) «روایت» زندگی و زمانهی سینمای ایران یکی از حوزههای مباحثاتی پردامنه و متکثری است که انبوهی از اندیشمندان، منتقدان، حرفهایها و سیاستگذاران سینمای ایران در آنخصوص سخن گفتهاند. روایت سینمای ایران مبتنی بر بینشها و برداشتهایی از تاریخ و هویت هنر هفتم در این کشور است که مجموعاً معنا و مفهوم سینمای ایرانی را در ذهنیت راویان شکل میدهد. بدینترتیب هر روایتی متضمن معنایی از سینمای ایرانی است که ممکن است در مؤلفه یا مؤلفههایی با روایتهای دیگر همگرا باشد یا نباشد.
مجموعهی معانی برآمده از تجربهی تاریخی سینما در ایران، نقش مهمی در تعریف جهتگیریها و چشماندازهای حرفهای سینمای ملی دارد و بهنوعی، آیندهی آن را میسازد. لازمهی هر نوع تغییر و ارتقا در آیندهی سینمای ایران، ابتکاری در نظامهای معنایی است که مجموعاً تلقی عمومی و خصوصاً تخصصی از سینما را در میان نخبگان و اهالی حرفهای آن به وجود میآورند. بدون دخل و تصرف در «تلقی» از سینما نمیتوان در خود «سینما» تغییری ایجاد کرد.
2) در میان انبوه روایتهای ناظر به سینمای ایران، روایت سینما ـ بخوانید فیلمهای سینمایی ـ از خودش،یکی از جذابترین و قابلتوجهترین روایتهاست؛ چه اینکه تجلیگاه هویت و معنای این هنر در اندیشه و پیشهی اهالی حرفهای آن است. بدین جهت مطالعهی بازنمایی سینمای ایران در سینمای ایران، یکی از معتبرترین مطالعاتی است که از طریق آن، میتوان مؤثرترین تلقی از سینمای ایران را در مقایسه با اغلب تلقیهای دیگر دریافت. به نظر میرسد که روایت سینما از سینما بیش از روایت دیگران از سینما، در شکلدهی و شکلگیری آیندهی سینما مداخله دارد. شاید پاسخ به این سؤال مهم که معنای «سینمای ایرانی» چیست بیش از هرجا در تمرکز بر فیلمهایی که در آن به نحوی از انحا، ردّی از روایت سینما وجود دارد، میسر باشد.
3) شاید در سینمای پس از انقلاب اسلامی در قریب به 100 فیلم، دلالتهایی به خود سینما وجود داشته باشد. بررسی دقیق و همهجانبهی بازنماییهایی از این دست، مستلزم انجام حداقل یک پروژهی تحقیقاتی معظم و مستقل بر روی کل این جامعهی آماری تقریبی است. مطالعهی مذکور در عین جذابیت و نوآوری میتواند مؤلفههای اصلی معنای سینمای ایران و نیز تطورات آن در طول دورانها و سالیان مختلف را نشان دهد.
به هر حال، در شرایط فقدان فرصت یا امکان این مطالعه یا مطالعات مشابه در قالب پروژههای تحقیقاتی روشمند، تأمل ولو اجمالی در فیلمهای سینمایی مربوطه، برخی مؤلفههای خاص را این چنین برجسته میکند.
الف) در بازنمایی سینمایی از سینمای ایران، این مقوله بیش از اینکه بستهای مرکب و درهم تنیده از هنر، صنعت و سیاستگذاری باشد، پدیدهای صرفاً هنری است. در کمتر فیلمی نقش تهیهکنندگان یا سرمایهگذاران و نیز سیاستگذاران و مدیران سینمایی نمایانده شده است. در اغلب موارد بازنمایی سینما بر مدار کارگردانان و بازیگران صورت میپذیرد.
ب) در بازنمایی سینمای ایران به نقش مخاطب و تماشاگر کمتر توجه شده است. به عبارت دیگر، سویهی فرستنده و فیلمساز از سویهی گیرنده و مصرفکنندهی سینما بسیار پررنگتر است؛ گویا سینما پدیدهای است که صرفاً به اتکا و بر مدار فیلمساز شکل و معنا پیدا میکند.
ج) سینماگر در سینمای ایران نسبتی با سایر ساحتهای هنر، فرهنگ و معرفت ندارد. او تافتهی جدابافتهای است که احتیاج مبرم و روشنی به تغذیه از مصادر فرهنگ احساس نمیکند. کتاب نمیخواند، دانشگاه نمیرود، همنشینی با نخبگان ندارد، حتی فیلم نمیبیند، ارتباط چندانی با مطبوعات حتی سینمایی ندارد، اهل تئاتر، طبیعت، سفر و زیارت نیست. او شخصیتی قائم به خود و بینیاز از دیگران نمایانده است، که همواره مطمح نظر و عنایت آنهاست بدون اینکه دغدغه و بازگشت چندانی به دیگران داشته باشد.
د) همنشینی سینما با خانواده پدیدهای غریب و دستنیافتنی است. نه تنها سینماگران شخصیتهایی منفرد و بدون خانواده تصویر میشوند بلکه سینما خود مقولهای غیرِخانوادگی است که پیشرفت و ارتقا در آن نسبت تامّی با جدایی و رهایی از خانواده دارد. خانواده معمولاً متغیری اختلالگر در روابط حرفهای و هنری سینماگران است و بالعکس.
هـ) نسبت «سینما» و «دین» در بازنمایی سینمای ایران از خود، در غایتی گم و ناپیداست. در روایت سینمای ایران نه تنها دیانت مسئلهی مهمی برای آن نیست، بلکه شخصیت سینماگر بیش از اینکه در همراهی و همداستانی با مذهب تصویر شود، در واگرایی و اجتناب از آن دیده میشود. گویا تعقیب سینما و علاقه بدان هیچ علاقهای به دیانت ندارد و بالعکس. دینداری و دینورزی هیچ انگیزهای برای توجه به سینما به وجود نمیآورد. در مقابل، معدود فیلمهایی که متدینین متوجه به سینما در آن وجود دارد، آنها را در زمینهای از تخطئه و هجمه به سینما نشان میدهد.
و) قصهی فیلمهایی که فراز و فرود تولید آنها، خود به داستان یک فیلم سینمایی تبدیل شده است، در اغلب موارد بر مدار تلخی، تیرگی، سیاهبختی، ناکامی، تنگنا، اضطراب و تنش قرار گرفته و تقریباً نقطهی اتکاء شیرین، روشن، موفقیتآمیز، آرام و نیکفرجام در آنها دیده نمیشود.
ز) سینمای ایران بستر حاصلخیز و جذاب روابط گشادهدستانه و آزاد زن و مرد است. این مقوله یکی از نشانههای آشکار و عریان سینمای ایران در روایت سینمایی از آن است.
4) به نظر میرسد که گفتمان معنایی حاکم بر سینمای ایران، براساس مؤلفههای مذکور شکل گرفته است و این بستهی معنایی بیشترین نقش و تأثیر را در شکلدهی به آیندهی سینمای ایران ایفا خواهد کرد. به عبارت دیگر هر نوع سیاستگذاری یا تصمیمگیری یا برنامهریزی برای ارتقاء آیندهی سینمای ایران، بدون دخل و تصرف در این نظام معنایی، عاید چندانی نخواهد داشت و سینمای آسیبدار امروز همچنان به راه خود ادامه خواهد داد. بدیهی است که مجرای انحصاری دخالت و تغییر در نظامهای معنایی شکلدهنده، شامل تلقی از سینما، تحول در کیفیت و محتوای آموزش، و آیینهای القاء سینما به دانشجویان و دانشآموزان سینما است. اصلی که فقدان آن تقریباً همهی تلاشهای دو دههی اخیر ناظر به بهبود و ارتقاء سینما را عقیم گذاشته است.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.