انقلاب دریانوردی، آغازی بر انقلاب لوتر
تجارت دریایی از قرنها پیش تا به امروز بزرگترین شیوهی حملونقل کالا به شمار میرود. انحصار تجارت دریایی میان کشورها برای قرنها در اختیار مسلمین بود و مسلمانان بهعنوان بزرگترین قدرت دریایی جهان، کالاهای خود را برای فروش به گسترهی سواحل غربی اروپا یعنی فرانسه و انگلستان تا سواحل شرقی چین و حاشیهی اقیانوس آرام منتقل میکردند. بهوجود آمدن این قدرت انحصاری اولاً ناشی از قدرت جنگآوری بیرقیبی بود که در تمدن اسلامی برای مسلمین ایجاد شده بود و ثانیا ناشی از آموزههای دین مبین اسلام که کار را برای مسلمین بهمثابه جهاد و عبادت ترسیم میکرد. گستردگی سواحل دریایی تمدن اسلامی از اقیانوس هند تا تنگهی جبلالطارق یعنی سواحل اندلس نیز عامل دیگری بود که مسلمین را به گسترش این نوع تجارت ترغیب میکرد.
با توجه به اینکه این تجارت منحصراً در اختیار مسلمانان قرار داشت، تجارت مبتنی بر عقود شرعیه انجام میشد و ورود دستورات اسلامی به حوزهی تجارت، از ایجاد فساد در آن جلوگیری میکرد. تجارت در بخش واقعی، پرهیز از رشد بیرویهی بخش پولی، پرهیز از نقل و انتقال کالاهای غیرمشروع و از همه مهمتر، عدم حاکمیت سود بیشینه بر مناسبات تجاری را میتوان از جملهی این احکام به شمار آورد.
وقوع یک حادثهی فناورانه در حوزهی دریانوردی در نیمهی اول قرن شانزدهم را میتوان آغازی بر یک تحول بزرگ در دنیا دانست که گسترهی فرهنگ، سیاست و اقتصاد را تحتالشعاع خود قرار داد و نظامهای اجتماعی و سیاسی و مذهبی را واژگونه ساخت. تا پیش از این دوران، کشتیها دارای بادبانهای ثابت بودند و تنها میتوانستند در جهت باد حرکت کنند. لذا مسلمانان نیمی از سال را تنها میتوانستند به سوی غرب حرکت کنند و در نیمهی دیگر سال و با تغییر مسیر باد میتوانستند کالاهای خود را به کشورهای شرقی منتقل سازند. لذا در این دوران هر کشتی در طول سال تنها یک رفت و برگشت تجاری داشت. با اختراع بادبانهای متحرک در اروپا و در خارج از حوزهی تمدن اسلامی، که همان اتفاق فناورانهی مدنظر است، کشتیهایی ساخته شد که با استفاده از بادبانهای متحرک میتوانستند در خلاف جهت باد نیز حرکت کنند. ساخت این کشتیها به تجار اروپایی این فرصت را میداد که در طول سال، چندین بار کالاهای خود را به نقاط مختلف دنیا منتقل کنند. این تکنولوژی جدید به تجارت اروپا قوتی دوچندان بخشید و انحصار تجارت دریایی را از مسلمانان گرفت و کشورهای اروپایی را جایگزین آنها ساخت. اتفاق فوق، حجم تجارت دریایی را تا جایی گسترده ساخت که مردم مختلف کشورهای اروپایی را به سمت زندگی در سواحل سوق داد و در بازهی زمانی اندکی، سواحلی را که تا آن زمان تنها کاربردی فصلی داشتند به شهرهایی بسیار بزرگ تبدیل کرد.
تجارت مکرر و انبوه در طول سال، تاجران اروپایی را ناگزیر میکرد که تجارتی که تا به آن روز بیشتر به صورت تهاتری انجام میشد را رها کرده و به تقاضای پول روی آورند. به این ترتیب که در هر کجای دنیا با پرداخت مسکوکات، کالا خریداری میکردند و در سوی دیگر دنیا نیز کالا را در ازای پول میفروختند. رشد شدید بخش پولی، خود نیازمند رشد اصنافی بود که پول را در نقاط مختلف دنیا در اختیار این تجار قرار دهند. صرافیها یا بانکهایی که عمدتاً توسط یهودیان طرحریزی شده بودند این وظیفه را بر عهده گرفتند. به این ترتیب که موظف بودند پول سپردهگذاری شده توسط تجار را در هرکجای دنیا که این تجار بخواهند در اختیار آنها قرار دهند. در ازاء این سپردهگذاریها، صرافیها به قدرتهای بزرگی بدل شدند که در ازاء مسکوکات دریافتی برای تجار اعتبارسازی میکردند و بهرهای را به آنها پرداخت میکردند و از دیگر سو با وام دادن این پولها به مردم طبقهی شهرنشین، ربا دریافت میکردند.
این اتفاق اقتصادی بزرگ ربا را روز به روز در شهرهای اروپا گسترش میداد. بزرگترین مانع بر سر این سبک زندگی ربوی نیز کلیساها بودند. محدودساختن شیوهی تجاری ربوی جدید توسط کلیساها، طبقهی شهرنشین نوکیسه را که همهی داشتههای مالی خود را مرهون این سبک زندگی ربوی میدانست بر این باور ساخت که کلیسا یگانه مانع پیشرفت و توسعهی اقتصادی جامعه است. این تنازع بهعلاوهی بهانههایی که خود کلیسا در قالبهایی چون فساد مالی کشیشان در اختیار مخالفان قرار داد، انقلابی به رهبری مارتین لوتر که خود یک کشیش نواندیش بود را شکل داد که زمینهای بر تحولات بزرگ اروپا در دوران رنسانس و شکلگیری تمدن مدرن امروزی شد.
بدون اینکه مراد از این تحلیل، ترسیم سیری خطی بر حوادث تاریخی با قائل شدن جبری تاریخی باشد و یا حتی بدون اینکه تحلیلمان را شبیه انتقال پارادایمی رخدادها بدانیم، چند مناط اساسی را از این رخداد تاریخی استخراج میکنیم. این مناطها میتواند در رخدادهای مشابه، مؤیداتی را معرفی کند که از جنبهی تحلیلی مفید باشد. این مناطها عبارتاند از:
الف: غلبهی انگیزهی اقتصادی در گسترش شهرنشینی
ب: التزام شهرنشینی پولمحور با سبک زندگی غیردینی
ج: تصور تضاد سبک زندگی دینی با توسعه و پیشرفت اقتصادی
د: تشدید تنازع شهرنشینان با سبک زندگی دینی
ه: وقوع تنازع شهرنشینان نوکیسه با نهاد دین
و: شورش طبقهی شهرنشین علیه نهاد دین
لوتریسم جریان فتنه
سیاستهای تمرکزگرای حاکم بر اقتصاد کشور از ابتدای شکلگیری نهادهای پولی و مالی مبتنی بر اقتصاد کینزی در ایران یعنی بانکهای حکومتی، بانک مرکزی و سازمان برنامه در دوران پهلوی، جمعیت شهرنشین کشور را در هشتاد سال اخیر از سی درصد به بیش از هفتاد درصد رسانده است. این عامل بهعلاوهی رشد شدید جمعیت بهخصوص در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی، شهرها را به گونهای افسارگسیخته گسترش داده است. البته عوامل دیگری را نیز میتوان در این رشد افسارگسیخته دخیل دانست: انقلاب سفید و از بین رفتن زیرساختهای کشاورزی کشور، جنگ تحمیلی و مهاجرت اجباری مردم از شهرهای مرزی و مناطق جنگی به شهرهای میانی کشور، تشدید سیاستهای تمرکزگرای انباشتمحور در دههی هفتاد، تمرکز قدرت در مراکز استانها و مرکز کشور و گسترش نظام ادارهی رانتی و در نتیجه نیاز به نزدیک شدن به مراکز قدرت و ثروت جهت ایجاد فضای کسب و کار، غفلت شدید دولتمردان نسبت به محرومیتزدایی از مناطق روستایی و مناطق کناری کشور علیالخصوص در دههی دوم انقلاب اسلامی، تمرکز امکانات آموزشی در مناطق مرکزی همراه با تبلیغ شدید دولت جهت معرفی ورود به نظام دانشگاهی بهعنوان یگانه راهکار تبدیل شدن به انسان تراز کشور و... همانگونه که مشاهده میشود رشد شدید طبقهی شهرنشین در کشور، دارای غلبهی انگیزشی اقتصادی است. رشد انفجاری دستگاههای پولی همچون بانکهای خصوصی و دولتی و رشد بیرویهی وامهای شبهربوی در این بانکها و امکان رانتجویی در دستیابی به وامهای کلان برای طبقهی شهرنشین نیز به موارد فوق افزوده میشود.
این طبقه، متأثر از سیاستهای اقتصادی اعمال شده چه پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب، شهرنشینی خود را معلول سیاستهای تمرکزمحور اقتصادی میداند و زندگی در سبک جدید را یگانه راهکار نیل به توسعهی اقتصادی میپندارد. اما در عین حال برخلاف اعتقاد این طبقه، در سالهای پس از انقلاب اسلامی و از سوی رهبران انقلاب فریادهایی مبتنی بر عدالتطلبی، محرومیتزدایی، تمرکززدایی، خودکفایی، تجملزدایی، سادهزیستی، مبارزه با کاخنشینی و حمایت از کوخنشینان مطرح شد. این فریادها در عمل در بیش از دو دهه از گذشت انقلاب اسلامی در فضای عملی و مدیریتی تنها منجر به ایجاد چند نهاد متوسط حکومتی مثل کمیتهی امداد و جهاد سازندگی شد. این نهادهای معدود هم همواره از سوی دولتها مورد حمله قرار میگرفتند تا جایی که جهاد سازندگی در دوران اصلاحات با وزارت کشاوزری ادغام شد و ماهیت خود را از دست داد. این فریادها در دو دههی اول انقلاب در حد شعار باقی ماند و نتوانست به ساختار دولتی نفوذ کند؛ لذا تهدیدی جدی برای طبقهی نوکیسهی شهرنشین به شمار نمیآمد.
اما در دههی سوم انقلاب اسلامی با تقویت این فریادها، منادیان عدالتطلبی، ساختار دولت را در اختیار گرفتند و مبارزه با تجمل، کاخنشینی و رانتخواری از یکسو و خدمت به محرومین را از سوی دیگر به عنوان اصول خود معرفی کردند. ورای اینکه این شعارها در طول این دوره عملیاتی شد یا خیر، همینکه دولت به دست این افراد افتاد، زنگ خطر برای مدیران سابق و منادیان تفکر توسعهگرای تمرکزمحور و همچنین برای طبقهی نوکیسهی شهرنشین که عملیاتی شدن این شعارها را به زیان خود میدیدند، به صدا درآمد و حساسیتهایی را برانگیخت. لذا تصوری که پیش از این مبتنی بر تضاد سبک زندگی عدالتطلبانه با توسعه و پیشرفت در ذهن این طبقهی اجتماعی تثبیت شده بود، در این بازهی زمانی به تنازعاتی تبدیل شد که فضا را برای ایجاد التهاب در شهرهای بزرگ هموار ساخت که به دلیل غلظت بیشتر این طبقه در تهران، توأم شدن تحریکات اقتصادی با تحریکات سیاسی احزاب مخالف و دانشگاههای متأثر از تفکر لیبرال اقتصادی در این شهر، مهیا کرد. اما علیرغم مشابهتهایی که میان نهضت شهرنشینی اروپایی و شهرنشینی ایران وجود داشت، جنبش شهرنشینی در ایران نتوانست دین را منزوی کند. یکی از علل را میتوان در عدم فراگیری سبک زندگی مترفانه در شهرهای ایران جستوجو کرد. حتی در تهران عقبهی نوکیسههای شهری از برخی نقاط شمال شهر تجاوز نمیکند و مناطق جنوبی شهر تهران و حتی مناطق میانی این شهر هنوز زندگی به سبک مدرن را تجربه نمیکنند. البته در صورت عدم تغییر سازوکارهای مقوم سبک زندگی مدرن در کشور، خطر این فراگیری همچنان کشور را تهدید میکند.
خدمات جمهوری اسلامی به محرومین در قالب همان نهادهای متوسط در طول دو دههی ابتدایی انقلاب اسلامی و خدمات گستردهی نظام به این مناطق در دههی هشتاد و قابل مقایسه نبودن این خدمات با فعالیتهای دوران طاغوت، طبقهی مردم متوسط و ضعیف اجتماع را بهعنوان پشتوانههای جدی نظام حفظ کرده است و این طبقه در مواردی چون نهم دیماه با حضور در صحنه، راه را بر نوکیسهها و مخالفان بستند و مایهی قدرتنمایی نظام اسلامی شدند. این در حالی است که در دوران رنسانس، کلیسا خود تبدیل به طبقهای اشرافی شده بود که به بهانههای مختلف اموال مردم را تاراج میکرد و فساد درونی این نهاد مانع از حمایت مردم از این نهاد میشد.
آنچه گذشت تحلیلی اقتصادی از فتنه با تمرکز بر شهرنشینی بود که باید در کنار تحلیلهای دیگر در سطوح دیگر دیده شود. بهعنوان مثال فراتر از همهی آنچه که گفته شد، درک مردم از انقلاب اسلامی و قدرت تحلیلی مردم مبتنی بر تفکیک نظام جمهوری اسلامی از برخی اشکالات موجود در نظام اداره و اعتماد مردم به نظام اسلامی موجب شده است که اشکالات موجود در کشور در بسیاری از موارد به اشتباهات مدیران ارجاع داده شود نه به اصل نظام؛ لذا حملهی نوکیسهها به نظام، همراهی بسیاری از مردم را به دنبال ندارد. و در سطحی بسیار عمیقتر، رابطهی ایمانی مردم با عاشورا حتی در بسیاری از اعضای بدنهی نوکیسه، مانع از توفیق فتنهی 88 در تحقق اهدافش شد.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.