از همان سالهای اولیهی پیروزی انقلاب اسلامی موضوع سینما برای عدهای از متفكرین و صاحبنظران مسلمان از حساسیت ویژهای برخوردار بود؛ برخی با حضور در یك پایگاه فكری تحت عنوان «حوزهی هنر و اندیشهی اسلامی» -بهویژه مجلهی «سوره»- فرصتی را فراهم كرده بودند تا از منظر علمی به موضوع سینما پرداخته شود. صرفنظر از اتفاقاتی كه بعدها در این حوزه، سینمای انقلاب را از درون، دچار چالشهای فكری كرد اما فرصت خوبی فراهم شده بود تا به آرا و نظرات متفكرین و صاحبنظران مسلمان با تكیه بر آرمانهای امام راحل(ره) دربارهی سینما، جامهی عمل پوشانده شود و از طرفی با مطالعه و مداقه در افكار و اندیشههای حضرت امام(ره) و مؤانست با اندیشههای ناب اسلامی، راه رسیدن به ماهیتی دیگرگونه از این مولود فلسفه و تمدن علمی غرب، هموار گردد.
در این نوشته کوشش میشود، شرایط امکان سینمای ملی در ایران مورد تامل واقع شود. در آغاز جایگاه سینما برشمرده میشود، سپس مؤلفهها و بسترهای هنر ملی بهطور اجمال شرح داده میشود، آنگاه به کارکردهای سینما در سیاستهای کلان ملی پرداخته میشود. در ادامه ابعاد سینما بیان شده و در آخر به مهمترین حلقه از سلسله زنجیرهایی که برای سینما ملی ضروری است پرداخته میشود
) «روایت» زندگی و زمانهی سینمای ایران یکی از حوزههای مباحثاتی پردامنه و متکثری است که انبوهی از اندیشمندان، منتقدان، حرفهایها و سیاستگذاران سینمای ایران در آنخصوص سخن گفتهاند. روایت سینمای ایران مبتنی بر بینشها و برداشتهایی از تاریخ و هویت هنر هفتم در این کشور است که مجموعاً معنا و مفهوم سینمای ایرانی را در ذهنیت راویان شکل میدهد. بدینترتیب هر روایتی متضمن معنایی از سینمای ایرانی است که ممکن است در مؤلفه یا مؤلفههایی با روایتهای دیگر همگرا باشد یا نباشد.
دیگر بر هیچکس پوشیده نیست که سینمای ایران با بحرانی عظیم روبهرو است. بحرانی که دیرسالی است از آن سخن رانده میشود و هرکس به نوبهی خود دلایل مختلفی را برای این وضعیت برمیشمارد.
از دیدگاه جامعهشناختی، تحقق ایدهی سینمای ملی بهمنزلهی رابطهی سازگار و مطلوب بین سینما و هویت یا فرهنگ ملی، با پیششرطهایی روبهرو استکه یکی از مهمترین آنها، تأمل نظری به پرسشهای مربوط به معنا و چگونگی سینمای ملی است. در درجهی نخست، باید از این سؤال آغاز کرد که سینمای ملی چه مؤلفه، مشخصه و فرمی دارد؟ مثلاً سینمای آلمانی، فرانسوی، هندی، ایتالیایی و... چگونه چیزی است؟ در واقع، چه اصول و مضامینی در فیلم باید جاری و ساری باشد تا بتوانیم از سینما یا فیلم ملی سخن بگوییم؟
چیست که باعث میشود این ادعا که سینما و تلویزیون ما، غیرِواقعنمایی دارند به گوش ما منطقی بیاید و به آن فکر کنیم؟ آیا سینمای ایران و آنچه که بر پرده میآید با آنچه مردم زندگی میکنند نسبتی ندارد؟ در این صورت این قصهها و آدمها از کجا میآیند؟ چیزی هست که به شخصیتها و داستانهای درون فیلم در هر جامعهای امکان ظهور میدهد. فیلمنامهنویس زمانی که به شخصیتهایش میاندیشد، بهرغم آنکه تخیل میکند، در دامنهی امکانات همین اجتماع که در آن حاضر است، تخیل میکند. او چارهای جز این ندارد؛ چراکه در نهایت ناگزیر است داستانش منطقی به نظر آید. داستان او را آدمهای فیلمنامهاش پیش میبرند که لاجرم آنها نیز باید منطقی باشند. پس فیلمنامهنویسان و فیلمسازان از درون این جامعه راهی به بیرون ندارند. بدین معنا که هرچه میکنند، درون مرزهای امکانات فرهنگی، روانی و انسانی همین جامعه است که در آن میزیند.
«فیلم» از حیث ظاهر، صورت تکاملیافتهی «عکس» است و دوربین فیلمبرداری، وجه غیابی دوربین عکاسی. آیا باطناً چنین نیست و نمیتوان فیلم را به «تصویر» تحویل کرد؟ تصویر چه در نقاشی و چه در عکاسی، در دسترس ماست و ما را برمیانگیزد تا به امری که در ماورای تصویر است بیندیشیم؛ اما در نفس و عقل ما تصرف نمیکند و اگر برانگیختگی را نیز نحوی تصرف به حساب بیاوریم، حدود آن را نفس و عقل ما معلوم میکند.
هنرها نمایندهی احساسات و روحیات هر قوم است و از آنجا كه ذوقیات ملل متفاوت است، هنرهای مردم هم که تراوشهای روحی آنها است، از یکدیگر متمایز است. اوضاع جغرافیایی و طبیعی و عوالم روحی و معنوی و طرز عقاید و افکار و کیفیت رسوم مذهبی و نوع تمدن و سوابق تاریخی و حوائج زندگانی مادی همه در اختلاف هنرهای اقوام و ملل عوامل مؤثری است.
سینما محصول وضع مدرن است. در دورهی جدید، هیچ هنری به اندازهی سینما، بر روان و رفتار جامعهی جهانی تأثیرگذار نبوده و هیچ هنری هم به اندازهی سینما، از ابزارهای اهریمنی و شرور استفاده نکرده است. هالیوود کانون تقلیل بشریت است. این هنر چیست که بشر در دورهی جدید به آن رسیده است؟ چهقدر ریشهی تاریخی دارد؟! از آنجا كه در دورهی جدید، ابزارهای لازم وجود دارد، سینما متولد میشود؛ اما ریشههای آن بسیار کهنتر است و در جان آدم غربی است. امروزه انسان غربی بیش از تئاتر ـ علیرغم آنکه تئاتر زنده استـ به سینما هجوم میبرد. سینما کارخانهی رؤیاسازی انسان غربی است و تاریکخانهای است جادویی تا انسان را غرق در نسیان میکند و التیامی شود بر رنج امروزینش و کورسویی برای فردایش!
در پاسخ به این سؤال که مسئلهی اصلی سینمای ایران چیست، دو نکته به نظرم میرسد؛ یکی مسئلهی فیلمنامه است و دیگری مسئلهی ساختار و زیباییشناسی فیلم. در مورد فیلمنامه، بارها و بارها گفتهاند و درست گفتهاند که مشکل سینمای ایران فیلمنامه است. حال که میدانیم مشکل از فیلمنامه است، آیا میتوانیم ادعا کنیم که مسئلهی سینمای ایران را میدانیم و میشناسیم؟ اگر به همین اکتفا کنیم راه به جایی نخواهیم برد. برای اینکه مسئلهی را درست بشناسیم باید بپرسیم مشکل فیلمنامه چیست؟
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.