چرا برخی مشکلات هیچگاه مرتفع نمیشوند و چرا برخی مسائل هرگز حل نمیشوند؟ همیشه علت این نیست، ولی یکی از رایجترین علل، فهم غلط مشکل و طرح نادرست مسئله است. مسائلی که حل نمیشوند، غلط طرح شدهاند. مسئلهی «سالمند» در جامعهی کنونی ما از جملهی این مسائل است.
اکنون هر انسانی که تهماندهای از انسانیتش باقی باشد، دلش از وضعیت سالمندان به درد میآید. اکنون جامعه، سالمندان را در وضعی قرار داده است که با اندکی اغراق میتوان گفت آنها مردههایی هستند که بهجای زیر زمین، بر روی زمین دفن شدهاند. شرایط اجتماعی سالمندی را تبدیل به دورهای ساخته است که هیچ ارزش و ماهیتی ندارد، و تنها سالن انتظاری است برای مرگ. اگر تعارف با خود را کنار بگذاریم، واقعیت این است که ما سالمندان را نمیکشیم؛ چون به آنها تعلق عاطفی داریم و چون کشتن یک انسان برایمان ساده نیست؛ اما همه به صورت ضمنی اقرار میکنند که سالمند با مرگش، هم خود به راحتی میرسد و هم دیگران را راحت میکند. سالمندان خود نیز چنین تصوری را پذیرفتهاند و آگاهانه یا ناخودآگاه، روزگار را میگذرانند تا تمام شود.
این وضعیت سالمندان سخت تکان دهنده است و هر انسانی را بر آن میدارد که به سالمندان کمک کند. اما از آنجا که مسئلهی سالمند به درستی طرح نشده است، سالمندی عموماً به صورت یک مسئلهی پزشکی و نهایتاً اجتماعی طرح شده است و تلاشها همگی معطوف به این است که سالمند، این سالهای عمر را چگونه بگذراند که رنج کمتری متحمل شود. کسی در اندیشهی این نیست که سالمندان را از سالهای سالمندی بهعنوان ایامی زائد و سالن انتظاری برای مرگ خارج کند، بلکه تمام تلاش این است که در این سالن انتظار، خوش بگذرد. حال آنکه واقعیت این است که همیشه در طول تاریخ سالهای سالمندی بخش زائد زندگی و سالن انتظار برای مرگ نبوده است. البته انتظار مرگ امری مذموم نیست، اما سالمندان در گذشته سالهای سالمندی را سالهای بیهوده و زائد و اضافی زندگی نمیدیدهاند. اگر عمر انسان و حیات انسان ارزشمند است، سالهای سالمندی نیز همان ارزشمندی را دارد و از جهاتی ارزشش بیشتر نیز هست.
اکنون ما با وضعی مواجه هستیم که هر انسانی که به سالمندی میرسد، سالیانی از عمر ارزشمندش را زائد و اضافه میبینیم. گویا یک انسان با ورود به سالمندی تمام میشود. فکر کردن به وضعیت سالمندان و سالمندی از این جهت مهم است که انسان و زنده بودن انسان مهم است. طرح صحیح مسئلهی سالمندی از آن جهت ضرورت دارد که ممکن است ما با اقداماتی که با هدف راحت و رفاه سالمندان انجام میدهیم، بیشتر بر مرده بودن آنها تأکید کنیم. آنچه اکنون برای احترام و رفاه سالمندان در جریان است؛ بیش از آنکه در صدد احیای سالمندان باشد، در جهت خوش بودن مردگان است؛ حال آنکه رنجهای سالمندان بیش از آنکه از وضعیتی پزشکی و رفاهی باشد، از زنده نبودن است. شاید سخن سالمندان با ما این باشد که زنده بودن در سختی بهتر از مرده بودن در خوشی است.
طرح صحیح مسئلهی سالمند میتواند ما را از کشتن سالمندان پیش از مرگ آگاه سازد. و ما در پروندهی سالمندان در روزهای آتی تلاش میکنیم تا سرنخهایی برای طرح صحیح مسئلهی سالمند بیابیم. نخست باید ببینیم «روز سالمند» نشانهی چیست؟ نشانهی احترام و بزرگداشت سالمندان؟ پس از آن از این خواهیم گفت که چرا سالمندان در جامعه چنین وضع رقتباری یافتهاند؟ آیا صرفاً بیاخلاقی فرزندان و نسل جدید موجب چنین وضعی شده است و یا عواملی مهمتر در این میان وجود دارد؟ نگاهی خواهیم داشت به نوع نگرشی دیگر به سالمندی که سالمندی را نه معادل فرسودگی که قرین کمال میبیند؛ و از این خواهیم گفت که چرا امروز حتی ما به واسطهی تجربهی پدربزرگها و مادربزرگها آنها را محور زندگی نمیدانیم و اساساً «تجربه» در چه جنسی از زندگی بهکار میآید و چرا ما بینیاز از چیزی به نام «تجربه» شدهایم.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
آیا خانهی سالمندان ازسلول انفرادی بدتر است؟
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.