در دیدگاه مادی، کودک، جوان، میانسال و سالمند با شاخصهای مادی تعریف میشود. بر اساس دیدگاه مادی، فصل بهرهبرداری از سالمندان به پایان رسیده است و سالمندان موجودات مزاحمی هستند. اگر دیدگاه مادی تا حدی نگاه انسانی داشته باشد، به مدارا با سالمندان توصیه میکند و اگر نگاه انسانی نیز نداشته باشد، در جستوجوی راهی برای رفع مزاحمت سالمندان است. اما اگر دیدگاه را تغییر دهیم و به سالمند از دریچهی ارزشهای اقتصادی و مادی نگاه نکنیم، تعریف سالمند تغییر میکند.
از نظر اجتماعی و خانوادگی سالمندان بهواسطهی خصوصیاتی که دارند نقطهی اتصال افراد محسوب میشوند. در شرایط فعلی جامعهی ایران هنوز هم پدربزرگها و مادربزرگها نقطهای هستند که معمولاً بزرگترین گردهمایی فامیلی حول آنها شکل میگیرد و روابط دیگران با هم نیز بهواسطهی آنها تقویت میشود.
از نظر عاطفی، سالمندان با توجه به خصوصیات دوران پیری و نیز با توجه به فراغت بیشتری که دارند بیش از دیگر اعضای خانواده و اجتماع، تعاملات مبتنی بر محبت دارند. مشهور است که نوه از فرزند عزیزتر است؛ یعنی پدربزرگ و مادربزرگ بیش از پدر و مادر، کودک را دوست دارند؛ این محبت امکان بروز بیشتری نیز دارد. محبت سالمندان به فرزندان و سایر افراد نیز از میانسالان بیشتر است؛ ابراز محبت و عاطفه توسط سالمندان دیگران را به پاسخ این محبت فرامیخواند و چگالی محبت فضای خانوادگی و اجتماعی را در مجموع افزایش میدهد. در واقع سالمندان همان نقشی را که کودکان در تلطیف غلظت و سختی روابط اجتماعی دارند، به شکلی دیگر بر عهده دارند. سالمندان خشکی را از روابط اجتماعی میزدایند. در موارد بسیار سالمندان واسطهی تعاملات عاطفی و انسانی میان سایر افراد نیز میگردند؛ بهعنوان مثال وقتی برادران یا خواهران به کمک هم نیاز داشته باشند، طرح آن از طریق پدر و مادر بسیار سادهتر میشود.
اما از نظر دینی موضوع سالمند فضای دیگری دارد. در دیدگاه اسلامی سالمند واسطهی رحمت الهی است. تعبیر «یا راحم الشیخ الکبیر» در ادعیه نشان میدهد که سالمند به صورت ویژهای مورد رحمت الهی قرار میگیرد و از اینرو میتواند وسیلهی جذب رحمت الهی برای دیگران نیز قرار بگیرد. همانطور که تعبیر «یا رازق الطفل الصغیر» نشان میدهد، تجلی رزاقیت الهی برای طفل کوچک بارزتر است و دیگران میتوانند به این واسطه خود را بیشتر در پرتو تجلی رزاقیت الهی قرار دهند.
احادیث در خصوص سالمندان حکایت از تأکید بسیار بر احترام و تکریم سالمندان و نیز آثار این احترام و عواقب ترک آن دارد. مضامینی مانند بیان ارزش والای وقار پیری و حتی ترجیح آن بر نشاط جوانی، ثمرات احترام به سالخوردگان در جذب رحمت الهی، و بیان ارتباط احترام به سالخوردگان با احترام به پیامبر و خداوند، سالخوردگان را قرین برکت دانستن و مضامین دیگری از این دست، بیانگر تکلیف ما در برابر سالمندان و ثمرات و آثار احترام به آنان است. اما این موارد خود نشان از یک واقعیت مهمتر دارد. اینکه انسانها بهواسطهی سالمندان از عذاب الهی محفوظ بمانند و مورد رحمت بیشتر قرار بگیرند بسیار مغتنم است؛ اما بالاتر از آن توجه به این معنا است که سالمندان دارای چه ارزش و جایگاهی در عالم و نزد خداوند عالم هستند که این آثار بر وجود آنان مترتب است و خداوند آنان را تا این حد محترم میشمارد؟
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.