در این نوشته کوشش میشود، شرایط امکان سینمای ملی در ایران مورد تامل واقع شود. در آغاز جایگاه سینما برشمرده میشود، سپس مؤلفهها و بسترهای هنر ملی بهطور اجمال شرح داده میشود، آنگاه به کارکردهای سینما در سیاستهای کلان ملی پرداخته میشود. در ادامه ابعاد سینما بیان شده و در آخر به مهمترین حلقه از سلسله زنجیرهایی که برای سینما ملی ضروری است پرداخته میشود
.
جایگاه سینما در مجموعهی فرهنگ ملی
سینما بهمثابه یک رسانهی فرهنگی با پیچیدگی و ظرفیتهای همهجانبهاش، جزئی از مجموعهی فرهنگ ملی هر کشور است که باید از بطن ارزشهای ملی آن کشور برخیزد و متقابلاً بر ارزشهای فرهنگی آن کشور بیفزاید. تأثیر و تأثر بهطور عام در مورد هر رسانهی هنری صادق است، اما در مورد سینما بهعنوان هنر هفتم بهواسطهی ویژگیهایی که دارد، بیشتر صدق میکند.
مهمترین وجه سینمای ملی بُعد اخلاقی ـ فردی و اجتماعی ـ و فرهنگسازی آن است که میخواهد پاسخگوی نیازهای کشور در جهت پیشرفت و ارتقاء همهجانبهی ایرانی ـ اسلامی باشد، بلکه بتواند سیما و منظری جذاب برای مخاطبان انبوه، در سطح ملی، منطقهای و جهانی با بهرهگیری از مضامین و عناصر و قصههای شرقی دینی و ایرانی باشد. تا بتواند در عین این که تجسم صور خیال ایرانی است، امر خیالانگیزی و خلاقیتهای انسانی هنری و علمی و اخلاقی را در ابنای بشر تقویت کند.
برای این که این سینما بتواند به هدفهای کلان خود برسد، باید در آموزش نیروی انسانی، بازسازی تجهیزات و نوسازی فناوری، توسعه و ساخت فضاهای نمایشی، گسترش و بهنیهسازی اکران و پخش و بازاریابی داخلی و خارجی تحول کیفی یابد. اما شرایط امکان برای تحقق این مهم، غلبه و جریانیابی یک فضای فرهنگی و هویتبخش است که شور و شوق بالندهی همراه با خِردِ برنامهریز را در یک نگاه جامع و فراگیر، با شناخت صحیح و اتکا و اعتنا به فرهنگ خود و افزایش خودآگاهی فردی و جمعی، تشخص دینی و ملی را در سینماگران ایجاد و تقویت میکند و در مخاطبان این سینما، پیوند با مصلحت عمومی بیش از پیش ایجاد و افزایش مییابد.
از آنجا که سینما در چارچوب هنر قرار میگیرد، باید بستر اصلی آن را در زمینه و بسترهای عمومی هنر ملی دید و مؤلفهها و ویژگیهای هنر ملی را شناخت.
سینمای ملی در بستر هنر ملی
هنر در کلیت خود در عمق روح آدمی خانه دارد و عمیقترین لایههای روح با آن عجین است. این عمق در هنگامی که هنر با دین در هم تنیده شود، عمیقتر میشود. اما جدا از این موضوع، در هر اقلیمی شرایط اقلیمی و سنتها و آداب و رسوم نیز ویژگی خاص خود را دارد که به هنر وجهی ملی و بومی میدهد. اگر به این پیچیدگی توجه نشود، یعنی وجه ملی و بومی آن نادیده گرفته شود، بخش قابل توجهی از حقیقت آن از دست میرود. پس در تحلیل هنر، به طور عام باید دید مؤلفههای تشکیلدهندهی آن چیست؟ و به طور خاص در هنر ایرانی چه مؤلفههایی دارد؟ اگر این نظر را که نقطهی اوج فرهنگ ایرانی را در بازآفرینی اسلامی ـ یعنی از قرون سوم تا هفتم هجری که حضور اسلام در این منطقهی جهان وحدتی ایجاد کرد و از ترکیب فرهنگهای گوناگون فرهنگی نو شکل گرفت ـ در نظر بیاوریم، باید متذکر این موضوع نیز باشیم که ایرانیان مسلمان منطق خاصی برای این دانش و فرهنگ نوشتند که ترکیبی از عناصر اندیشهی ایرانیان قدیم، منطق یونانی و دیانت اسلامی بوده است. یعنی این که ایرانیان مسلمان توانستند فرهنگ ملی و دینی را با امروزی بودن که در آن دوران در شکل یونانی تعین یافته بود، در هم ترکیب کرده و از همنهاد کردن آنها تمدنی نو پیریزی کنند. اینک نیز هنر ملی باید این سه مؤلفه را در هم ادغام کند. با تألیف این مؤلفهها که فراتر از ترکیب یا گزینش صوری و سپس ادغام و ترکیب کردن آنها در هم است، هنر ملّی ما بازسازی و دستیافتنی میشود.
این مهم، تنها از طریق کار مداوم میسر است و برای تحقق آن باید ریشههای تمدن ایرانی دورهی اسلامی را جستوجو کنیم و منطق تحولش را دریابیم.
کارکردهای سینما در اهداف ملی
1) کارکرد اخلاقی
هنر نمایشی باید در ایجاد و رسوخ ابعاد اخلاقی در تکوین شخصیت و هویت انسانی که ایدهها و آرمانها میطلبند، کوشا باشد. جدا از ترویج اصول اخلاقی، روند هنر نمایشی و سینما در پرورش ارتباط جمعی و ایجاد اخلاق جمعی بسیار مؤثر است. بدین صورت که فرایند خلق اثر نمایشی نیز علاوه بر محتوای آثار، خصوصیاتی مثل تعامل و همکاری با هم را در بین افراد تقویت میکند.
نمایش، بهطور اصولی خصلتی پالایشگر در روح و روان دارد و میتواند با ایجاد ارتباط با مخاطب روح را جلا بخشد. اما جدا از این مطلب، پرداختن به کارهای نمایشی در کودکان و نوجوانان، قدرت تخیل، خلاقیت، انعطاف را در بین افراد تقویت میکند. در پرداختن به این هنرها، مؤلفهی بازی و بازیگویشی، بهعنوان اقتضای جامعهپذیری نوجوان و جوان جهتیافته و این قوهها را به سمت و سوی مثبت و سازنده فعلیت میدهد.
2) کارکرد اقتصادی
نمایش و سینما اینک به یک عرصهی بزرگ اقتصادی تبدیل شده است و میتواند زمینهبخشی از تولید ملی در کشور شود. بهخصوص آن که اصولاً بخشی از تولید فرهنگ، بهمعنای عام، اینک در چرخهی نمایش، به عنوان یک فعل اقتصادی، رخ میدهد. بهعلاوه در کشورهای عربی، جنوب روسیه و کشورهای همسایه با توجه به علایق فرهنگیای که ملل این مناطق با ایران دارند، تولید فیلمهای ایرانی میتواند منابع درآمدهای ارزی قابل توجهی باشد. این موضوع در برخی از کشورهای اروپا نیز در مورد فیلمهای مستند ـدر صورت داشتن استانداردهای لازمـ صادق است.
3) کارکردهای فرهنگی
نمایش و سینما در ترویج هدفهای کلان کشور و برنامههای توسعه قطعاً میتواند و میباید مؤثر باشد. بدینشکل که خصوصیاتی را که برنامههای توسعه یا سیاستهای خارجی کشور مد نظر داشته، تبدیل به فرهنگ شوند و در قالب فیلم ترویج گردند. این خصوصیات و سیاستها عبارت است از الگوسازی از انسان آرمانی، همچون الگوسازی از انسان امروزین ایران معاصری که بر بنیادهای هویتی خود استوار است، رهبران، فقها، دانشوران، مجتهدان، مهندسان، استادان و معلمان، کارگردانان، پزشکان و... که روحیه، منش، سلوك و سبکزندگی آنان میبایست الگوی جوان امروز ایرانی باشد.
نمایش، از این رهگذر، اخلاق حرفهای را در نوعِ هنری خود، با به نمایش درآوردن و تحققِ نمایان شدهی کار و تلاش، محقق میسازد. شایان ذکر است که برحسب هدفهای کلان کشور، بروز و ابراز شخصیتِ برخوردار از اخلاق حرفهای، همچون اخلاق بنیانمند، که خویشتن را در کار و تلاش تحقق میدهد، در شمار مهمترین کارکردهای هنرهای نمایشی است. زیرا تنها از طریق کار و تلاش مداوم است که کشوری میتواند به هدفها خود برسد و فیلم و نمایش، که امروزه در شمار مؤثرترین رسانههاست، میتواند در شمار مهمترین امکانات کشور برای این ضرورت و در عین حال این هدف، محسوب شود.
دوستی مردم ایران با مردم عراق، افغانستان، پاکستان و کشورهای عربی در جهت تأثیر در همگرایی اسلامی و منطقهای و دوستی ملل، نمایش اشکال زندگی مردم منطقه برای نزدیکی و آشنایی بیشتر، بسترسازی و ایجاد زمینهی لازم برای تعامل و همکاری منطقهای از طریق برگزاری جشنوارههای فیلم منطقهای و ناحیهای آنهم از طریق جشنوارهها، زمینهی تعامل و همکاری را فراهم میآورد. در اهمیت نمایش و بهخصوص سینما به مثابهی یک ابزار تبلیغی، بسیار سخن گفته شده است و نیازی به تکرار آنها نیست. گسترش تئآتر جدا از وجوهی که برشمردیم، تقویت فن بیان و آیین سخنوری را در بر دارد که لازمهی شرکت و مشارکت مؤثر در جامعهی امروزین و در سطوح مختلف است.
تأکید بر مفهوم سینمای ملی تأکید بر بُعد دینی، فرهنگی و اقتصادی، اجتماعی آن است که میخواهد سینمایی با مؤلفههای اسلامی ایرانی و امروزین داشته باشد. در این سینما ابعاد سهگانه، یعنی دینی، ملی و امروزین بودن، باید بهطور مشخص روشن شود و مبنای کار قرار گیرد.
برای روشن شدن موضوع، لازم است در ماهیت سینما اندکی تأمل شود. سینما، همچون تئاتر، نوعاً و بهطور عمومی، از سنخ نمایش است که با تحول فناوری نوین، کیفیتی ویژه یافته است. پس برای این که سینمای ملّی ایجاد شود شناخت ادبیات نمایشی ما امری ضروری است. سراسر ادبیاتِ ما، از جمله ادبیاتِ کهن، قصصالانبیاء و اولیاء و قصص قرآنی مشحون از جلوههای نمایشی است که با کار خردمندانهی جدی بر روی آنها، هزاران سناریو و قطعهی نمایشی خلق میتوان نمود. سرزمین ایران با تاریخ و طبیعت و جلوههای شگفتانگیز خود میتواند موضوع صدها هزار مستند تاریخی، طبیعی، مردمشناسانه و انسانشناسانه قرار گیرد.
اما تحقق این هدف نیازمند آن است که در شکلهای عالی نمایشی عرضه شود و از جنبهی شیوهها و فنون سینمایی مناسب در تصویر برداری، دراماتولوژی، صداگذاری، و دیگر عواملِ دیداری و شنیداری برخوردار باشد، این سینما میبایست، واجد کیفیتی خاص از حیث استاندارد تولید باشد و از چنان معیارهایی برخودار گردد که بتواند معیارهای تولید در آن با معیارهای قابل قبول بینالمللی خوانایی داشته باشد. در یک کلام سینمای ملی بدون اتکا به ادبیات و موسیقی ملی و ادراکات بصری ملی، امری ناممکن است.
نظام آموزشی کارا مهمترین عامل در سینمای ملی
یکی از کلیدیترین حلقهها برای رسیدن به سینمای ملی، نظام آموزشی در عرصهی سینما است و بهدرستی معلوم نیست که هدف نظام آموزشی در سطوح مختلف در مورد سینمای ایران چیست، زیرا هنوز تفکیک روشن و جدی بین دانشمند و پژوهشگر سینما با سینماگر در شاخههای متفاوت آن نیست. بهطور مثال اگر خروجی یک دانشکده یا مدرسهی خصوصی، کارگردان سینما باشد، باید فرصتهای متعدد دستیابی کارگردانی و نحوهی عمل را همراه با فرصت نوآوری در اختیار دانشجو قرار دهد و اگر قرار بر پرورش هنرپیشه باشد، این فرایند باید بهگونهای دیگر طراحی شود.
اما اگر هدف نظام آموزشی تربیت سینماشناس باشد کل فرایند آموزشی، گونهای دیگر خواهد بود، چراکه اینجا نظام آموزشی میکوشد دانشمند سینما پرورش دهد تا بتواند منطق تحول سینمای ملی را دریابد و در ابعاد متفاوت سینما را موضوع تأمل مفهومی قرار دهد و بهتدریج به تئوریهایی در سطح سینمای ملی دست یازد. حضور این آکادمیسنهای سینماشناس است که میتواند بسترهای لازم را برای ایجاد منتقدین فهیم در رسانهی سینمایی فراهم آورد و در همپیوندی دانشمندان و منتقدین، سنجه و معیارهای عینی و فارغ از حب و بعضهای سیاسی، گروهی و باندی در عرصهی سینما ایجاد کند که این امر میتواند سینمای ملی را بهگونهای کیفی ارتقا دهد.
جدا از این مطلب، کوشش نظام آموزشوپرورش باید در این راستا باشد که ادارکات دراماتیک جامعه در سطح کل ارتقا یابد. اگر روزگاری یک فارغالتحصیل نظام آموزشی در رشتههای مختلف مثل مهندسی و یا پزشکی، میبایست تا اندازهای ادبیات میشناخت؛ امروز باید ادرکات و دانش دراماتیک داشته باشد. پس لازم است در دبستان و دبیرستان و کتب درسی، دانشآموز دروسی داشته باشد که اگر چه دانشآموزنده، قصد انتخاب شغل پزشکی یا مهندسی یا شغل دیگری را داشته باشد، اما تا اندازهای که زیبندهی یک تحصیلکرده است، دانش دارماتیک و فیلمشناسی نیز فراگرفته باشد. شبیه تلاشی که برای آشنایی دانشآموزان با ادبیات ملی صورت میگیرد. در چنین بستر همهجانبهای است که سینمای ملی ظهور خواهد کرد، چراکه ظهور سینمای ملی، عزم ملی میطلبد.
برای دستیابی به سینمای ملی نیاز به یک نقشهی راه است. یک گروه متخصص از رشتههای مختلف با ظرفیت بالای تفکر مفهومی لازم است تا با اتکا به نظریههای عام، بهطور خاص سینمای ایران را موضوع تفکر مفهومی خود قرار دهند، تا با آسیبشناسی و طرح یک نظام ایدهال و تطبیق آن با واقعیت موجود، بتوانند راهکاری خاص پیدا کنند.
*دکترای فلسفه از دانشگاه برلین
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.