یادداشتی که برای دوستان جوانم در مجلهی سوره نوشته بودم کموبیش خصوصی بود و قصد انتشارش را نداشتم اما چاپ شد. من مخصوصاً از آن جهت نمیخواستم یادداشتم چاپ شود که میترسیدم مبادا کسانی را آزرده خاطر کند که آزردگی خاطرشان را نمیخواهم. در واقع این یادداشت تشکری بود از دوستان و درد دلی بود در خصوص مسائل کشور و در آن بر این نکته تأکید شده بود که نهال معرفت و حقیقت را جز در زمین پاک و پاکیزه نمیتوان نشاند و اگر بنشانند ریشه نمیدواند و رشد نمیکند. در این یادداشت سعی کردم تا آنجا که میتوانم ساده و صریح بنویسم معهذا اطمینان نداشتم که هیچ سوءتفاهمی پیش نیاید و لااقل نپرسند که چگونه کسی که نقاد غرب و تجدد بوده است به صراحت از اصلاح و توسعه حمایت میکند. وقتی دیدم بعضی از استادان درس دین و شعر و ادب و فرهنگ و تنی چند از جوانان دیندار مطلع و فاضل تعارضی میان مطالب این یادداشت و نوشتههای سابق من ندیدهاند بسیار خوشحال شدم. طبیعی بود که کسانی هم حتی از میان دوستان انتقادهایی داشته باشند و داشتند. من هم مطالبشان را به دقت خواندم و امیدوارم با توضیحی که در باب بعضی نکات مبهم نوشته خود میدهم سوءتفاهمها قدری کاسته شود.
انتخابات را پشت سر نهادیم اما هنوز التهابات جامعه فروکش نکرده است و بازار اتهامات و کینهتوزیها و چسبها و برچسبها داغِ داغ است، و اتفاقاً عرصه برای جولان گروهها و جناحها فراختر شده است. دعواهای سیاسی همواره در بعد از انقلاب بوده و اعظم وقت سیاستمداران و رسانههای آنها و در مواردی هم مردم ما را به خود مشغول داشته است.
شفاه، مدرس این دوره، در مقدمهای که برای این درسگفتار نوشته، آورده است: «فلسفه خواندن ما اینطوری است که فلاسفه باستان یونان و قرون وسطا و فلاسفه ماقبل هگل در دورهی جدید و هگل را میخوانیم و ناگهان به دوران معاصر و فلاسفه قرن بیستم میپریم. نتیجهاش هم این است که نمیدانیم مکاتب معاصر فلسفی از کجا آمدهاند و بنابراین، اغلب با چشم بسته در موافقت یا مخالفت با این مکاتب جدل بیفایده و مضر میکنیم. این غفلت در مورد فلسفه تحلیلی مضاعف است.
تقدیر اهل سیاست در شب انتخابات رقم میخورد و فردای انتخابات فعالیتهای سیاسی همچون آتش زیر خاکستر پنهان میگردد و گهگاه، به موقع حوادث سیاسی زبانهای میکشد و خود را برای برافروخته شدن در انتخابات بعدی تازه و مهیا میسازد.
مجموعه شش جلدی «غربشناسی» در آستانه روز ملی مبارزه با استکبار جهانی (هفتم آبانماه) با حضور محمد رجبی، استاد دانشگاه و رییس کتابخانه مجلس شورای اسلامی و عدهای از شخصیتهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و رسانهای در سالن اجتماعات انتشارات سروش رونمایی شد.
{AC}
مصحح آثار فلسفه اسلامی از اتمام تصحیح و ترجمه رساله «مجالس السبعه» ابن سینا خبر داد و گفت: این رساله به زودی توسط موسسه حکمت و فلسفه ایران روانه بازار کتاب میشود.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.