مقدمه
حقیقتِ شئ در گرو علّت غاییِ آن است و غایت است که شئ را تبدیل به آن چیزی میکند که هست و یا باید باشد. غایت، علتِ قوامبخش و محرّکِ علتِ فاعلی است. چیزی است که شئ در سودای آن حرکت کرده و با پذیرفتن صورت آن، چیزی که باید بشود، میشود. به همین دلیل اگر بخواهیم در باب وضعیت پژوهش در ایران صحبت کنیم، باید در نگاهی موسّعتر غایت و غرض پژوهش را مد نظر داشته باشیم و به یاد داشته باشیم که پژوهش آن چیزی است که به هدف آن انجام میشود؛ و احتمالا باید هدف پژوهش را «پیشرفت علم» بدانیم.
علیرغم اینکه اجماع نسبی وجود دارد که بسیاری از کاستیها را به فقدان پژوهش نسبت میدهند، ولی از حدود 150 سال پیش تاکنون که علم جدید وارد ایران شده است، پژوهش در کشور ما نتوانسته است نظم و سامان درستی پیدا کند. ظاهراً پشت سر این اجماع زیبا، معانی مختلفی از پژوهش، اختلاف و درگیری زیادی را ایجاد کرده است. چراکه با برداشتهای متفاوت از پژوهش، میتوان فعالیتهای مختلفی را با عنوان پژوهش پیگیری نمود. پس باید پرسید که به راستی پژوهش چیست؟ و چه نقش و جایگاهی برای ما دارد؟
مقدمه
در سالهای اخیر، دو روند متناقض در تفکرات مرتبط با پژوهش و نظریهی علوم انسانی کشور به وجود آمده است؛ پژوهش و نظریه علوم انسانی بومی ـ شرقی پژوهش و نظریهی علوم انسانی جهانشمول.این پرسش که آیا جهان را باید به صورت نوعی واحد اجتماعی یکپارچه تصور کرد، یا به صورت مجموعهای از واحدهای اجتماعی محلی جدا از هم، نزاع و مناقشهی جدیدی نیست؛
توجه به ساماندهی پژوهش
هنگامی که از پژوهش سخن میگوییم، به گونهای کنش اجتماعی میپردازیم که باید به سویهی اجتماعی این کنش اجتماعی توجه جدی شود. چرا که امر پژوهش امری فردی نیست، بلکه موضوعی اجتماعی است. این سویهی اجتماعی همانا سازماندهی پژوهش است. با طرح سازماندهی پژوهش بلافاصله مسئلهی مدیریت امر پژوهش مطرح میشود و اینکه چگونه و چه کسی پژوهش را مدیریت میکند؟ سازماندهی پژوهشی در دنیای کنونی بر عهدهی دانشگاه است؛ اما به راستی نهاد دانشگاه با چه سازوکاری امر پژوهش را سازماندهی میکند؟ پیش از پرداختن به این سؤالات، بهتر است ابتدا پژوهشها را دستهبندی کنیم. مهمترین دستهبندی پژوهشی در ادبیات رایج، دوگانه پژوهش بنیادین و پژوهش کاربردی است.
در طی دورانی که ما در ایران دانشگاه داشتهایم ـ حدود هشتاد سال اخیر ـ توجه به نکتهی مهمی همواره مغفول مانده است: اینکه ما پژوهش را برای چه میخواهیم؟ ما تاکنون به این سؤال نپرداختهایم. قطعاً کشوری که بیشتر از 70 میلیون جمعیت دارد، باید این جمعیت را اداره کند؛ انواع فشارهای مختلف سیاسی و نظامی و اقتصادی به آن وارد میشود و بهطور قطع در دنیای پرتلاطم امروز با تعداد زیادی مسئله روبهرو است. در دنیای جدید تعدد مسئلهها و اثرگذاری آنها در جامعه بسیار زیاد است. اگر بخواهیم این مسائل را حل کنیم، باید قواعد حل این مسئلهها را بپذیریم. قاعدهی حل مسئله، پژوهش نام دارد!
طرح دوگانه نیاز به علم و نقادی آن
مراد از علم در بحث ما، علم جدید است. یعنی آنچه در ترجمهی Science خلاصه میشود. وقتی از علم (این علم) سخن میگوییم، در وهلهی اول، علم پشتوانهی مهندسی و صنعت در ذهن نقش میبندد. البته علوم اجتماعی و علوم انسانی هم بیارتباط با این علم نیستند. البته میتوان پرسید که آیا علم جدید خوب است یا بد و سرانجام سرنوشت بشر را به کجا میکشاند؟ ما در این جلسه در باب این موضوع بحث نمیکنیم. اما نکتهای که مورد قبول همه است این است که ما محتاج علم جدید به همین معنا که مطرح شد، هستیم.
مقدمه: ضرورت استقرار پژوهش متناسب با انقلاب
هدف اصلی از ارائهی بحث مختصری كه تقدیم خواهد شد، تبیین ضرورت پیریزی نظام تحقیقاتی متناسب با اهداف جامعهی اسلامی به منظور حلّ معضلات خاصّ چنین جامعهای است. از این رو آنچه بهطور اجمالی میتوان در ابتدای بحث اشاره كرد، ضرورت وجود یك نظام تحقیقاتی است كه در «مبانی، روشها و ساماندهی تحقیقات» بتواند بهصورت خودكفا و مستقل از نظامهای موجود تحقیقاتی در دنیا عمل كند؛
در حال حاضر سازوکارهای اساسی پژوهش در معرض دو تحول مهم قرار دارند: اول افزایش و تکثیر شیوههای استدلال و دوم افزایش سطح پیچیدگی در فرایند اقامهی برهان.ارسطو، دکارت و جان استوارت میل، علاوه بر دیگران، تلاش کردند تا قواعدی وضع کنند، ناظر بر اینکه چگونه یک پارهگفتهی مصداقی میتواند رضایت مخاطب خود را به دست آورد. [اما امروزه] پژوهش علمی ارزش و اهمیت چندانی برای این روشها قائل نیست.[i]
چرخهی توخالی، حرکت علم جدید در ایران
جامعهی ما به علم توجه کرده است. یک بار در دورهی اسلامی از قرن 2 هجری به علم دنیا توجه کردیم، که مرکز این توجه خودِ نیاکان ما (ایرانیان) بودند. علم ممکن است از بیرون گرفته شود، اما طلب از درون است. اگر طلب از درون نباشد و همهی علم دنیا را یک جایی جمع کنند، غیر طالب از این علم بهره نمیبرد، نمیبیند و توجه نمیکند. چه توجهی، تعلقی و چه طلبی پیدا شده است که نیاکان ما به چین و هند و روم و یونان رفتهاند و همهی علوم زمان را فرا گرفتهاند؟ البته وقتی چیزی از خارج وارد عالم میشود با مخالفتهایی هم مواجه میشود، اما مخالفتها چنان نبود که اجازه ندهد آن علوم هضم و جذب بشود.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.