ظاهراً تلاش بر آن است که در مبحث فتنه ٨٨، از مباحث سیاسی به مباحث نظری گذاری داشته باشیم؟ پیشنهاد من آن است که فعلاً نداشته باشیم! این گذار، کاری پرزحمت، پرافتوخیز و کمفایده است و دلیلش هم این است که هنوز اقتضاء نیافته است. ما هنوز از واقعه فاصله زیادی نگرفتهایم. تا پدیدهی اجتماعی به نهایت خود نرسد و بهنحو قابل فهمی متعلق به گذشته نشود، دراختیار ما نیست؛ ما در اختیار آنیم؛ یعنی مشروط به شرایط آنیم....
ما نه در زمانهی تأمل، بلکه در زمانهی اقدام قرار داریم. به لحاظ تاریخی، و با توجه به تاریخ اندیشهی سیاسی، زمان تأمل هنگامی فرا میرسد که زمانهی اقدام به انتفا رسیده باشد. دلوز میگفت فلسفه، نه تفکر در بزنگاه، بلکه تفکر دربارهی بزنگاه است. به همین دلیل به گمانم هنوز زمانهی تأمل دربارهی فتنه ٨٨ نرسیده است. تفکر دربارهی فتنه ٨٨ موقعی ممکن میشود که سنت تفکر ایرانی پدید آید و خود را بر ذهنها و قضاوتها تحمیل سازد و سنت مزبور یا تفکر بومی نیز موقعی ممکن میشود که مسائل اساسی در حیات بومی حل شود. علامت ظهور آن زمانه نیز هنگامی است که به یاری خدای بزرگ، جامعه و سیاست ایران، یا به تعبیری دیگر، جمهوری اسلامی و ایران یکی شده باشند، بهنحوی که نام یکی نام دیگری را به ذهن متبادر کند. زمانی که آمریکا مجبور به مصالحه با ایران شود، نه ایران مجبور به مصالحه با آمریکا، گامی اساسی بهسوی آن مرحله برداشته شده است. تا آن زمان، فقط باید اولویت با تفکرات پراتیک باشد.
اما چرا اکنون نمیتوان دربارهی فتنهی 88 تأمل کرد؟ عرصهی مبارزه برای احقاق حقانیت نظام و «ولیفقیه»[i] از اول انقلاب تاکنون و از اکنون تا آیندهی غیرقابل پیشبینی، تودهها بوده و هستند، نه صاحبان فضایل انتزاعی. گروه اخیر دوست دارند ارتباط واسطهمندانهای با واقعیت داشته باشند؛ یعنی بهجای درک واقعیت، نظریهای پیرامون آن سامان دهند و به همان پایبند باشند. به نظرم صاحبان عقل سلیم میتوانند آنان (صاحبان عقل انتزاعی) را بهحساب نیاورند؛ همان کاری که گاه سیاستمداران با روشنفکران میکنند!
توجه به مباحث نظری در خصوص فتنهی ٨٨ بهمعنای آن است که ما برای مردمان مؤمن به انقلاب اسلامی، نقش چندان تعیینکنندهای قائل نیستیم یا برای نقش آنها، محدودیتهای اساسی قائلیم. این درحالی است که خواص و نخبگان سیاسی و فکری بهدنبال واقعه حرکت میکنند، ولی مؤمنین به انقلاب، خود، خالق واقعه هستند؛ و مگر در نیم قرنی که بر حوادث قبل و بعد از پیروزی انقلاب میگذرد، چنین نبودهاند؟
از یاد نبریم آنان که به خواص موسومند، در نهایت و در خوشبینانهترین حالت، نه در جلو؛ بلکه بهدنبال مردم معمولی حرکت میکنند؛ همان مردمی که خواص آنها را قبول ندارند و نقش تاریخی والایی برایشان قائل نیستند؛ این تبعیت و انفعال از آنروست که این مردم عادی هستند که همه چیز را در اجتماع شکل میدهند و آن، خواص هستند که همهچیز را وقتی پدید آمد، فقط تفسیر میکنند. آنها چیزهایی را تفسیر میکنند که نقشی در خلقشان نداشتهاند. خواص ضعیفتر و ناتوانتر از حدی هستند که خود و ما میاندیشیم و هرچه عینیتآفرینیهای مفید و تولیدگریها بیشتر شوند، خواص ضعیفتر میشوند.
فتنه ٨٨ البته توسط برخی خواص سیاسی ـ فکری اجرا شد؛ درحالی که نیروی رفع فتنه در دستان کسانی قرار دارد که بهجای ذهنیتورزی، زندگی میکنند و بهجای تفسیر، میسازند. آنهایی که تخریب میکنند، معمولاً آنهایی نیستند که میسازند و توسعه میبخشند. این دو، کیفیتهایی کاملاً متمایزند.
بنابر آنچه گذشت، جمهوری اسلامی به دلیل ماهیت روحانی ـ فرهنگی زایش و استمرار خود، باید بسی بیشتر به قلوب تودهها توجه نماید و کمتر بر روی ذهنیت خواص کار کند. واقعاً اولی صد است و دومی، چنانکه اشاره شد، نود، و چونکه صد آید... اگر هم در جمهوری اسلامی برخی بهضرورت کار نظری باور دارند، بهتر است بکوشند ایمان دینی ایرانیان به نهضت خمینی کبیر(ره) را کسوت عقل بپوشانند و در این راه به دادوستد فعال با سنتهای فکری غیرلیبرال غرب بپردازند.
[i]- این، اصطلاح پرمعناتر و دورانسازتر از اصطلاح «ولایت فقیه» است. «ولیفقیه» واقعیتی دورانساز و «ولایت فقیه» فقط یک صورتبندی حقوقی یا تفکری کهن است. به نظر من کلمهی «آقا» حتی بهنوبهی خود از اصطلاح ولیفقیه نیز زندهتر، ملموستر و پویاتر است.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.