انقلاب فرهنگی ایران، رویدادی مبارك بود كه در اوان پیروزی انقلاب اسلامی بنا به نیاز جامعهی انقلابی با تدبیر و رهبری عالمانهی معمار كبیر انقلاب(ره) و همت عالی و عزم دانشجویان و دستاندركاران نظام آموزش عالی صورت پذیرفت و هدف ابتداییاش بنا به مقتضیات زمان و به سبب باقی ماندن برخی از عناصر ضدانقلاب ریشهدوانده در دانشگاههای کشور، اسلامیسازی دانشگاهها بود و بعد از آن ضرورت بر وحدت حوزه و دانشگاه برای کمک به اسلامیشدن محتوای کتابهای درسی و علمی بود که در آن زمان به کمال براساس نظام غرب و بنا بر مقتضیات جوامع ضد دین و در مواقعی مستکبران خداناشناس پایهریزی شده بود که بحمدالله تا حد زیادی هم توفیق این کار بزرگ با همت متصدیان انقلاب فرهنگی و استادان مؤمن و متعهد و دانشمندان مسلمان و مستعد و انقلابی ایران عزیز، میسر شد؛
برای ارزیابی کارکرد شورا، باید با یک نگاه نظاممند به چهار عامل توجه داشت:
شورای عالی انقلاب فرهنگی، از جمله نهادهای خطمشیگذار امور فرهنگی کشور است که علیرغم سابقهی زیاد، هرگز بهطور دقیق در معرض ارزشیابی عملکرد قرار نگرفته است. بدیهی است که ارزشیابی عملکرد چنین شورایی دشوار است؛ زیرا این شورا در سطح عالی کشور به خطمشیگذاری میپردازد و سنجش بازهی عملکرد آن، به لحاظ تجلی نتایج این عملکرد در عملکرد دستگاههای گوناگون، نظیر وزارت ارشاد اسلامی، وزارت علوم تحقیقات و فناوری، وزارت آموزشوپرورش و سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی کاری بسیار پیچیده است. به ویژه با توجه به آنکه گاهی آثار خطمشیهای این شورا با خطمشیهای مستقل نهادی مرتبط با آن، ادغام میشوند. از اینرو شاید بهتر آن باشد که از ارزشیابی دقیق آثار عملکرد آن صرفنظر گردد و به ارزشیابی رفتارها، روندها و محتوای مصوبهها پرداخته شود!
شورای عالی انقلاب فرهنگی از مواردی است که پیوسته نگاههای متفاوتی را به خود جلب کرده است. پس از شکلگیری ستاد شورای عالی انقلاب فرهنگی که بعدها به نام شورای عالی انقلاب فرهنگی تبدیل نام پیدا کرد، کمتر سالی است که به این شورا پرداخته نشده باشد. این موضوع نه تنها در سطح نخبگان و روشنفکران و متولیان و مسئولین حوزهی فرهنگ، بلکه به نوعی مورد توجه افکار عمومی هم بوده و هست. اینکه این شورا در مجموع توانسته یا نتوانسته موفق باشد باید مورد بحث قرار گیرد. و باید دید با چه معیارهایی میتوان در این مورد داوری کرد.
در وهلهی اول، توقع ما از شورا این است که به مضمون و محتوای حوزهی مأموریت خود بپردازد و اسیر شکلگرایی نشود و بر این شکلگرایی ندمد. اما به نظر بنده نه تنها شورا اسیر آن شده، بلکه خود طراح آن نیز بوده است. فضای رقابت علمی، با توجه به شاخصهای فرمالیستیِ تعریفشده و مورد تصویب و تأیید این شورا ضمن اینکه بیانگر واقعیت رشد علمی در کشور نیست، مانع کاربردی بودن علم و اجتماعی شدن آن در جامعه، برقراری نسبت علم با فرهنگ و جامعه و بسترساز انواع و اقسام سرقتهای علمی و بیاخلاقی و فرار مغزهای واقعی و جسور از محیط دانشگاه است.
به نظر شما جایگاه قانونی شورای انقلاب فرهنگی در انقلاب و نهادهای آن چیست؟
شورا به لحاظ قانونی جایگاهی است که میتواند فرماندهی، مدیریت و هماهنگی همهی فعالیتهای فرهنگی را در کشور به عهده بگیرد؛ سیاستهای کلان فرهنگی نظام را تعیین، اجرا، نظارت و پیگیری کند و ببیند آیا این سیاستها اجرا شده یا نه! سپس منطبق با نیازهای جامعه و عملکرد فرهنگی دشمنان، دفاع کرده و پدافند فرهنگی کشور را ساماندهی کند. این جایگاهی است که شورا میتواند از لحاظ قانونی داشته باشد.
چرا شورای عالی انقلاب فرهنگی در 35 سال اخیر در انجام مأموریتهایی که به او محول شده ناتوان بوده است؟ منشأ این ناتوانی به کجا بر میگردد؟
شورا در ابتدای فعالیت خود، کارهای مهمی انجام داد ولی در ادامه تعداد وظایف خود را بسیار زیاد کرد و حتی به مواردی پرداخت که میتوانست آنها را به سازمانها یا نهادهای دیگر نیز واگذار کند. امروز شورا به جای آن که اولویت را به موضوعات واقعاً اساسی بدهد، ایراد اول آن است که شورا سر خود را بسیار شلوغ کرده است.
علیرضا بلیغ:در این جلسه صحبت از پیش فرضهاست؛ اینکه چگونه امکان ورود استعارههای مهندسی و ادبیات مهندسی به حوزهی فرهنگ گشوده میشود. آیا همانطور که اندیشهی تصرف در طبیعت طرح میشود و رشتههای مهندسی شکل میگیرد، فرهنگ نیز چنین وضعیتی پیدا کرده است؟ ما میدانیم که مهندسی اجتماعی در شوروی سابق مطرح شد و عملاً هم با شکست مواجه شد و میدانیم که در اندیشهی لیبرال هم نظایر آن مطرح شده است. حالا باید ببینیم چه نسبتی بین طرحی مثل مهندسی فرهنگی که در کشور ما مطرح میشود، با آن مهندسی اجتماعی وجود دارد؟ اموری چون مهندسی فرهنگی که به شورای انقلاب فرهنگی محول شده است محصول چه وضعیتی است؟
از مسائل شورای عالی انقلاب فرهنگی این است که مصوباتش ضمانت اجرا ندارد؛ البته نه به این معنی که مصوباتش حکم قانون را ندارد. سؤال اینجاست که چرا با اینکه حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری فرمودهاند که مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی حکم مصوبات مجلس را دارد، باز هم ضمانت اجرا ندارد؟ به نظر بنده این امر چند دلیل دارد:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.