آیا در تمدن مدرن جایی برای سالمندان وجود ندارد و آنها موجودات زائدی هستند؟!
طبق برخی نقلها، در جنگ جهانی دوم گفته شده است که میتوان برای تولید روغن یا صابون از سالخوردگان استفاده کرد. این سخن، صورت بیپردهی یک نگرش نسبت به سالخوردگان است. البته این نگرش همیشه چنین بیپروا و عریان و بسیط خود را نشان نمیدهد و عموماً با حقایقی از اخلاق، انسانیت، منطق، عقلانیت علمی و اصطلاحات و استعارات تخصصی آمیخته میشود. این آمیختگی لزوماً برای فریب دیگران نیست؛ بلکه اساساً هر نگرشی برای شکلگیری و بقاء نیازمند همراهی و بهرهمندی از حقایق در مراتبی است.
ممکن است گفته شود که نسبت دادن استخراج روغن و صابون به تمدن مدرن نسبتی ناروا است؛ اولاً مشخص نیست که آیا بهواقع چنین نظری بیان شده است یا خیر، ثانیاً مفروض بر آنکه کسانی چنین نظری ارائه کرده باشند، نمیتوان آن را تعمیم داد و کل تمدن مدرن را متهم به چنین نظری ساخت، و ثالثاً اگر کل تمدن مدرن قائل به چنین نظری باشد، این صرفاً یک نظر بوده و صورت عملی به خود نگرفته است. اما اکنون ما دربارهی درستی یا نادرستی این قول سخن نمیگوییم. سخن دربارهی سالمندان است.
در نقد اینکه انسان در تمدن جدید تبدیل به نیروی کار شده است، بسیار سخن گفتهاند؛ وقتی انسان نیروی کار باشد، روشن است که سالمند دیگر چندان انسان نیست؛ چرا که دیگر نیروی کار نیست، اما تمدن کنونی آن قدر بسیط و ابتدایی نیست که دستش به این سهولت از منابع انسانی کوتاه گردد، منابع انسانی در صورتهای متأخرتر، بیش از آنکه بهعنوان نیروی کار اهمیت داشته باشد، بهعنوان مصرفکننده قابل بهرهبرداری است و سالمندان از حیث مصرف، ظرفیتهایی ویژه هستند و میتوانند بازار پررونقی برای محصولات و خدمات بهداشتی و پزشکی باشند. در اقتصادی که بر مدار مصرف میگردد، نیاز و ضعف جسمی، عاطفی و اجتماعی سالمندان تهدید نیست؛ بلکه یک فرصت اقتصادی است. پس نباید تمدن مدرن را متهم کنیم که سالمندان را موجودات زائدی محسوب میکند. اما و از سویی دیگر، چندان دربارهی درستی یا نادرستی قول استخراج روغن و صابون از سالمندان نگران نباشیم؛ چراکه تلقی از ضعفها و نیازهای پیری بهمثابه فرصت اقتصادی، اگر از چشم طمع داشتن به روغن جسم سالمندان زشتتر نباشد، ماهیتاً تفاوتی با آن ندارد. و این مبنای عمل دربارهی سالمندان است و نه صرفاً یک نظر.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.