ماندنیها
ما صاحبِ زمان و مالک تاریخ نیستیم که بگوییم فلان حادثه در تاریخ بماند و فلان حادثه نماند؛ اما میتوانیم نسبت حوادث و وقایع را با زمان و تاریخ درک کنیم و تعلقمان به ماندنیها را احساس و ابراز کنیم. اگر چیزی ماندنی باشد، گذشته را معنا میبخشد و آینده را محقق میکند؛ یعنی گذشته و آینده را میتوان در آیینهی آن حادثه دید. حوادث سال هشتادوهشت، و از جمله حادثهی نه دی آن سال، هم چنینند. اگر این حوادث با تاریخ و تاریخ انقلاب نسبتی داشته و ماندنی باشند، پس میتوان کل انقلاب، آینده و گذشتهی انقلاب را در آیینهی این حوادث دید؛ اگر نُه دی ماندنی باشد، چیزی از انقلاب را ظاهر و آشکار کرده است و بخشی از قوههای آن را به فعلیت رسانده است؛ اگر نُه دی ماندنی باشد باید آنچه بر ما در امروز و فردایمان میگذرد را روشن کند.
جمعیت، قدرت و حقیقت
انقلاب از آغازش تاکنون هیچوقت چنین معطل «جمعیت» نمانده بود. انگار تا پیش از این، انقلاب بود که پیش میرفت و جمعیت در پی آن به راه میافتاد؛ اما اینبار چرخ انقلاب گیر کرده بود تا جمعیت بیاید و آن را هل دهد. 9 دی به ما نشان داد که زمانهی ما زمانهی جمعیت است؛ زمانهی جمعیتها و درگیریها و سازشهای آنهاست. جمعیت، قهرمان دوران بیقهرمانی است. مرگ مرتضی پاشایی و پیادهروی اربعین مهم و حیرتآورند، چون جمعیت عظیمی را جمع کردهاند. معترضان چون معترضاند مهم نیستند، چون جمعیتشان در بیستوپنج خرداد زیاد بود، مهماند؛ وگرنه ادعای تقلب در انتخابات چهار سال پیش از آن به صراحت اعلام شده بود. باز تأکید میکنم که قطعاً جمعیت در حادثه سقوط حکومت پهلوی و رفراندم دوازده فروردین و جنگ با عراق و حوادث گوناگون تاریخ انقلاب اهمیت بهسزایی داشته است، اما هیچگاه جمع شدن مردم و نمایش آن عنصر اصلی این حوادث نبوده است. امروز جمع شدن، خود آن حادثهای است که میماند. حتی دیگر جمعیت ملاک و حجت قدرت و حقیقت نیست؛ بلکه خودِ قدرت و حقیقت است؛ چون دیگر چیزی مهمتر از جمعیت وجود ندارد.
لعنت بر آنچه نیست
شاید اهمیت جمعیت را از همان بیستوپنج خردادمیشد فهمید؛ اما جمعیت نُه دی چیزهایی در خود داشت که جمعیت بیستوپنج خرداد نداشت. به بیان بهتر جمعیت بیستوپنج خرداد جمعیت نبود و جمعیت نُه دی آن را جمعیت کرد؛ چون آن را در مقابل خود قرار داد. جمعیت بیستوپنج خرداد جمعیتی سنتی و دمده بود، جمعیت انقلابیهای مرتجع، جمعیتی مشابه انقلاب اسلامی و حقیقتاً کاریکاتور آن. چون جمعیت مخالفان نظام بود؛ مخالفت با نظامی که هست و مستقر است. جمعیت بیستوپنج خرداد وقایع و چیزهایی را برای مخالفت پیش چشم داشت: تقلب، رهبر، آخوند، دروغ، اسلام، احمدینژاد و... اما جمعیت نُه دی چیزی در مقابل خود نداشت جز جمعیت. جمعیت نُه دی در مقابل جمعیت بیستوپنج خرداد بود. جمعیت 9 دی به آرمان میخندد و بر آنچه نیست لعنت میفرستد.
تاریخ پریشانی
تاریخی که جمعیت آن را میسازد، تاریخ پریشانی است. اگر 9 دی ماندنی باشد، تاریخ انقلاب با جمعیت پیوند خورده است. «جمعیت» غیب است و ظاهر و باطن تاریخ انقلاب را رقم خواهد زد. دیگر نباید پرسید چرا جمعیتها بهوجود آمدهاند. باید هر لحظه منتظر ظهور و غیابشان بود، منتظر فربه شدن و آب شدنشان، منتظر ازدحام و پراکندگیشان. در این تاریخ یا باید با جمعیت بود، یا نبود. سران و نخبگان و رهبران و مصلحان و مفسدان را باید فراموش کرد و گوش به ندای جمعیت سپرد. اگر 9 دی در تاریخ بماند...
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.