ظلم مقابل عدل است و وضعی است که چیزی سر جای خود نباشد. در فارسی واژههای بیداد و ستم جایگزینی برای ظلم است. مظلوم کسی است که ظلمی به آن وارد شده است؛ شخص مظلوم آنجا که باید نیست و از جایگاه خود خارج شده است. دنیا جایگاه او نیست و ورود آن به دنیا، خود مظلومیت است؛ اما در آن زندگی میکند. لذا اگر تمام دنیا از حیث دنیاییبودن به او رو کنند و او را تکریم کنند و بر جای دنیایی خویش نهند، باز مظلوم است.
آنان بر جای خود نیستند؛ لذا امور عالم نیز بر جای خود نخواهند نشست و این به طبیعت دنیا باز میگردد. جایگاههای مادی دنیا تمثیلی از همان جایگاه است. پس اگر منصبی به اولیایی رسید، چنان نیندیشیم که او به حق خود رسیده است؛ و اگر نرسید، گمان نکنیم آن جایگاه همان حق او بوده است. ظلمت دنیا با بزرگترین طالبان دنیا به مظلومین میرسد. ائمهی اطهار مظلوماند؛ هر جای و هر گونه که باشند و کسی که جرعهای از آن مظلومیت چشیده باشد، آن نیز مظلوم است. اما گاه فهمی از آنچه که گفته شد، نیست و اقبالنکردنِ دنیا به اهلبیت را رنجوری آنان میدانیم و از روی ترحم و انساندوستی، مظلومیت آن بزرگواران محسوب میکنیم. چون مظلومیت را متصف به آنان میکنیم، از این نظر قومی مظلومستا شدهایم و چنین مظلومیتنگری در تاریخ ما وجهی دینی پیدا کرده است. امروز هر شخص و هر جای را که دوست داریم و میپسندیم و رنجی هم بر او عارض شده است و دلی سوخته و اشکی جاری دارد، از روی مهربانی و ترحم، مظلوم میدانیم. میگوییم: فلسطینیان مظلوماند.
حضرت امیرالمؤمنینع مظلوم است و او را اول مظلوم میدانیم؛ اما انفجار مظلومیت در حادثهی سترگ و عظیم کربلاست؛ ظلم اعلی به آلالله. امامی و خاندانی که شناخته نشد و تحمل. هنوز که هنوز است بر سر قیام امامع بحث است؛ چون جای امامع را نمیشناسند، میپرسند چرا امامحسینع قیام کرد؟ و جواب: برای حکومت. حکومت جای امامع است. گویی که جای امامع، همان حکومت است. حال آنکه امام، امام است چه حاکم باشد و چه نباشد.
حادثهی عاشورا برای عامه دلسوز و جانکاه است؛ تشنگیها، قتل و غارتها و آوارگی زنان و طفلان. اما آیا صرف رنج طفل و آوارهگی داشتن مظلومیت است؟ ما چنین مظلومیتی را قبول کردهایم و کسی که در طول تاریخ از حیث رنج با این واقعه شباهت و نسبتی دارد او را نیز مظلوم میپنداریم. چنین است که تاریخ شیعی ما بعد از عاشورا و بالاخص در دوران معاصر با خوانشی مظلومنُما و روضهپرور مواجه شده است. برای طفل گریه میکنیم و برای آوارگی! اما یادمان باشد که از این نظر تفاوتی بین طفلان و آوارگیهای کربلا و بسیار طفلان و آوارگیها نیست. روضه و روضهخوانی، مظلومیت و مظلومنمایی، راهگشاست و تذکری همیشگی برای دار دنیا و بریدن از آن و باریکهی آبی برای رساندن تشنگان حق به حقیقت است، اما اگر بدانیم که آنها که بودند و چه بودند و جای آنان چیست. این دانستن است که در عرصهی تاریخی ـ اجتماعی دادخواهان را به«داد» و دادخواهی مستضعفان کشانده است و چه بسیار زمانها که مردمان این سرزمین از عشق به مظلوم سر به طغیان کشیدهاند و فاتح و پیروز، بیرون آمدهاند تا تاریخ مبارزات شیعه خود حکایت این دفتر باشد. مظلومیت در این معنا حرکت، حماسه و طغیان از بیداد است.
اما مظلومیت بریدهی از حق و حقیقت و برگرفته از غلیان عواطف و احساسات، در تقابل با حرکت و حماسه است و جز به سکون و زاری و ناله، به سرانجامی نخواهد است. این سطح مظلومیتنگری نیز در تاریخ محقق و بلکه با زندگی بسیاری از مردم گره خورده است و گویی آنجایی که مبارزه راه به جایی نمیبرد و مردمان دلسرد و نومید از مبارزهاند، مظلومیت آرامشبخش است و ما برای مورد ظلمشدهگان دلمیسوزانیم و نگران زندگی آنها هستیم.
آیا مظلومیتی که امروز از سیمای فلسطین میبینیم چنین مظلومیتی است؟ آیا امروز چنین مظلومیتی را پذیرفتهایم؟
نمیدانم، ولی هرگاه از خود میپرسم از فلسطین چه میدانم؟ جزء تصاویری تلویزیونی چیز زیادی نمیدانم. محمد الدوره را میبینم که در پناه پدر، پشت بشکهای تکیه بر دیوار زده و نظامیان صهیونست به سمت آنها تیراندازی میکنند. پدرش به نظامیان اسرائیلی اشاره میکند که محمد را نکشند ولی لحظاتی بعد محمد شهید میشود و در ادامه، علیالظاهر پدرش نیز به او ملحق میشود. باز بیشتر به ذهنم فشار میآورم تصویر چکمهپوشان اسرائیلی را میبینم که به گونهای هولناک با سنگ در حال ضربهزدن به دستان نوجوانی فلسطینی و شکستن دست او هستند. هر بار این صحنه را میبینم محزون و دلسوخته میشوم و برایم رقتانگیز است. میگویم ای کاش زمین دهن باز کند و چون نیل، اسرائیلیان را یکجا در خود فرو ببرد، فقط آرزو میکنم.
میدانیم و غفلت نمیکنیم که دولت یهود نیز از این نظر مظلوم است و شاید در این مظلومیت تفاوتی نیز با فلسطینیان ندارد. ماجرای آوارهگی قوم بنیاسرائیل، جلای وطن آنها و کشتارهای یهودیان در مقاطع مختلف تاریخ هرچند روایتآفرینی و روایتپروری آنهاست، اما نمیتوان آنها را نیز به کلی از حقیقت دور دانست این آوارهگیها نیز بهرهای از حقیقت دارند. از این نظر آنها نیز مظلوماند؛ و لابد وقتی جنبشهای مقاومت در عمق سرزمینهای اشغالی دست به عملیات شهادتطلبانه میزنند و مثلا کودکی اسرائیلی به خاک و خون کشیده میشود، سندی دیگر بر مظلومیت صهیونیستها است! اگرچه ما نمیبینیم اما دولت یهود فراوان از اینگونه تصاویر به خورد مردم جهان میدهد. اگر اینها مظلومیت است، چه تفاوتی بین مظلومیت فلسطینیان و مظلومیت اسراییلیها وجود دارد!؟
امروز وقت آن است که چنین سیمای مظلومیتی از دیدار ما رخت برکند. وضعیت جهانی اسرائیل و موقعیت اسرائیل در سرزمینهای اشغالی متزلزل است. این رژیم پس از جنگ 33 روزهی با حزبالله و تقبل شکست و رها کردن بخشهای اشغالشدهای از لبنان و ادامهی شکستها در غزه، روزبهروز ضعیف و نحیفتر و به هزیمت خود نزدیکتر شده است. امروز این رژیم به هیچوجه اقتدار سالهای پیش از این سالها را ندارد، حتی آرزوهایی همچون نیل تا فرات را از سر بیرون کرده و به فراموشی سپرده است. چرا ما هنوز اصرار بر مظلومیت و مظلومبودن فلسطینیان داریم!؟
آیا پیروزمندبودن فلسطینیان و جبههی مقاومت نمیتواند جایگزینی برای مظلومیت اینچنینی فلسطینیان باشد؟ فلسطینیان قوم فاتحاند. این فتح را باور کنیم.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.