واژهی مهندسی را عموماً به «برقراری ارتباط و تعامل میان مؤلفههای یک سیستم با هدف ایجاد ارتباط مطلوب» اطلاق نموده و با کمی اغماض تفکر مهندسی را همان تفکر و بینش سیستمی برشمردهاند. اساس مهندسی در هر گرایش با طراحی بر مبنای اندازهگیری، محاسبه و تحلیل با استفاده از علوم ریاضی و تجربی شکل گرفته و در نتیجه حرفهی مهندسی دیدی فنی و ماشینی دارد که موجب محدودیت دیدگاه در ابعاد خاص شده است؛ بهعبارتی مهندسی بیشتر درگیر ماهیت فنی فرآیندها و فرآوردهها میباشد. این تعبیر رایج و اجمالی از مهندسی و تفکر مهندسی است که در پارادایم خاصی معنا مییابد. اما دغدغهی این یادداشت آن است که مهندس و تفکر مهندسی آیا منحصر به عصر خاصی است یا اینکه در اعصار مختلف مبتنی بر ویژگیهای آن عصر است؟ به تعبیر دیگر اگر مهندس را فردی فنی و تفکر مهندسی را تفکری فنی بدانیم، فرد فنی و تفکر فنی در همهی اعصار بوده یا با تعبیر فوق پدیدهایست نوظهور؟
در یک نگاه کلی فردی که به دعای داریوش که میگوید: «خداوند این کشور را از دشمن، خشکسالی و دروغ حفظ نماید»، گوش فرا میدهد و در پی آن آب را از طریق حفر قنات ـ فناوری که امروزه از کشف آن بهمنزلهی کشف نفت و پایگذاردن بشر بر کرهی ماه یاد میشود ـ به اقصی نقاط کشور میبرد، مهندسی است با تفکر مهندسی که او را مقنّی مینامیم. اگر در تاریخ جلوتر بیاییم و شیخ بهایی را در طرح تقسیم آب اصفهان در عصر صفوی در نظر بیاوریم که هنوز طرح وی پابرجاست او هم از این منظر یک مهندس با تفکر مهندسی است. در دوران معاصر نیز پس از تأسیس دانشگاه و دانشکدههای فنی و کشاورزی، افرادی را در حوزهی آب و شاخههای مختلف آن تحت عنوان مهندس آب تربیت مینماییم که واجد تفکر مهندسی هستند. بدین ترتیب در این روند کلی با مهندسین متعددی در اعصار مختلف مواجهیم که همگی در عصری و سیستمی فعالیت مینمودهاند و بایستی دید تفاوت آنها در بهکارگیری ابزار است یا در نحوهی تفکر یا هردو؟ به عبارتی آیا عینک همهی آنها برای نظاره عالم یکی بوده و اگر خیر، ناشی از چیست؟ یا به تعبیر درستتر رابطهی نظر و عمل در آنها چگونه بوده است؟ توجه به این موضوع در دهه 1950 میلادی با بروز بحران محیط زیست جدیتر شد. با این سؤال که چگونه و چرا به اینجا رسیدهایم و دلایل آن کدام است؟ بحث مهندس آینده و تفکر مهندسی در عصر پس از بحران محیط زیست نیز اینچنین به میان آمد.
از منظر انگارهی درخت دانش دکارت نیز بهنوعی میتوان ربط این ابعاد و ارتباط نظر و عمل را در حوزه علم ملاحظه نمود و درهمتنیدگی را درک نمود. دکارت «درخت معرفت» را چنین به تصویر مى کشد: «ریشههاى درخت مابعدالطبیعه (متافیزیک) و تنهی آن طبیعیات (فیزیک) است و شاخههایى که از تنه روییدهاند تمام علوم دیگرند که مىتوان آنها را به سه دستهی اصلى کاهش داد: پزشکى، مکانیک، و اخلاق». در این طرح، متافیزیک پایه و بنیان است؛ اما این معرفت و معرفت برگرفته از فیزیک که بر روى آن بنا مىشود دنبال مزایایى عملى هستند که از علوم پزشکى، مکانیک و اخلاق به دست مىآید: «همانگونه که میوه و ثمرهی یک درخت را تنها مىتوان از سرشاخههاى آن برچید و نه از ریشه و تنه آن»(علومی، 1387) لذا مهندسی نیز جزء شاخههاییست که از تنه روییدهاند.
بدین ترتیب ربط وثیق میان مبنا و بنا و در همتنیدگی نظام ارزشی، نهادی و فناوری و نظر و عمل معلوم گردید و اینکه تفکر مهندسی نیز در این مجموعه معنی یافته و متأثر از ریشه و تنه است. حال ببینیم این عوامل در اعصار مختلف چگونه تغییر نموده و چگونه میتوان آن را درک نمود. در میان عمدهی اندیشمندان، تمایز جهان سنتی و جهان مدرن پذیرفته شده و به زعم عدهای از ایشان پس از ظهور جهانی بحران محیط زیست وارد جهان دیگری شدهایم که برخی آن را ورود به مدرنیتهی دوم، پسامدرنیته و در مقیاس جهانی از دهه 1990 میلادی با اعلام مفهوم توسعهی پایدار ورود به عصر پایداری نامیدهاند که هنوز در ابتدای راه بوده و نمیتوان بهمانند دو جهان دیگر آن را قوامیافته دانست؛ اما در بحث این یادداشت و فهم مهندس و تفکر مهندسی در سه ساحت یا پارادایم سنتی، مدرن و پایداری راهگشاست.
بر این مبنا در یک روند تاریخی در حوزهی مدیریت اراضی و آب سه پارادایم سنت/پیشامدرن، مدرنیتهی صنعتی و مدرنیتهی بازتابی (عصر پایداری) قابل تمایز است (بلالی، 1389) و تعامل سه عامل فناوری، حکمرانی و جهانبینی را در آنها میتوان بررسی نمود(جدول 1).
جدول1. پارادایمهای مدیریت آب و اراضی در ایران
پارادایم
عناصر |
پیشامدرن(سنت) تا1960 |
مدرنیته صنعتی 1960-1990 |
عصر پایداری )مدرنیته بازتابی( 1990 به بعد
|
فناوری |
قنات (نظام آبیاری زیرزمینی سنتی) خیش و گاو آهن |
چاه و سدهای بزرگ تراکتور |
؟ |
حکمرانی |
بنه ( نظام مشارکتی سنتی کشت جمعی) |
خردهمالکی |
؟ |
فرهنگ |
جهانبینی دینی (زرتشت و اسلام) |
اضافه شدن جهانبینی مکانیکی |
؟ |
پارادایم سنت با قنات بهعنوان فناوری کلیدی، بنه (نظام مشارکتی سنتی کشت جمعی) بهعنوان نظام بهرهبرداری غالب و نظام اخلاقی که ریشه در آئین زرتشت و دین اسلام دارد، تعریف میشود. مطالعات نشان میدهد جنبههای فناوری، اجتماعی و اخلاقی پارادایم سنت از ارتباط درونی بالایی برخوردار بوده و از بعضی جهات با یکدیگر و با محیط زیست سازگار بودهاند. فناوری قنات وابسته به نهاد اجتماعی بنه برای ادارهی مناسب بوده و نظام دینی ـ اخلاقی زرتشت و اسلام، این سیستم اجتماعی ـ تکنیکی را حمایت مینمود. پارادایم سنت اراضی و آب و ارتباط درونی فناوری ـ حکمرانی و مردم در آن، بیانگر رابطه تنگاتنگ انسان و طبیعت میباشد. مدیریت اراضی و آب در این پارادایم بر پایهی جامعهی محلی شکل گرفته و بر دوش خود مردم بوده و تعاملات انسانی در متن[i] این ساختار بومی تنظیم میگردید. مدل امانتمدار شامل خدا بهعنوان خالق و مالک، انسان بهعنوان خلیفهالله و مخلوقات که بایستی مورد مراقبت قرار گیرند، بیانگر نظام ارزشی این پارادایم میباشد. لذا مقنّی و شیخ بهایی را بهعنوان مهندسین پارادایم سنت میتوان طبقهبندی نمود که تفکر مهندسی آنان نیز مبتنی بر مبانی سنت بوده است.
گذار به پارادایم مدرنیتهی صنعتی با اصلاحات ارضی دههی 1960 میلادی آغاز و میتوان آن را با جایگزینی بنه با خردهمالکی، جایگزینی بخشی از قناتها با چاههای عمیق و سدهای بزرگ و ظهور جهانبینی مکانیکی به همراه پیامدهای اخلاقی آن تعریف نمود. پس از اضمحلال بنهها یا سیستم سنتی کشت جمعی و جایگزینی ارباب با نهادهای دولتی، مردم دیگر قادر نبودند در یک مشارکت جمعی ساختارهای روستایی را مدیریت نمایند. لذا برای خدمات مورد نیازشان به دولت وابسته شدند. در ارتباط با آب، مردم از منابع عرضه بیگانه شدند. چراکه مسئولیت جمعآوری، انتقال، توزیع و حفاظت آب که پیش از این عمدتاً مسئلهی جوامع محلی بود به مسئلهی دولت و بهعبارتی به مسئلهی دیگری تبدیل شد. بهعبارت دیگر آن حس و تلقی مدیریت منابع اراضی و آب سنتی که به منافع کلی مردم محلی توجه داشت، به مرور به «ذهنیت هرکس برای خودش» تبدیل شد. و تلقی از آب بهعنوان منبع حیاتی برای زندگی که محیط زیست محلی آن را تأمین نموده و مردم ارتباط تنگاتنگی با آن داشتند به تلقی کالانِگر از آب که از شیر آب بهوسیلهی لولهکشی از منبعی در فاصلهی دور جریان یافته و مسائل آن به دوش دیگری است تبدیل شد.
تلقی کالانگر از اراضی و آب، ارمغان اصلی پارادایم مدرنیته بود که مبتنی بر فیزیک نیوتنی و پشتوانهی فلسفه بیکن و کارتزینها میباشد. این پارادایم که منجر به تقلیل یا فروکاستن و تمایل به کنترل طبیعت شد، توسط مهندسین که در این پارادایم بهعنوان نخبه در سیاستگذاریهای دولتها بهکار گرفته شدند، شیوع پیدا کرد. پیامد نخبهگرایی و جایگاه جدید مهندسین، سبب فاصله گرفتن آنها از جریانهای اصلی اجتماع و نهایتاً قطع تماس این گروه و بهتبع نهادهای دولتی از احساسات و عقاید عمومی مردم گردید (ترتن و میسن، 2000).
بهعبارت دیگر تفکر مهندسی در این دوران ریشه در جهانبینی مکانیکی دارد و با تفسیر رایج از مهندسی و تفکر مهندسی که در ابتدای یادداشت ذکر گردید، سنخیت بیشتری دارد. تمایز تفکر مهندسی شیخ بهایی و سیستمی که او نظارهگر است در اینجا بیشتر وضوح مییابد.
با توجه به چالشهای پارادایم مدرنیتهی صنعتی، پیامدهای بحران محیط زیست و توجه به توسعهی پایدار، در جهان و ایران در حال گذار به عصر پایداری هستند. علیرغم فعالیتهای انجام شده در راستای توسعهی پایدار، پارادایم جدید در ابتدای راه خود میباشد. مهندس این دوران و تفکر مهندسی در این پارادایم در حال بازتعریف درخت دانش و شناسایی مبادی خود برای مواجهه با چالشهای پیش رو بوده و توجه به اخلاق کاربردی در دهههای اخیر، توجه به ضرورت لحاظ ارزشها در کنار علم جدید است. در جامعهی ایران، مهندس و تفکر مهندسی نه مقنّی و شیخ بهایی دوران سنت و نه مهندس با تفکر مهندسی در جامعهی مدرنیته از سرگذرانده است؛ لذا بایستی با پژوهش و تلفیق توأمان در سه حوزهی علم و دین، ارتباط بین رشتههای علوم و رابطهی میان علم و اجتماع برای بازتعریف رابطهی توأمان جهانبینی، نهاد و فناوری، متناسب با شرایط جدید و حفظ محیط زیست اقدام نماید و مهندسی، امانتمدار در عصر پایداری باشد (بلالی، 1390) که بسط بیشتر آن در گنجایش این یادداشت نمیباشد. در این ارتباط دکتر داوری اردکانی چنین می گوید: «اگر میخواهیم فناوری داشته باشیم، باید همهی علم را داشته باشیم از فلسفه تا علوم تجربی، نه اینکه فقط بخشی از آن را، ثانیاً دنیای جدید و علم در آن را بشناسیم با این تذکر که غایت ما نیست، ثالثاً پس از شناخت آن ممکن است راه خودمان را برویم.»
مراجع
1- بلالی محمدرضا، ژوزف کئولارتز، میشل کورتهالز.1389. مدیریت بازتابی اراضی و آب در ایران: ارتباط فناوری، حکمرانی و فرهنگ (قسمت اول: پارادایمهای مدیریت اراضی و آب). مجله پژوهش آب در کشاورزی، جلد 24 شماره2.
2- بلالی محمد رضا، ژوزف کئولارتز، میشل کورتهالز.1390. مدیریت بازتابی اراضی و آب: ارتباط فناوری، حکمرانی و فرهنگ(قسمت دوم:نگرش ذینفعان و عناصر کلیدی چارچوب بازتابی) مجله پژوهش آب در کشاورزی، جلد 25 شماره1
3- علومی، مهدی. 1387. میوه اخلاق از درخت مابعدالطبیعه تأملى در مورد نسبت و جایگاه اخلاق در فلسفه دکارت، روزنامه ایران - به نقل از دایره المعارف فلسفى استنفورد. http://www.ensani.ir/fa/content/119286/default.aspx(آخرین بازدید 10/2/92)
4- Berkes F and Folke K. A Systems Perspective on the Interrelationships Between Natural, Human-Made and Cultural Capital. Ecological Economics 1993;5(1):1–8
5- Matutinovic, I. 2007. Worldviews, institutions and sustainability: An introduction to a co-evolutionary perspective. International Journal of Sustainable Development & World Ecology 14 (2007) 92–102
6- Salthe NS. Evolving Hierarchical Systems. New York: Columbia University Press; 1985
7- Turton, A., and R., Meissner. 2000. The Hydrosocial contract and its manifestation in society: a South African case study. Available at http://193.43.36.27/servlet/CDSServlet?status=ND02NjEuMTIxMzc1JjY9ZW4mMzM9ZG9jdW1lbnRzJjM3PWluZm8~ , (Verified 2 June 2009)
*استادیار پژوهش مؤسسه تحقیقات خاک وآب
[i]Context
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
آیا مهندسی، ایران را به پیشرفت میرساند؟
مهندس، انسان مثالی دورهی جدید
آشپزخانه، قلب تپندهی خانههای جدید
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.