مقدمه
حقیقتِ شئ در گرو علّت غاییِ آن است و غایت است که شئ را تبدیل به آن چیزی میکند که هست و یا باید باشد. غایت، علتِ قوامبخش و محرّکِ علتِ فاعلی است. چیزی است که شئ در سودای آن حرکت کرده و با پذیرفتن صورت آن، چیزی که باید بشود، میشود. به همین دلیل اگر بخواهیم در باب وضعیت پژوهش در ایران صحبت کنیم، باید در نگاهی موسّعتر غایت و غرض پژوهش را مد نظر داشته باشیم و به یاد داشته باشیم که پژوهش آن چیزی است که به هدف آن انجام میشود؛ و احتمالا باید هدف پژوهش را «پیشرفت علم» بدانیم.
زوال معنای علم
اما در زمینه و زمانهی ما واژهی «علم» دیگر واژهای نیست که دلالت بر معنایی اجماعی و روشن داشته باشد؛ و همین امر کار را بر ما سختتر میکند. آن چیزی که امروزه در معنای موسّع خود علم خوانده میشود ـ اعم از علوم تجربی و انسانی ـ چیزهایی است که در دانشگاهها، پژوهشکدهها، اتاقهای فکر و به طور خاص برای کشور ما در حوزهی علمیه محل بحث و گفتوگوی اعضاء این نهادها است. در واقع این نهادها هستند که هویت علمی بودن یا نبودن را به افراد و اشیاء میبخشند و دقیقاً به همین دلیل، زمانیکه میخواهیم از شأن و منزلت علمی کسی با خبر شویم، فوراً به سوابق عضویت و فعالیت او در نهادهای علم توجه میکنیم؛ و به همین دلیل است که اگر کسی نه در حوزه درس خوانده باشد و نه در دانشگاه، اگرچه سخنان قابل تامّلی بگوید، سخناناش قابل تأمل تلقی نمیشود.
نگارنده متوجه است که در اینجا تعریفی خاص (نهادگرایانه) از علم ارائه داده و این تعریف با تعریف حقیقت علم و ذاتانگارانه، عملی یا تعریف مبتنی بر نمونهی اعلی فاصلهی بسیاری دارد، اما چه باید کرد که عالمان نیز خود به این تعریف ناراضی کار علمی میکنند و اتفاقاً بخش قابل توجهی از ایشان، عضویت خود در نهادهای علم را تأییدی بر هویت و جایگاه علمی خود میدانند.
نهادهای علم بهمثابه کارزار جنگ!
در واقع میتوان گفت که ماهیت جمعیای که علم در عالم مدرن پیدا میکند، باعث میشود که نهادهای علم جایی بهمثابه کارزار جنگ باشند و همانگونه که یک مرد زمانی دلاور و رزمآور به حساب میآید که در میدان نبرد و با از میان برداشتن رقیبها توانمندیهایش را نشان داده باشد، مرد علم و عالم هم فقط در کارزار و میدان علم (نهادهای رسمی علم) عالم میشوند؛ مرد علم و یا عالم هم کسی است که در میدان علم یا همان نهادهای علم از کارزار سربلند بیرون میآید.
کارزار علم جایی است که در آن نظریهها در قالبهای تعریفشدهای مانند همایش، کلاس، مقاله و کتاب به رقابت میپردازند؛ و آنچه از این میان سربلند بیرون بیاید، اجمالاً تا پیدا شدن رقیبی قویتر علم است. تا کسی نیامده که زخمی کاری بر پیکر این نظریه بیندازد و یا آن را بالکل بِکُشَد ـ باطل کند ـ این نظریه، علم است. اگر میدان، میدان جنگ است، همیشه با خدعه و نیرنگ ـ بخوانید عوامل غیرمعرفتی ـ همراه بوده و هست. پس در این میدان هم رایزنیها در چاپ مقالات و ترویج یک نظریه، زد و بندها در کسب کرسی در نهادهای مهمتر و... وجود داشته و خواهد داشت.
پژوهش در کارزار علم کنونی
پس اجمالاً پژوهش آن چیزی است که تراکم و انباشت آن در نهاد علم و رقابت آن با نظریههای رقیبش موجب پیشرفت چرخهی علم و دانش بشری میشود. علمی که مهمترین خصوصیتش کارآمدی است و بالتبع نتیجهی پیشرفت آن در زندگی روزمرهی مردم اثری عینی داشته و موجب سهولت انجام کارها و رفاه بیشتر میشود. این سهولت و رفاه در بُعدی مانند صنعت موجب تولید بیشتر، در اقتصاد باعث عرضهی بیشتر و قیمت کمتر و در حوزهی شخصی افراد موجب امنیت روان میشود. پس پژوهش در نهایت آن چیزی است که تأثیری واقعی در زندگی مردم داشته باشد و بتواند یا رفاه افراد را ارتقاء دهد و یا عرصهی آن را گسترش دهد؛ و دقیقاً به همین دلیل است که پژوهشها باید از جهت اقتصادی صرفه داشته باشند و در چرخهی مالی توجیه پیدا کنند؛ و از همین روی است که حضور صنعت در دانشگاه نه به خاطر علمدوستی اهالی صنعت، بلکه برای تولید بهینهتر و بهتر و در نتیجه سود بیشتر و حضور سیاست در آکادمی نه به خاطر افسار زدن به مَرکَبِ چموش قدرت، بلکه برای پیدا کردن راهی برای اِعمال قدرت و سلطهی بیشتر است. در این میان پژوهش در علوم انسانی بهعنوان ابزارها و سازوکارهای حکومت مدرن برای اعمال قدرت خود و شکلدهی به جامعه و انسان مدرن در حکم سرمایهگذاریِ بنیادین و دیربازدهی است که منفعت آن در بلندمدت و لیکن با سود بالا باز میگردد.
موج عوامل غیر معرفتی در پژوهش
با توجه به توضیحات فوق مشخص گردید که انجام پژوهش در شرایط کنونی محصور در ملاکهای غیر معرفتی است و به این سادگی نمیتوان انتظار معرفتی از آن داشت. برای مثال با توجه به فضای کنونی باید یک بار دیگر در مورد تقلب علمی برخی اساتید تأمل کرد. باید تأمل کرد و از خود پرسید آیا واقعاً فقط خود شخص متقلّب است که در این میان مقصر است؟ آیا باید کار او را صرفا یک بیاخلاقی علمی دانست؟ آیا این اتفاق یک بیاخلاقی علمی فردی بوده یا بیتوجهی به ماهیت علم در عالمِ جدید باعث ظهور اینچنین پدیدهای شده است؟ بهجای آنکه به هدف خالی کردن شانههای خود از مسئولیت، این فعل را به یک بیاخلاقی فردی تقلیل دهیم و بخواهیم که با یک برخورد شدید جبران مافات کرده باشیم، به این نکته تأمل کنیم که چگونه امکان ظهور اینچنین تقلّبهایی به این گستردگی به وجود آمده است؟ بررسی امکان ظهور اینچنین پدیدهای به مراتب برای جلوگیری از تکرار موارد مشابه کارآمدتر است تا فکر کردن به پاک کردن اینچنین لکهی ننگی از آکادمی بدون در نظر گرفتن وضعی که بسترساز چنین وضعیتی بوده است.
غفلت از وضع دانشگاه ایرانی
به نظر میرسد غفلت از ماهیتِ جمعیِ علم در عالمِ جدید که سنگ بنای شکلگیری دانشگاههای جدید بوده، باعث ظهور اینچنین تقلّبهای گستردهای شده است. غفلت از اینکه علم دیگر یک فرآیند شخصی نیست که با عزلتنشینی فراهم آید؛ بلکه ماهیتی جمعی دارد و قوام آن به گفتوگو، جرح و تعدیل و نقدهای سازنده است؛ و زمانیکه تمامی این عوامل در دانشگاهِ ایرانی حضور ندارند، چگونه میتوان از آن توقع داشت که در آن اندیشههای اصیل و با ملاک و معیارهای استاندارد تولید شود؟
به نظر میرسد همانقدر که شخص متقلّب در بروز چنین فاجعهی علمیای سهیم است، همکاران و اساتید دیگر دانشگاه نیز به عنوان رقیبهای فکری او که در آکادمی حاضر بودند، ولی نظریهی رقیب را جدی نگرفتند نیز سهیماند. همان کسانی که باید آثار او را با نگاه نقادانه میخواندند و از این کار کوتاهی کردند. شاید گمان کردند که اگر تیغ نقدی به کار دیگری بکشند، کار خودشان نیز از تیغ نقد و شمشیر کین سربلند بیرون نمیآید. در این فاجعهی علمی همهی کسانی که با خالی کردن میدان ـ به هر دلیلی ـ عرصه را برای پهلوانهای پوشالی فراهم کردند، مقصر هستند. اگر در شهری پهلوانپنبهای ظهور کرد، بیش و پیش از او باید به زورخانهی آن شهر خرده گرفت!
*فرهنگ فارسی معین: 1-به خود منسوب کردن . 2-سخن دیگری را به خود نسبت دادن
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
معادله بین ثروت، کارایی و حقیقت
پژوهشهای سرگردان و سرگردانی پژوهشگران
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.