چرا آزادی فلسطین برای ما مهم است؟ این اهمیت به کجا بر میگردد؟ اشغال فلسطین چه معنایی برای ما میتواند داشته باشد؟ آیا فلسطین خود مهم است یا در دشمنی با اسرائیل معنابخش شده است و اهمیت فلسطین به خاطر نابودی اسرائیل است؟
اگر فلسطین مهم است این اهمیت را در جایگاه آن در تاریخ ادیان و اسلام باید جست و لابد به قدس شریف چشم دوخت و موقف آن را در صدر اسلام و در افق ظهور دید و الّا سرزمین فلسطین هم پارهی تن ویژهای برای اسلام نیست و امتیاز ویژهای برای ما ندارد، سرزمینی است شبیه سرزمینهای بسیار که در طول تاریخ از سرزمینهای پهناور اسلام جدا شدهاند. وضعیت کنونی را نیز میبینیم، عراق و سوریه از اشغال رنج میبرند و ما دلنگران، اما هیچگاه همچون فلسطین، بیقرار نبودهایم؛ حال آنکه شهرهایی به مراتب مقدستر برای ما دارند و به لحاظ سیاسی و اعتقادی برای ما بسیار دوست داشتنیترند. اگر هم قدس برای ما مهم است که قبلهی اصلیترمان در چمبرهی وهابیت است و کاری برای نجات آن از پیش نمیبریم! چرا؟ پاسخ عمومی این است که بالاخره مکه تحت حاکمیت اسلام است. اما اگر چنین است به راستی مگر وهابیت را نمیشناسیم و بیزار از اسلام آنها نیستیم!؟ آیا پاسخهای مصلحتاندیشانه و برخاستهی از سکوت نظام سیاسی، راه به جایی خواهند برد؟
و باز اگر اهمیت در خود فلسطین است، پرسش این است که اگر چنانچه اسرائیل روزی از سرزمین فلسطین رخت بربندد و مثلا به سرزمین دیگری که برای ما مهم نیست، ـ مثلا به اروپا برود؛ چنانکه نظیر چنین حرفهایی از بدو پیدایش آن مطرح بوده و هست ـ و ارض مسلمین به سرزمینهای پهناور اسلامی برگردد، دیگر مسئله برای ما حل شده است؟ و ما با رژیم اشغالگر قدس دیگر مشکل نخواهیم داشت؟ شاید پاسخ این باشد که چنین اتفاقی با پیدایش اسرائیل در تضاد است و چنین کاری ممکن نیست؟ اما در صورت امکان، آیا آن روز مواجههی ما با رژیم اسرائیل همچون امروز نخواهد بود؟
احتمالاً به گونهای دیگر هم میتوان به این امر مهم نگریست. فلسطین مهم است، مهم بودنی! به فلسطین در چارچوب منافع ملی و استراتژیک نگاه کنیم و پی قدرت و سیطره و نفوذ خود باشیم. به موقعیت و جغرافیای آن نظر کنیم، پی متحد و همپیمانی باشیم و شکست آن را شکست خود بدانیم و آنجا که منافع ما اقتضاء دارد از کشور دوست و برادر خود حمایت کنیم. مگر این سخن را بارها نشنیدهایم که: ما در فلسطین از مرزها و منافع خود دفاع میکنیم.
این حرفها خوب است؛ اما توجه داریم که همهی اهمیتها را نمیتوان با هم داشت که بعض این اهمیتها با بعض دیگر متناقض است نمیتوان منافع ملی و استراتژیک را با اهمیتهای اعتقادی جمع کرد چرا که به تدریج اهمیتهای دیگر را نیز به چالش خواهد کشاند. نه امام(ره) ما چنین فکر میکرد و نه خودمان در گذشته چنین اعتقادی داشتیم. پس شنیدن و پذیرش چنین سخنهایی نشان از چیست؟
امام(ره) بزرگوار ما از همان ابتدای مبارزات خود با رژیم شاه، فلسطین را مدنظر داشته است و اصلا از خواستههای اصلی انقلاب همین فلسطین بوده است. و هیچگاه هم از سر سازش و معامله برای آن بر نیامده است و خلف صالح آن نیز بر همین رویه است. امام(ره) در آزادی فلسطین چه چیزی را میدید؟ آیا اشغال فلسطین حقیقتی از اسلام را پوشانده است؟
اگر مسئلهی اصلی، اسرائیل است که باید وجه اهمیت آن را مشخص کنیم. میدانیم که امروز توصیف چهرهای ددمنش و ظالم و تروریست و ضد امنیت و آرامش از آن با وجود گروههای وحشی تکفیری راه به جایی نخواهد برد. پس اسرائیل برای ما چیست؟ آیا نمود تمدن غرب است و مواجههی ما با اسرائیل مواجههی تمدنی است و غلبهی بر اسرائیل فائق آمدن بر تمدن رقیب است؟ شکلگیری اسرائیل با اضمحلال دولت بزرگ عثمانی بوده است؛ آیا با محو اسرائیل به دنبال تجدید حیاتِ خود هستیم و مثلا میخواهیم به شوکت عثمانی باز گردیم؟ این نگاه، تمدنی است و اگر به دنبال چنین چیزی هستیم باید نسبت دینداری و تمدنداری خود را بدانیم و بدانیم آن را برای چه امری میخواهیم که صرف تمدن داشتنِ تنها نمیتواند مطلوبی برای ما باشد.
آیا دشمنی با اسرائیل به خاطر نژادپرستی آن ـ چنانکه رژیم آفریقای جنوبی بود و ما هم آن روز رابطهای اینچنینی با آفریقای جنوبی داشتیم ـ است؟ آیا از ترورهای اسرائیل هراسانیم؟ آیا چنان که گروهی از ما معتقدند سیطرهی و نفوذ فرهنگی اقتصادی و سیاسی آن را میبینیم و جزء به هلاکت آن نمیاندیشیم؟
آیا نفوذ و هژمونی اسرائیل در همهی ساحات و عرصهها ساری و جاری است و ما در روابط و مناسبات قدرت، حضور او را میبینیم و این حضور را سدی بزرگ سر راه دینداری خود میدانیم؟
آنچه روشن است ما هنوز از اهمیت فلسطین غافلیم ومسئله چنان که باید بر ما روشن نیست. باید به فلسطین نظری دیگر بیفکنیم و دور از تکرار رسانهها و مستقل از تحریک عواطف آنها، مسئله را یک بار دیگر بازخوانی کنیم و در آن تعمق نماییم.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.