با استنطاق از متن دین میتوان رویکردی کارآ و معطوف به نتیجه را که حاصل همان تأملات نظری است به مخاطبین و منتقدین معرفی و تبیین نمود. این رویکرد کشاورزی در مقابل مهندسی است.
اول از همه باید بدانیم مبنای مهندسی بر چه چیزی استوار است و چرا در معنای مدیریت به کار می رود؟ واقعیت این است که مهندس تمثلی از بشر امروز است نه فقط نوعی از پیشه مدرن. میبینیم که امروزه دستگاههای فرهنگی و اجرایی ما را مهندسان مدیریت میکنند. رئیس بزرگترین رسانه کشور مهندس است؛ در سابقه ریاست بر مهمترین دستگاه هنری هم یک مهندس به چشم میخورد. بسیاری از فارغالتحصیلان علوم انسانی را که بررسی کنیم در مقاطع پیشین سابقه مهندسی دارند! اگر یک وزیر یا استاندار یا مدیر ارشد، که مدرک کارشناسی یا کارشناسی ارشد دارد، مهندس باشد حتما در مکاتبات و مخاطبات به آن اشاره میکنند؛ اما فارغالتحصیلان رشتههای دیگر مهم نیستند! در کشور ما بیشتر نخبگان را مخترعین تشکیل میدهند. پایاننامههای دانشگاهی مبنای مهندسی دارند و حتی در حوزه علوم انسانی در فرم پیشنهاد پایاننامه میبینیم که توقع درج زمانبندی آزمایش و تجزیه و تحلیل دادهها دارند! و حداکثر لطفی که به دانشجوی علوم انسانی دارند این است که این قسمتها را خالی بگذارند.
فرانسیس بیکن میگفت علم قدرت است. چنین تعبیری بیشتر با مهندسی سازگار است تا با شعر و هنر و فلسفه. مارکس میگفت تاکنون فلاسفه جهان را شناختهاند و اکنون باید جهان را تغییر داد؛ کانت هم شناسایی را کار فاعل شناسای واهبالصور دانست[1]. اما در مقابل این تلقی، در فرهنگ دینی علم نوری است که خدا در قلب هر کس بخواهد، میاندازد: ُ الْعِلْمُ نُورٌ یقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یشَاء. در فرهنگ دینی علم البته قدرت میآورد اما این قدرت عطای الهی است و نبایست محور و هدف باشد چنانکه در نزد مهندس اینگونه است. پس روایت «علم سلطان است» را به دو صورت میتوان معنی کرد: 1. علم قدرت دارد 2. علم قدرت است. معنای اول با روایات دیگر سازگارتر است. چرا که علم نور است و خداوند آن را در قلب میاندازد؛ اما علم مدرن حاصل فاعلیت و تغییر انسان است.
چرا مهندس محور است؟ یک پاسخی که در این مقال به آن پرداخته می شود این است که مهندس نمونه اعلای بشر مدرن است.
مهندس به چه کسی می گویند؟ مهندس Engineer کسی بود که با موتور Engine کار میکرد. به تعبیری مهندس کسی است که در «صنعت» متخصص است. این تخصص میتواند در طراحی، ساخت یا تعمیر باشد. اما نکته مهم این است که موتور و صنعت نشان از قدرت سازندگی و خالقیت بشر دارند. رنه گنون کتاب مهمی دارد به نام سیطره کمیت و علائم آخر زمان. وی در این کتاب به صورت مفصل ثابت میکند که در دوران مدرن که دور آخر زمان هم هست کمیت سیطره پیدا کرده است. آیا میشود بر این اساس مهندس را کسی دانست که محور کارش «کمی» است و کمیت ماهیت کارش را تشکیل میدهد؟ به نظر من مهندس از یک جهت دیگر هم مهم است که مظهر خالقیت است. از این جهت صنعت مقابل کشاورزی است. کشاورز بیشتر اهل توکل است و مهندس اهل اعتماد به نفس. کشاورز نمونه بشر سنتی بود و مهندس ممثل بشر مدرن. هرچند ما مهندس کشاورزی هم داریم که این با کشاورزی قدیم متفاوت است؛ مهندس، کشاورزی را صنعتی کرده است تا با تغییر در خلقت باز هم خالقیت خود را در تاریخ به ظهور برساند. اکنون در دنیای معاصر در خیلی رشتهها مهندس داریم؛ چون همه چیز به تسخیر بشر در آمده است؛ پس گسترش رشتههای مهندسی عجیب نیست. آخرین رشته مهندسی، مهندسی فرهنگی است! در این مورد مقاله «تأمّلی در معنی و امکان مهندسی فرهنگی»[2] از دکتر داوری به صورت مفصل بحث شده است و در اینجا نیازی به تکرار مطالب نیست؛ جز اشاره به اینکه مسئله مهندسی فرهنگی نیازمند تأمل در معنی و امکان آن است[3]. آیا با همان طراحیهای مرسوم در مهندسی میتوان جامعه را بهصورت دلخواه درآورد؟ کاری که نه فقط در حوزه جامعه و فرهنگ، بلکه در قلمرو امور طبیعی هم ممکن نیست؛ زیرا علم تابع دلخواه ما نیست. داوری میگوید طرحهای دقیق و مناسبی است که با مطالعه در موارد معین و خاص و با در نظر گرفتن روابط و امکانها تدوین میشود. اشتباه میان طرح علمی و مهندسی فرهنگی، اشتباهی خطرناک است. اشتباه دیگر ناشی از سیاسی شدن و سیاسی کردن فرهنگ است. در سیاست (یا لااقل در صورت توسعهنیافته آن) وقتی راهحل پیشنهاد میشود، مراد راهی است که به احراز قدرت و موفقیت پیشنهادکننده ختم میشود؛ چراکه در حقیقت مسئله چیزی جز احراز قدرت نیست. این دو اشتباه خطرناک در مهندسی فرهنگی وجوددارد.
تعبیر عریان مهندس را میتوان در عبارت فراماسونری تحلیل کرد. فراماسونریFreemasonry ترکیبی از واژه بنّا mason و آزادی Free است. بنا یعنی سازنده و نباید معنی آن را به سنگتراشی و معماری محدود کرد. امروزه نشانههای فراماسونری را در معماری و طراحی جستوجو میکنند در حالیکه بنیاد فراماسونری در مثال بشر مدرن نهفته است. بنا خالق است و وقتی آزاد باشد میشود مصداق نخبه در دوران مدرن. فراماسونها نخبگان مدرن هستند؛ چون دو صفت اصلی بشر جدید را نمایندگی می کنند خالقیت و آزادی.
از دستورات شیطان تغییر در خلقت است. لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیغَیرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ (نساء/119) و آنها را امر میکنم پس خلق خدا را تغییر میدهند. تغییر در خلق خدا همان خالقیت جدید بشر است که همه جا میتوان نشانههایش را یافت. کشاورزی و اشتغالات مشابه آن مانند شبانی شغل انبیا بود که هیچ شائبه تغییر یا خالقیت در آن نبود. البته میتوان معنای کشاورزی و شبانی را گسترش داد و تا حد تربیت انسانها و گسترش فرهنگ هم توسعه داد. مسئله در اینجا بر سر جایگاه مهندس در دوران مدرن است که از نوع جدید نگاه بشر به آدم و عالم حکایت میکند.
به هر حال دکتر داوری اردکانی مثال بشر جدید را مهندس میداند و شاید بتوان مثال بشر قدیم را کشاورز به مفهوم اعم آن دانست. ادعای ساختن یا تربیت کردن ادعای بزرگی است؛ چرا که خالقیت و ربوبیت از آن خداست. ما در این دنیا اما باید کار کنیم و کارهایمان نتیجه بدهد؛ باید بجنگیم و به دست بیاوریم و مسئولیت بپذیریم. بدون سازندگی و تربیت اینها چگونه است؟ به نظرم کشاورزی آن پیشهای است که خدا برای بندگانش فرستاد تا هم کار کنند و هم بنده باشند. در روایات ما عملی محبوبتر از زراعت برای خدا نیست و همه انبیاء کشاورزی کردهاند مگر ادریس که خیاط بود (میزان الحکمه، ج5، ح7753).از روایات بر میآید کهکشاورزی مصداق توکل است. چنانچه که فرمودهاند: «و علی الله فالیتوکل المومنون(آل عمران/60)منظور زارعون است» (همان، ح7750). فهم این مسئله راحت است؛ مگر نه اینکه کشاورز خود نمیسازد و نمیرویاند: أفَرَأَیتُمْ ما تَحْرُثُونَ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ (واقعه/63و64: آیا چیزى را كه مىكارید دیدهاید؟ آیا شما مىرویانیدش یا ما رویانندهایم؟) کشاورز در زمین خدا و با بذر او میکارد و باید منتظر باران بماند و متوکل باشد. کشاورز نگاهش به آسمان است برای همین است که فرمودند: به راستی که خدا ارزاق انبیائش را در کشاورزی قرار داد تا چیزی از باران را ناخوش ندارند (میزان الحکمه ، ح7752). کشاورزی هم کار است و هم سبب اتصال زمین به آسمان.
لزوماً نباید در همه جای دنیای مدرن به دنبال مهندس به معنای مرسوم باشیم؛ هرکس که تفکر مهندسی داشت، مدرن است. سنتها را میتوان پروسههایی دانست که به شرط صلح و صلاح بایست مورد شناسایی متفکر قرار گیرند؛ در مقابل پروسه پروژه است و پروژهها برنامههای کاری مهندس هستند. و مهندس هم یعنی بشری که خود را در مقام طراح و سازنده میداند.
آیا با تبیین تقابل پروژه/پروسه به اندیشههای لیبرالیستی تمایل پیدا نکردیم؟ لیبرال دموکراتها مهندسی کلّی اجتماعی را نفی میکنند. به نظر آنها مهندسی کلّی اجتماعی کاری خطرناک است و جز زیان از آن نتیجه نمیشود. آنها مهندسیهای جزیی را توجیه میکنند. اما با این وجود باز هم لیبرال دموکراسی روح مهندسی دارد! چون آزادی را در جهت قدرت میخواهد تا حدی که مهندس مزاحم مهندسی دیگران نباشد!
امیرالمؤمنین علیه السلام در عهد خود با مالک اشتر 4 هدف برای حاکم برمیشمرد:
جِبَایَةَ خَرَاجِهَا : جمعآوری هزینهها (امور مالی و اقتصادی)
وَ مُجَاهَدَةَ عَدُوِّهَا : مبارزه با دشمن (امور نظامی و دفاعی)
وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا: طلب اصلاح مردم (امور فرهنگی)
وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا : آبادانی سرزمین (امور عمرانی)
مبارزه با دشمن و آبادانی سرزمین را میشود به امور فرهنگی هم گسترش داد. اما اصلیترین کار دولت و حاکمیت در حوزه فرهنگی استصلاح مردم است. مترجمان نهجالبلاغه و تحف العقول استصلاح را اصلاح و سامان دادن ترجمه کردهاند. اما آیا این بیدقتی در ترجمه نیست؟! استصلاح با اصلاح متفاوت است. دولت به جای ادعای ثقیل اصلاح مردم میبایست در «طلب اصلاح» (=استصلاح) باشد.
در ادامه این نامه حضرت امیر خطاب به مالک اشتر میگوید همنشینی با علما و حکما را زیاد کن این کار موجب تثبیت آنچه که اهل سرزمینت را به «صلاح» آورده میشود... این کار موجب تحقق حق و دفع باطل میشود؛ حضرت در ادامه معتقدند سنتهای صالحه راه طاعتالله هستند. این فرمان الهی و حکیمانه راه حاکم را در نحوه صلاح مردمان مشخص میکند. حاکم میبایست صلح را شناسایی کند و این کار را هم نه خودش که باید از طریق همنشینی با علما و حکمای سنتشناس برآورده کند. به عبارت دیگر سنتهای صالحه «وجود دارند» و میبایست برای تثبیت آنها گام برداشت. این کار به تعبیر حضرت امیر المؤمنین تحقیق حق است؛ یعنی محقق کردن آنچه محقق شده است!
رویکرد استصلاحی یا کشاورزانه در قرآن و روایات ( به ویژه در یک منشور حکومتی مشهور و معتبر) کاملاً مستدل و مستند شده است. با این تلقی عام در عرصه فرهنگی هم میتوان کشاورز بود؛ یعنی سنتهای صالحه را شناسایی کرد و با کاشت مناسب در زمین مستعد و با نگاهی به آسمان از متوکلون شد. توصیه امیرالمومنین به مالک اشتر این است که: سنت صالحهای که دلهای امت به آن عمل میکنند و با آن الفت گرفتهاند و به صلاح رسیدهاند را نقض نکن و با علما و حکما همنشین باشد تا در تثبیت آنچه کار سرزمین و مردم قبل از تو را به پا داشته کمکت کنند.[4]
*کارشناسی ارشد علوم قران و حدیث- این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
[1]فوکو هم آخرین فیلسوفی است که علم را با قدرت تفسیر میکرد؛ ولی تلقی گفتمانی از قدرت سبب میشود تا بین نگاه پست مدرن او با نگاه فیلسوفان مدرن قبل از او تفاوت قائل شویم.
[2] این مقاله در کتاب «علوم انسانی و برنامه ریزی توسعه» به چاپ رسیده است
[3]لازم به یادآوری نیست که تأمل در معنای مهندسی فرهنگی نه تنها مخالفت با آن نمیتواند باشد، بلکه با طرح مسئله چگونگی آن به تقویت آن هم منجر میشود
[4] وَ لَا تَنْقُضْ سُنَّةً صَالِحَةً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ اجْتَمَعَتْ بِهَا الْأُلْفَةُ وَ صَلَحَتْ عَلَيْهَا الرَّعِيَّةُ ... وَ أَكْثِرْ مُدَارَسَةَ الْعُلَمَاءِ وَ مُنَاقَشَةَ الْحُكَمَاءِ فِي تَثْبِيتِ مَا صَلَحَ عَلَيْهِ أَمْرُ بِلَادِكَ وَ إِقَامَةِ مَا اسْتَقَامَ بِهِ النَّاسُ قَبْلَك. ...لِأَنَّ السُّنَنَ الصَّالِحَةَ هِیَ السَّبِیلُ إِلَى طَاعَةِ اللَّه
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
آیا مهندسی، ایران را به پیشرفت میرساند؟
مهندس، انسان مثالی دورهی جدید
آشپزخانه، قلب تپندهی خانههای جدید
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.