاقد خودویژگی و هویت جدی هستند. از اینرو اگر دولت کمکهای خود را از آنها دریغ کند، آنها فرو میریزند و از آنجا که آن انرژی نهفته وجود ندارد، هیچ اتقاقی هم برای فوتبال ایران نخواهد افتاد.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.