اتفاقات و هیاهوهای پس از انتخابات سال هشتاد و هشت با فرا رسیدن نهم دیماه همان سال به پایان خود رسید. از آنجایی که حوادث مورد نظر، تحت عنوان «فتنه» مطرح شده بود، روز نهم دیماه را روز پایان فتنه نامیدیم، اما فتنه چه بود و چگونه پایان یافت و آیا واقعا فتنه پایان یافت؟ آیا اساسا فتنه پایانیافتنی است؟ با چه تلقی و دریافتی از فتنه، خروش مردم در خیابان در روز نهم دی، پایان فتنه قلمداد میشود؟
بر اساس دیدگاهی که امروزه در میان جوانان اهل فکر و متعهد، اعتبار بالایی یافته است، انقلاب اسلامی صرفاً یک انقلاب سیاسی نبوده بلکه انقلابی تمدنی است؛ یعنی علاوه بر تغییر در حکومت، باید بنیانهای جامعه، سازوکارها و نحوهی زندگی و مناسبات اجتماعی و همهی اموری که در حیات فردی و اجتماعی با آن سروکار داریم، از سیطرهی تمدن غرب خارج شود و راه و رسمی دیگر در پیش گیرد. صرفنظر از جزئیات، کلیت این سخن قابل قبول است و نمیتوان انکار کرد که این مطلب مهم، مورد غفلت بسیاری از مردم و مسئولین بوده است و هنوز هم بسیاری تصور صحیحی نسبت به موضوع ندارند.
ماندنیها
ما صاحبِ زمان و مالک تاریخ نیستیم که بگوییم فلان حادثه در تاریخ بماند و فلان حادثه نماند؛ اما میتوانیم نسبت حوادث و وقایع را با زمان و تاریخ درک کنیم و تعلقمان به ماندنیها را احساس و ابراز کنیم. اگر چیزی ماندنی باشد، گذشته را معنا میبخشد و آینده را محقق میکند؛ یعنی گذشته و آینده را میتوان در آیینهی آن حادثه دید. حوادث سال هشتادوهشت، و از جمله حادثهی نه دی آن سال، هم چنینند. اگر این حوادث با تاریخ و تاریخ انقلاب نسبتی داشته و ماندنی باشند، پس میتوان کل انقلاب، آینده و گذشتهی انقلاب را در آیینهی این حوادث دید؛ اگر نُه دی ماندنی باشد، چیزی از انقلاب را ظاهر و آشکار کرده است و بخشی از قوههای آن را به فعلیت رسانده است؛ اگر نُه دی ماندنی باشد باید آنچه بر ما در امروز و فردایمان میگذرد را روشن کند.
انقلاب دریانوردی، آغازی بر انقلاب لوتر
تجارت دریایی از قرنها پیش تا به امروز بزرگترین شیوهی حملونقل کالا به شمار میرود. انحصار تجارت دریایی میان کشورها برای قرنها در اختیار مسلمین بود و مسلمانان بهعنوان بزرگترین قدرت دریایی جهان، کالاهای خود را برای فروش به گسترهی سواحل غربی اروپا یعنی فرانسه و انگلستان تا سواحل شرقی چین و حاشیهی اقیانوس آرام منتقل میکردند. بهوجود آمدن این قدرت انحصاری اولاً ناشی از قدرت جنگآوری بیرقیبی بود که در تمدن اسلامی برای مسلمین ایجاد شده بود و ثانیا ناشی از آموزههای دین مبین اسلام که کار را برای مسلمین بهمثابه جهاد و عبادت ترسیم میکرد. گستردگی سواحل دریایی تمدن اسلامی از اقیانوس هند تا تنگهی جبلالطارق یعنی سواحل اندلس نیز عامل دیگری بود که مسلمین را به گسترش این نوع تجارت ترغیب میکرد.
در اوایل دههی 80 جمعی از دوستان ما با دغدغهی جنبشنرمافزاری به سراغ یکی از مسئولین انقلابی میروند. آن مسئول انقلابی میگوید شما چهکاره هستید و مگر جمهوری اسلامی ساختارهای مشخصی مثل وزارت علوم برای این وظایفش ندارد که شما میخواهید جنبش نرمافزاری و تولید علم دینی را بر عهده بگیرید!؟
1- روزگاران را مشیت و ارادهی باری تعالی رقم میزند؛ این اراده و مشیت که از آن به عهد، میعاد و اسم حاکم نیز تعبیر کردهاند امکانها و محدودیتهای دورههای زمانی را معلوم میکند؛ ذیل این اراده است که ما انسانها امکانها و البته محدودیتهایی مییابیم و به عبارت دیگر ارادهی باری تعالی، چهارچوب اختیارات ما است و از این منظر وجه جبری زندگی ما را در هر دورهی تاریخ معلوم میکند. زمانهشناس آن است که دریابد ارادهی باری اکنون به چه تعلق گرفته است و با توجه به اراده و امر، قیام و قعود را انتخاب کند. روزگار ما تا قبل از انقلاب اسلامی روزگار فروبستگی بود، اما اکنون گویی ما یک امکان برای قیام و به تعبیر روایت «عبودیت علنی» میبینیم و از عبودیت سرّی و در خفا دور شدهایم. خداوند به ما ایرانیان اجازه داده است تا امکان عبودیت جمعی و علنی داشته باشیم و البته باید شاکر این «وضع» بود. وضعیتهای تاریخی است که امکانها و محدودیتهایی فراهم میکند. در بستر انقلاب اسلامی است که شرایط آزمونها و «فتنه»هایی به این شکل و فرم فراهم میشود؛ در واقع شکر وضعیت فعلی تاریخی ما، عبور از این فتنهها است.
ظاهراً تلاش بر آن است که در مبحث فتنه ٨٨، از مباحث سیاسی به مباحث نظری گذاری داشته باشیم؟ پیشنهاد من آن است که فعلاً نداشته باشیم! این گذار، کاری پرزحمت، پرافتوخیز و کمفایده است و دلیلش هم این است که هنوز اقتضاء نیافته است. ما هنوز از واقعه فاصله زیادی نگرفتهایم. تا پدیدهی اجتماعی به نهایت خود نرسد و بهنحو قابل فهمی متعلق به گذشته نشود، دراختیار ما نیست؛ ما در اختیار آنیم؛ یعنی مشروط به شرایط آنیم....
آیا وجه فتنه بودن اتفاقات سال 88، تلاش برخی برای رسیدن به هدف سیاسی خود از طریق آشوب و اعمال غیرقانونی بود؟ ظاهرا این وجه، تلازم منطقی با ابتلا و آزمایش و فتنه ندارد. وجه فتنه بودن اهداف مقدس یا نامقدس آن تحرکات نیز نیست. فتنه در احتمال دیگر، متوجه خواص اشتباهکار یا حتی سردرگم نیز نیست. عنصر تقلب نیز در حد یک رمز عملیات بوده و نمیتواند مؤلفهی اصلی فتنه باشد؛ چه اینکه بازیگری اصلی اساساً در گرو نفی و اثبات تقلب نبوده است. بنابراین دیگر سخن گفتن از اینکه تقلبی بوده است یا خیر چندان اهمیتی ندارد. بنابراین از این جهت نیز وجه موجهی برای فتنه خواندن آن حوادث وجود ندارد.
بهنظر میرسد «فتنه» بهمثابه موضوعی برای فهمیدن، کمتر مورد توجه است و سخن بیشتر دربارهی کسب و انتشار اطلاعات و یا رد و اثبات مواضع است. در خصوص فتنه 88 سخن فراوان گفته شده و تحلیلها و تبیینهای سیاسی، امنیتی و گاهی جامعهشناختی و روانشناختی ارائه شده است. آنچه گفته شده تاحدودی روشنکننده است؛ اما کمتر معطوف به فهم فتنه بوده است؛ عموماً رد، اثبات و اتخاذ موضع بوده است که البته در جای خود ضروری است. اما اکنون بهنظر میرسد وقت آن فرا رسیده باشد که فتنه 88 بهعنوان موضوعی که میتواند به فهم ما کمک کند، نگریسته شود. این بار باید فتنه را به مثابه یک کتاب بخوانیم. مفروض چنین سخنی این است که مطالبی دربارهی فتنه مشخص نیست و ابهامات و سؤالات قابل تأمل دربارهی آن وجود دارد. مسلماً در اینجا مقصودمان از نقاط ابهام این نیست که فلان اقدام را چه کسی انجام داد و فلان طرحریزی را چه کسی بر عهده داشت. پس چه سؤالاتی دربارهی فتنهی 88 نیازمند تأمل بیشتر است و چه پرسشهایی دربارهی آن وجود دارد که فکر کردن به آن موجب فهمی عمیقتر از فتنه خواهد شد؟ اساساً مگر امر نافهمیدهای دربارهی فتنه وجود دارد که ما در تلاش برای فهم آن هستیم؟
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.