بیشتر مصرف گاز در ایران به مصارف خانگی اختصاص دارد؛ بهلحاظ خصوصیات اقلیمی، ایران بهتعبیری چهارفصل بوده و دارای چهار اقلیم از معتدل و مرطوب گرفته تا سرد، گرموخشک و گرمومرطوب است؛ همهی مناطق کشور بهویژه روستاها از نعمت گاز طبیعی برخوردار نیستند. وضع مصرفمان در نسبت با دیگر کشورها نشان از آن دارد که به اندازهی سهممان از برخورداری از این منبع، مصرف میکنیم. «کشورمان دومین کشور دارندهی منابع گاز طبیعی در جهان است و در مصرف نیز پس از ایالاتمتحدهی آمریکا و روسیه، در رتبهی سوم بزرگترین مصرفکنندگان گاز در جهان قرار دارد[1]». این درحالی است که کشور چین در ردهی چهارم قرار دارد. حضور ایران در بین سه قدرت بزرگ، گواهی بر وضع مسئلهخیزمان دارد. این کشورها یا صنعتیاند یا سردسیر؛ اما ما نه صنعتی هستیم نه سردسیر به معنای واقعی آن.
حال این «مصرفِ اضافی» چه معنایی دارد؟ ما باید پاسخ را نیز در جایی جستوجو کنیم که انرژی گاز در آن مصرف میشود: «خانه». وقتی موضوع خانه مطرح است سوای از موضوعاتی چون معماری، استحکام و مواردی از این دست، عامل انسانی و رفتار انسانی بسیار تعیینکننده است. در اینجا مصرف گاز در خانه با سبک زندگی شهری، انگارهها و رفتار شهرنشینی پیوند اساسی یافته است. در حقیقت مصرف انرژی به بخشی از رفاه شهری تبدیل شده است. این رفاه را میتوان به «رفاه گلخانهای» تعبیرنمود.
«رفاه گلخانهای» یا رفاه آکواریومی، ـ همانطور که از اسمش پیداست ـ رفاه موضعی، بخشی و آزمایشگاهی است؛ بیرون از اقتضائات محیطی است؛ تصنعی و مصنوعی است و بدون ارتباط ارگانیک با طبیعت قرار دارد. طلب هوای زمستانی در تابستان و هوای تابستان در زمستان است؛ یعنی نسبت معمولی، طبیعی و معقولی بین طبیعت، زیستبوم، فصول سال و محیط خانه وجود ندارد. در واقع پاسخ مسلم ما به سرمای هوا، باز کردن شیر گاز یا بالا بردن درجهی وسایل گرمایشی است. راهحل ما برای متعادل نگهداشتن دمای بدن، افزایش دمای خانه است. مواجههی ما با زمستان با ابزار گاز است.
در اینجا مصرف همجوار رفاه، راحتی، لذت و عادت است. شیوهی مصرف به ناخودآگاهمان انتقال یافته است. تجربهی مصرف گاز در زندگی روزمرهی خودمان این موضع را تأیید میکند. اغلب در خانههای خودمان میخواهیم در زمستان، لباس تابستانه بپوشیم. در روستاها مردم پوشش بیشتری دارند اما در شهرها پوشش مردم در خانهها کمتر است. مردم راحتند و لباس راحتی در زمستان بهمعنای رفاه آکواریومی است. در واقع زمستان و سرما تغییری در وضع پوششمان در خانه ایجاد نمیکند. از این منظر، برای ما فرقی بین بهار، پاییز و زمستان و تابستان وجود ندارد. میزان پوشش لباس ما نیز به سبک زندگیمان برمیگردد. کمتر میپوشیم و از طریق مصرف انرژی جبران مینماییم. در ادارات شاید کمتر از خانه انرژی مصرف کنیم. ما با محیط کار باواسطهی محیط بیرون ارتباط برقرار میکنیم؛ یعنی مجبوریم برای رفتن بیرون برویم و پوشش بیشتری داشته باشیم. وقتی به خانه برمیگردیم میخواهیم راحت باشیم.
ما انرژی را برای مصرف کردن میدانیم. مصرفِ بیشتر، از مشخصههای رفاه ما و سبک زندگی ما است. رفاه ما راحت بودن ماست. بخاریهایمان برای پاییز و زمستان آمادهاند. تنها نگرانیمان گازگرفتگی است. اگر شعلههای گاز بخاری آبی بسوزد و لولهی بخاری گرم باشد خیالمان راحت است. این سبک زندگی بر پایهی انگارههای جمعی ایرانی چون:«منابع غنی داریم»و «ما کشور ثروتمندی هستیم» ظهور یافته است. چنین انگارههایی، مصرف را ضروری و هدر دادن انرژی را امری عادی و طبیعی نموده است. در واقع مصرف اضافی ارجاع به این انگاره دارد که منابع طبیعی را مال خود نمیدانیم بلکه برای خود میدانیم. در اینجا هرچه به نام ماست باید در خدمت ما قرار گیرد.
سبک زندگی گلخانهای، صرفهجویی را ناممکن میسازد. چون از عادات رفتاری ماست. در واقع چنین رفاهی، آموزش، مهارت و فن را پس میزند. با تمام توصیههای رسانهای باز ما شاهد افزایش مصرف هستیم؛ علت آن است که ما در بسیاری مواقع فکر میکنیم که با اطلاعرسانی، آگاهیبخشی و ایجاد مهارت یا مهارتافزایی در مصرف انرژی مانند پوشیدن لباس بیشتر، کم کردن چند درجهای حرارت بخاری، شوفاژ یا هر دستگاه گرمایشی دیگر، بستن کامل درب منازل جهت جلوگیری از اتلاف انرژی، تعدیل دمای اتاقخواب، جلوگیری از گرم شدن بیشازحد خانه، عایقبندی پنجرهها و کانالهای کولر، خرید و تهیهی وسایل گرمایشی و سرمایشی متناسب با اندازهی منزل و اتاقها، عدم استفاده از شومینه و... میتوان با اصلاح الگوی مصرف، مصرف اضافی را مدیرت نمود. درحالیکه رفاه گلخانهای بر اصل «راحت باش»و«راحت زندگی کن» استوار است؛ و این اصل چنین راهحلهایی را پس میزند؛ بنابراین کاهش مصرف انرژی در ایران که از ضروریات عدالت بیننسلی است ریشه در عدم مهارت و فقدان دانش ما ندارد که با تبلیغ و توصیهی تلویزیون و رسانهها و مطبوعات برطرف شود، بلکه بر شیوهی زندگی و عادتوارههایمان استوار است که سالیان سال بهطور تدریجی در انگارهها و رفتار ما تهنشین شده است و بهسادگی نمیتوان تغییر داد.
از تبعات رفاه گلخانهای، «شهر کربنی» است؛ شهری با هوای آلوده و پر از دی اکسید کربن است. در واقع شهر کربنی زبالهدان رفاه گلخانهای است. در واقع در شهر کربنی، هرچیز ارزشمندی دود میشود و هوا میرود. بخاری، شوفاژ، شعلهی اجاقگاز همه روشناند. در واقع شهر میسوزد و دود میکند؛ بنابراین در این وضعِ شهر همه مقصرند، هرکس بهاندازهی وسعش سهیم است؛ همهی ما در دودهای شهر و سقفِ کربنی شهر شرکت داریم. ما هزینههای رفاهمان را به بیرون از خانهی خودمان و به محیط مشاع انتقال دادهایم؛ در رفاه گلخانهای گرمای خانههایمان را با هزینهی آلودگی شهر و زیرپا نهادن عدالت بیننسلی بهدست آوردهایم؛ و شاید فصول سرد آینهای باشد برای دیدن عادتها و رفتارهای نادرستمان.
*دانشآموختهی دکتری علوم سیاسی
** موقعیت پیچیده که برای برونرفت از آن باید کاری کرد، وضعی ناخوشایند.
[1]-هشدار برای افزایش مصرف گاز مردم،(1392)http://www.asriran.com/fa/news/314678/
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.