مسئلهی فلسطین را چگونه بازخوانی میکنید و اهمیت این مسئله در چیست؟
مسئلهی فلسطین حداقل در شش سطح قابل تحلیل و بررسی است و در هر سطح افراد مختلف با آن درگیر هستند.
انسانی و بشری
سلسلهای از ارزشها وجود دارد که مصداق این بیت فارسی است:
چوعضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
بشریت در مورد انسان به ما هو انسان، حساس است و موضعگیری میکند. در حال حاضر مسئلهی فلسطین یک مسئلهی انسانی شده است. سرزمینی اشغال و ملتی به ناحق از سرزمین خود رانده شده و این اتفاق نتوانسته حتی توسط نظام بینالمللی که خود به وجود آورندهی آن بوده تحمل شود. تاکنون از سوی سازمانملل دهها قطعنامه علیه این اشغالگری صادر شده و از اسرائیل خواسته شده به پشت مرزهای قبل از اشغال جدید برگردد. بشریت از فلسطین و اشغالگری اسرائیل ناراحت است و وجدان تودههای مردم در کل جهان بیدار شده است. روشنفکران در این مورد، کنار فلسطینها ایستادهاند. فلسطینیها نه مال دارند و نه مکنت؛ اما از هویت و سرزمین خود دفاع میکنند. اگر فلسطینیها پیروز شوند این ارزش انسانی تحکیم میشود و اگر اشغالگران پیروز شوند، بشریت باید منتظر فجایع بدتری باشد.
اسلامی بودن
فلسطین به مثابه کشوری از جغرافیای اسلام مورد تجاوز واقع شده است. وجود قبلهی اول مسلمانان یعنی قدس شریف در سرزمینهای اشغال شده، اهمیت مسئله را دوصد چندان کرده است. از دیرباز این منطقه خاستگاه ادیان مختلف بوده و ادیان مختلف به خاطر حضور این ادیان ابراهیمی در نهایت آزادی کنار هم زندگی میکردند ـ هر چند که جنگهای صلیبی هم در تاریخ اتفاق افتاده است ـ اما صهیونیستها در آنجا به نام دین یهود خالصسازی قومی کردند و با نادیده گرفتن حقوق سایر ادیان و حضور تاریخی آنها در این منطقه، با پشتیبانی قدرتهای بزرگی که سابقهی استعماری زیادی در این سرزمینها داشتهاند، آنجا را تصرف کردند. قدرتهای بزرگ نهایت کمک را به اسرائیل کردهاند و اگر فلسطینیها در بعضی مواقع توانستهاند غالب شوند، آنها با قرار گرفتن در کنار صهیونیستها معادله را بر هم زدهاند. اما وجدان بیدار ملتهای اسلامی با این اشغالگری مسئله دارد. اشغالگری غربیها در این منطقه با فروپاشی امپراطوری عثمانی آغاز میشود؛ اما بعد از جنگ جهانی دوم کشورهای اسلامی به سمت استقلالطلبی پیش میروند. فلسطین به کمک انگلیسیها به اشغال صهیونیستها در میآید، شکاف عمیقی بین دنیای اسلام و غرب و صهیونیستها به وجود میآید و این اشغالگری به مسئلهی اول مسلمانان تبدیل میشود. سرزمینهای اسلامی که هنوز زخم اشغالشان ترمیم پیدا نکرده بود به زخم دیگر یعنی مسئلهی فلسطین گرفتار میشوند. تعبیر خنجری بر پشت مسلمانان خوب گویای این قضیه است. خنجر فرو رفته و هر وقت اراده میکنند آن را تکان میدهند تا خونریزی اتفاق بیفتد و دنیای اسلام دچار ضعف شود.
خود فلسطینیها
ملت فلسطین علیرغم فشار قدرتهای بزرگ چند دهه است که ایستاده است؛ ملتی که جنازهی خود را تبدیل به سلاح کرده و بر سر اشغالگران میکوبد. این پدیدهای جالب و قابل مطالعه در تاریخ معاصر ما شده است. ملتی زیر این همه فشار!. نبرد غزه را دیدیم. نبردی کاملا نابرابر! آسمان در اختیار صهیونیستها، هر وقت اراده میکردند هر بمبی را به هر حجمی و در هر جایی میریختند و آنجا را ویران میکردند. آنهم در جهانی که گاهی کشته شدن یک گربه تبدیل به مسئلهای جهانی میشود. تمام مرزهای این سرزمین کوچک ـ غزه ـرا بستند تا کمکی به آنها نرسد. این مقاومت چندین بار در غزه رخ داده و در طول تاریخ هم تکرار شده است. مقاومت فلسطین تبدیل به یک الگو شده است.
اسلام سیاسی
اسلامگرایان که عقبماندگی جهان اسلام برایشان مسئله بود برای پاسخ به این عقبماندگی جوابی روشن داشتند و آن بازگشت به اسلام بود. آنها فکر میکردند به دلیل فاصله گرفتن از اسلام اصیل، گرفتار این آفت و آسیب شدهاند و در نتیجه بازگشت آنها به دین، نه تنها به مثابه دین، بلکه به عنوان فرهنگ و تمدن و سیاست هم بود. این جریان از سید جمال شروع شد و الان به یک جریان قدرتمند تبدیل شده است. جمهوری اسلامی ایران، حاصل پیروزی این تفکر بود. برای همهی این اسلامگرایان مسئلهی فلسطین همیشه حساسیت داشته است. آنها وظیفهی خود را دفاع فکری، علمی، نظری و عملی از مسئلهی فلسطین دانستهاند و هر گروه اسلامگرایی هم که من بعد شکل بگیرد، مسئلهی فلسطین در کانون گفتمان او قرار خواهد داشت.
انقلاب اسلامی
مسئلهی فلسطین در مرکز گفتمان اسلامی قرار دارد و جمهوری اسلامی ایران از همان آغاز به نام ارزشهای انسانی، اسلامی و ایدئولوژیک از مسئلهی فلسطین دفاع کرده است.
راهبردی
فلسطین برای ما اهمیت استراتژیک دارد؛ در فلسطین پای منافع ما در میان است. میخواهیم فلسطین همپیمان منطقهای و عمق استراتژیک برای ما باشد. انقلاب اسلامی ارزشهایی را مطرح میکند که بشری هستند. نبرد آنها در فلسطین پایان نبرد نیست. صهیونیستها کل جهان اسلام و ایران را مطالبه میکنند. یعنی ایران یا باید در فلسطین با آنها بجنگد یا در خیابانهای تهران، کمااینکه اسرائیلیها در خیابانهای تهران اندیشمندان هستهای ایران را میکشند.
اهمیت فلسطین برای جمهوری اسلامی ایران تلفیقی از همهی سطوحی است که گفته شد. اما برای غرب مسئلهی فلسطین از مسلمانان ایدئولوژیکتر است. چرا قطعنامهها در سازمان ملل با وتوی ایالات متحده مواجه میشود!؟ غرب با اسرائیل در این منطقه دنبال چه چیزی است؟ این مسئله عمیقتر از آن است که در ظاهر معادلات نشان داده میشود. غرب به خاطر اسرائیل هزینههای زیادی را متحمل شده و خم به ابرو نیاورده است. برای غرب هیچ مورد مشابهی مثل اسرائیل وجود ندارد!
نسبتی که بین آمریکا و اسرائیل وجود دارد تقریبا شبیه نسبت ما با فلسطین است؟
ظاهراً آن طرف وثیقتر و عمیقتر است. غرب هیچوقت نگذاشته است که پرچم اسرائیل به زمین بیفتد. میخواهد به هر قیمتی این پرچم برافراشته بماند.
سطوحی که مطرح کردید شامل کشورهای دیگر هم میشود که امروز مسئله دارند ولی انگار آنها برای ما اینقدر مهم نشدهاند؛ مثل عراق و سوریه. گویی این سطوح با هم تفاوت دارند و یا این سطوح به چیز مهمتری بازمیگردند؟
اولا روشنفکری که در پاریس و برلین نشسته، هیچ اعتقادی به اسلام ندارد؛ ولی از مسئلهی فلسطین دفاع میکند. در راهپیمایی شرکت میکند، بیانیه صادر میکند. او در دفاع از مردم فلسطین چه میگوید؟ مرز ارزشهای بشری مورد هتک حرمت قرار گرفته است. ثانیا مسئلهی سوریه را به گونهای دیگر هم میتوان تقریر کرد: امروز جهان اذعان دارد که اگر جمهوری اسلامی نبود، سوریه ساقط شده بود. همهی قدرتها میخواهند او را زمین بزنند، نمیتوانند. ایران چه کار دیگری میتوانست بکند؟ در همهی سطوح ممکن، از سوریه دفاع شده است.
ولی مواضع مقام معظم رهبری نشان میدهد که فلسطین همچنان مسئلهی درجهی اول ماست؟
چون همهی اینها به خاطر تحت تأثیر قرار دادن مسئلهی فلسطین است. نبرد با صهیونیستها آگاهی عمیقی در ملتهای مسلمان پدید آورده است. لذا آنها زیرکانه و موذیانه مسئله را به درون جهان اسلام بردند و اسرائیل در حاشیهی امن قرار گرفت. در دفاع مقدس وقتی اسرائیلیها لبنان را اشغال کردند، جمهوری اسلامی برای دفاع از لبنان و مقاومت نیرو اعزام کرد. بعد از مدتی امامره فرمودند راه قدس از کربلا میگذرد. غرب و اسرائیل تلاش کردند ما را به حاشیه بکشانند و از وظیفهی اصلی باز دارند؛ وظیفهی اصلی نابود کردن صدام بود. امروز هم وظیفهی اصلی مبارزهی با اسراییل است و آزادی فسطین.
چشم انداز رابطهی ما و اسرائیل چیست؟ آیا این موضع ادامه خواهد داشت و مثلا به عاقبت رابطه ایران و آمریکا دچار نخواهد شد؟ به نظر میرسد که مسئله ایران و آمریکا امروز حل شدنی شده و شاید! روزی حل شود!
تحلیل روابط ایران و آمریکا با مسئلهی ایران و اسرائیل دو سطح بسیار متفاوتند. علیرغم آمریکا بودن آمریکا، دشمنی او با انقلابیون ایران، حمایت از رژیم شاه، نقش محوری در کودتای 28 مرداد و بازگرداندن شاه، وقتی انقلاب اسلامی در ایران اتفاق افتاد رابطه با آمریکا قطع نشد، سفارت آمریکا هم بسته نشد. آمریکا رابطهاش را با ایران قطع کرد و حضرت امام ره فرمودند که ما رابطه با آمریکا را میخواهیم چه کار؟ بعد هم هیچگاه امام ره نفرمودند که ما با آمریکا رابطه برقرار نمیکنیم. فرمودند اگر آمریکا از خوی استکباری خود دست بکشد، این کار شدنی است. اگر انشاالله قدرت ما بیشتر شود و در سطحی برابر با آنها قرار بگیریم، طبیعی است که میتوانیم رابطه برقرار کنیم. ولی برخورد ما با اسرائیل اینگونه نیست. بلافاصله بعد از انقلاب، سفارت اسرائیل بسته میشود و سفارت فلسطین تأسیس میگردد. میزان مخالفتهایی که با رژیم صهیونیستی در سخنان انقلابیون قبل از انقلاب اسلامی اتفاق میافتاد، اصلا قابل مقایسه با آنچه که در مخالفت با آمریکا بوده نیست. لذا سطح مسئله با هم متفاوت است. نوع تفاوتش را در همان نوع برخورد با این مسئله در فردای پیروزی انقلاب اسلامی ایران کاملا میتوان مشاهده کرد. بعد هم جمهوری اسلامی راه حل خوبی را برای مسئلهی فلسطین مطرح کرده است. این راه حل به هر نتیجهای برسد، قابل قبول خواهد بود و کاملا معقول و منطقی و متناسب با شرایط امروز بشر است. اینکه ساکنان سرزمین فلسطین خودشان سرنوشت و نظام سیاسی خودشان را انتخاب کنند، پارلمانشان را انتخاب کنند، رییس قوهی مجریه خود را انتخاب کنند. مردمسالاری و تقسیم قدرتی که کمابیش در ساختارهای سیاسی امروزی همه دنیا وجود دارد در آنجا هم باشد. مثلا در لبنان معادلهی قدرت سه قومیتی تعریف شده اس درعراق هم همینطور. همین الان در عراق قدرت بین کردها، اهل سنت و شیعیان تقسیم شده است. چرا غرب مثلا حتی چنین الگویی را هم آنجا نمیپذیرد؟! طرح جمهوری اسلامی ایران طرحی امروزین و مطابق با تمام استانداردهای جهان امروز است. ساکنان آن منطقه تعیین کنند که در آن منطقه چه کسی حکومت کند و به چه صورت، مثل ساکنان تمام مناطق جهان. این کار یعنی برقراری دموکراسی واقعی میتواند با نظارت سازمان ملل باشد. به نظر میرسد این ماجرا بیش از آنکه محل معامله باشد، محل مصالحه براساس استانداردهای امروزین جهانی است. باید دید که غرب چقدر در اینجا عاقلانه رفتار کرده و کنار خواهد آمد. به نظر میرسد اصرار بر این راهکار و چنین راه حلی بتواند راهگشا باشد.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.