شورای عالی انقلاب فرهنگی از مواردی است که پیوسته نگاههای متفاوتی را به خود جلب کرده است. پس از شکلگیری ستاد شورای عالی انقلاب فرهنگی که بعدها به نام شورای عالی انقلاب فرهنگی تبدیل نام پیدا کرد، کمتر سالی است که به این شورا پرداخته نشده باشد. این موضوع نه تنها در سطح نخبگان و روشنفکران و متولیان و مسئولین حوزهی فرهنگ، بلکه به نوعی مورد توجه افکار عمومی هم بوده و هست. اینکه این شورا در مجموع توانسته یا نتوانسته موفق باشد باید مورد بحث قرار گیرد. و باید دید با چه معیارهایی میتوان در این مورد داوری کرد.
در این رابطه چند نکته مهم است. موضوع اول سنگینی مأموریت این شوراست. از ابتدا کاری که به عهدهی این شورا گذاشته شد، از جنس کاری شبیه به شورای عالی امنیت ملی نبود؛ چه رسد به مجموعههایی مثل شوراهای اقتصادی یا مجموعههایی که کار عینی و محسوس و ملموس داشتهاند. این شورا از آن زمان که دانشگاهها به امید اصلاح تعطیل شدند، به فرهنگ که یکی از پیچیدهترین و زیرساختیترین عناصر و مقولههای شناخته شده در بین بشر است، مشغول بوده است. تغییر فرهنگی به راحتی، سادگی و سهولت قابل دسترسی نیست؛ بنابراین نباید از سنگینی این مأموریتها غفلت کنیم. نکتهی دیگر اینکه، به دلیل تحولاتی که در عرصهی فرهنگ رخ داده، در ابزارها و تعاملات و... روزبهروز بر پیچیدگیها و طول و عرض و گسترش و گستردگی موضوعات افزوده شده است و مسئولیت و وظایف شورا دائما سنگینتر شده است که البته برای همگان روشن است. ناگفته نماند که در کشور ما مسائل و چالشهای زیادی بر مسائل فرهنگی سایه افکنده است. صعود و افول جریانات سیاسی و نقشآفرینیهایی که جریانهای سیاسی داشتند و مسائل اقتصادی خود مؤثر واقع شدهاند. حتی اگر این مسائل هم نبود، پیامدهای توسعه و پیشرفت به طور طبیعی آثار و بازتابهای خود ر را میگذاشت. اینها هم کار را سنگینتر کرده است. نکتهی بعد اینکه در همهی سطوح مدیریت کشور از ابتدا تاکنون ـ جز همان سطح کلان و راهبردی که مربوط به حضرت امام و مقام معظم رهبری است ـ شناخت هدف، تعیین سیاستها و پس از آن برنامهریزی و اقدام به مثابه توفیق در رسیدن به نتیجه تلقی شده است و این خطای استراتژیک است؛ یعنی اقدامات و انجام سلسله برنامهها و فعالیتها با اهداف ویژه، لزوما به منظور دستیابی به همهی آن اهداف نیست. لذا با این مقدمه به شورای عالی میبایست نظر کرد.
نکتهی دیگر اینکه یکی از چالشهای مدیریت، مدیریت در عرصهی فرهنگ است و مدیریت راهبردی چالشی مضاعف است. چنین است که بعضی از صاحبنظران، قائل به عدم مدیریتپذیری این عرصه هستند.
با توجه به نوع پرداخت به مسائل و رویکردهای تازهای که در سالیان گذشته شورا در پیش گرفته و با استفاده از تجربیات گذشته و تراکم این تجربهها و ورودیهای خوبی که در بعضی از این عرصهها وجود داشته، قطعا این شورا بیدستآورد نبوده است؛ اما این دستاوردها کامل هم نبوده است.
اما فلسفهی حضور سه قوه در این شورا پیگیری مؤکد و جدی و برجسته و با اولویت از طرف سه قوه است. اگر سیاستی و برنامه و موضوعی در شورا مطرح شود، رؤسای قوا به همراه شخصیتها و مسئولینی که از نهادها و سازمانها و مجموعههای مختلف هستند، باید راه میانبر برای انجام آن باشند. چرا که فلسفهی حضور ریاست محترم جمهور در شورا همان فلسفهی کاری در دولت نیست. حضور رئیس مجلس و قوهی قضائیه هم همینطور. در این شورا باید هماهنگی بین قوا صورت گیرد که چگونه در مقابل جبههی فرهنگی دشمن جبهه انقلاب را آرایش بدهند و ساماندهی کنند؛ باید ببینند کشور به لحاظ فرهنگی در چه موقعیتی است؟ وضعیت موجود چیست؟ وضعیت مطلوب چیست؟ به نظر میرسد در این مورد درک درستی از مسئولیت سنگینی که در این شورا به عهدهی اعضاء بوده است، وجود نداشته و آنها به مسئولیتهای خاص خود نسبت به این شورا نپرداختهاند. سازوکارها و مسائل درونی شورا، طولانی بودن کارها، عدم کارشناسی دقیق یا بیتوجهی به آنها، عدم پیوند واقعی بین سیاستها و تصمیمات با واقعیت صحنهی فرهنگ و بالاخره تاثیراتی که از طرق مختلف بر عملکرد شورا وجود داشته است، همچنین پستی و بلندیهای سیاسی کشور، نگاههای متفاوت در دورههای گوناگون به این شورا، در دورهی سازندگی، اصلاحات و بعضی از مسائل مدیریتی باعث شده که این مجموعه آنگونه که باید عمل نکرده است. مباحث قرارگاهی شورا به شدت ضعیف بوده است؛ شورا باید قرارگاهی برای سازماندهی جدی فرهنگی انقلاب باشد؛ ولی در این عرصهها متأسفانه آن هماهنگی و همافزایی و همراهیهایی که ایجاد میکرده، نکرده است. پیشبینیها نسبت به مسائل فرهنگ و اجتماع و آنچه که در جامعه رخ میدهد، ضعیف بوده و یک رصد مطمئن و قابل اطمینانی که بشود براساس آن پیشدستانه با مسائل فرهنگ برخورد کرد، وجود نداشته است. افراد شورا گرفتار بودهاند و شورا جزء اولویتهای اول آنها نبوده است. طبیعی است که پیگیریها از طرف قوای سهگانه هم به صورت جدی نبوده است. قوهی مجریه جز در همان حد سیاستهای خودش در همهی دورهها به مصوبات شورا توجه نکرده است. مجلس اعتنای لازم و توجه کافی به تعهدات خودش نسبت به پیگیری سیاستها و هدفگذاریها و بعضی از برنامههایی که در شورا مصوب شده، نداشته است. قوهی قضائیه هم وضعیتی بهتر از قوهی مجریه و قوهی مقننه نداشته است. اینها آسیبهای جدی است. اینها همه دست به دست هم دادند. از طرفی به لحاظ برنامهریزی، سیاستگذاری، تامین منابع و تربیت نیرو و اقدامات و فعالیتها و تمرکز بر رویدادهای فرهنگی، حرکت پیشدستانه و پیشگیرانهای برای یک مدت طولانی انقلاب اسلامی وجود نداشته است. باوری که مقام معظم رهبری به تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی و تهدید نرم داشتند، بعید است در شورا بوده باشد. اما به لحاظ تدابیر و اتمام حجت از طرف رهبری در احکامی که در دو سه دورهی اخیر داده شده ـ بهخصوص در پیوستهای احکام آن ـ وظایف و تکالیفی روشن شده است؛ لذا راه برای آیندهی شورا شفاف است و اگر شورا همتی کند بایستی در انتظار توفیقات روزافزون شورا بود.
* عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین (علیه السلام)
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.