مقدمه
پدیدهی راهیاننور و روایتگری در این ایام، یک ظرفیتِ ویژهی تبلیغی است که به برکتِ خون شهدا و اخلاص حضرت امام راحلره و با هدایت و بسترسازیِ فرهنگی حضرت امام خامنهایمدظلهالعالی شکل گرفت. در این ایام، مخاطبی در اختیار راوی قرار میگیرد که سرشار از جستوجو و انگیزه است و شاید در هیچ جای دیگر با ما پیوند و ارتباط برقرار نکند. جذابیت این پدیده به حدی است که حتی غیرشیعیان و غیرمسلمانان را به خود جلب کرده است و آنان به هوای بوی پیراهنِ یوسف و به انگیزهی درکِ فضای معنوی، راهیِ این دیار و سرزمین شدهاند؛ سرزمینی که هیچگونه جاذبه مادی ندارد و این زائر برای درک و تجربهی معنویت، پای در این سفر نهاده است.
به راهیان نور که میرویم یک حس نوستالوژیک به ما دست میدهد؛ شهید برای ما یک اسطوره است؛ اسطورهای ملی. یادمانها، نمادهایی برای یادآوری یاد و خاطرهی شهدا و مناطق جنگی است. اینها جملاتی است که در تعریف و تمجید شهدا و مشهدالشهدا میشنویم. اما جدا از پریشانی زبانِ زمانهی ما، آیا به این دقت کردهایم که مفاهیمی همچون نوستالوژیک، اسطوره و یادمان، چه نسبتی با حقیقت شهید دارد؟ و از طرفی دیگر وقتی به ما میگویند در راهیان نور اصل مسئله این است که راه شهید را باید ادامه دهیم، ادامه دادن این راه چگونه حاصل میشود؟ سعی بر آن است که بر این دو پرسش تأملی کنیم. حس نوستالوژیک، یادمان و اسطوره، هر سه با زمان در ارتباطند. پس اگر به این موضوع دقت کنیم که شهید چه نسبتی با زمان دارد، شاید بتوانیم این نوع نگاهمان را بشناسیم و بفهمیم در چه وضعیتی قرار داریم و رابطه و نسبت ما با شهدا چگونه است.
یقینا سِرّی در کار است. سِرّی که ما از آن بیخبریم. اصولاً علوم انسانی مدرن نمیتواند این سرّ را توضیح دهد. بشر مدرن در تمام دورانهای تحول معرفتشناسی و روششناسی علم، وقتی به مقولات سِرگونه برمیخورده است، به نوعی برخورد جاهلانه کرده و نخواسته اعتراف کند که در این عرصه عاجز است. گاه آن را مهمل خوانده، گاه امری شخصی قلمداد کرده، گاه از دایره علم بیرون رانده و نهایتاً سکوت کرده است. این سِر به قلم، آمدنی نیست و کسی که آن را لمس کرده باشد هم، به قلم نمیتواند آوَرد و گفتن صرف آن بیمعناست، بلکه درکشدنی است نه شناختنی و در اینجاست که معرفتشناسی معنایی ندارد و عالم تجدد که دورهی شناختشناسی است، این موضوعات برایش مهمل میگردد و در اینجا نظریه معنای خود را از دست میدهد و اشعار با کنایههای خود توانایی بیان آن را دارد.
زنده نگاه داشتن یاد شهدا و ارزشهای دفاع مقدس به عنوان اصلیترین و اولویتدارترین رسالتهای راهیان نور است که حضرت آقا فرمودند: «زنده نگاه داشتن راه شهدا کمتر از شهادت نیست». آشنا کردن اقشار مختلف مردم با فرهنگ جهاد، ایثار و شهادت به عنوان یکی از اصلیترین فرهنگهای دینی و آشنا کردن مخاطبان مختلف جامعه به ویژه نسل جوان، مدیران، دوستداران اهل بیتعلیهم السلام داخلیـ خارجی، دانشجویان، دانش آموزان، نظامیان، فرهنگیان و همه اقشار با فرهنگ جهاد و شهادت و با مصادیق این فرهنگ؛ یعنی «شهدای عزیز» که از همه اقشار هستند، رسالت اصلی این عملیات فرهنگی میباشد.
كاروانهای راهیان نور پدیدهایست كه از آبشخورهای تاریخی، فرهنگی و مذهبی در معنای عمیق و اصیل آن سرچشمه میگیرد. برای درك عمیقتر این موضوع توجه به تجربیات سایر كشورها تا حدودی راهگشاست.به لحاظ تاریخی باید گفت كه پس از بروز جنگهای بزرگ و تاریخساز، جوامع، رویكردهای مختلفی را نسبت به آن بر میگزینند. به عنوان مثال، آلمانیها با پایان جنگ جهانی دوم، دست به تولید نوعی ادبیات ضدجنگ زدند و آثار فراوانی را در راستای تقبیح رهبران (هیتلر)، ایدئولوژی پشتوانه جنگ (نازیسم)، خشونت مهاجمان (سربازان و فرماندهان)، محل وقوع جنایات جنگی (اردوگاه آشوویتس) و... آفریدند.
یکی از درخواستهای امیرالمؤمنین حضرت علیعلیه السلام از خدای متعال، رسیدن به جایگاه و منزلت شهداست. در روایات متعدد آمده است که یکی از حاجات مؤکدِ مؤمنین و شیعیان باید این باشد که از خدای متعال عمیقا و قلبا جهاد در راهش و به شهادت رسیدن را مطالبه کنند؛ و این را هم ذکر کردهاند که مطالبهی شهادت، فضیلت شهادت را بههمراه دارد.
برای فهم دقیق نقش کاروان راهیان نور باید مشخص شود که شهیدان چه رسالتی را بعد از شهادتشان به عهده میگیرند. آیات 169 الی 171 سورهی آلعمران به خوبی این موضوع را تبیین میکند. انسان بعد از مرگ نمیمیرد، بلکه در عالم دیگری (برزخ) ادامهی حیات میدهد؛ ولی ارتباطش با دنیا قطع میگردد؛ در صورتی که براساس آیات قرآن «ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» شهدا حتی بعد از شهادتشان هم رابطهشان با دنیا قطع نمیگردد و نوعی ارتباطِ خاص با خدا دارند که قرآن با تعبیر «عند ربهم یرزقون» از آن یاد میکند؛ در صورتی که ما بعد از مرگ با اینکه زنده هستیم، دیگر رزقی از طرف پروردگار به ما نمیرسد.
1- «کار فرهنگی» یعنی چه؟ آنهایی که خود را مشغول کار فرهنگی میدانند تصورشان این است که روی فرهنگ کاری میکنند. چگونه میتوان بر چیزی که محیط بر ماست، تأثیر گذاشت؟ آیا فرهنگ چیزی است که بتوان روی آن کاری کرد و اصلاحش کرد و سامانش داد؟ اگر چنین تلقیای از فرهنگ داریم احتمالاً مرادمان فضای روانی جامعه یا مؤلفههایی است که درون فرهنگ میگنجانند؛ مثل خانواده، مدرسه، رسانه، مسجد، هیئت و... . شکی نیست که چیزهای بسیاری هستند که میتوانند تأثیر فرهنگی داشته باشند اما اگر گمان کنیم که میتوانیم به کمک این ابزار، فرهنگ را تحت کنترل و مدیریت خود درآوریم به خطا رفتهایم.
1- راهیان نور را چه اسم زیبائی است؛ راهیان در راهاند و به سوی نورند، نوری که در دوران تاریکِ آخرالزمان اندک شعاع آن نیز غنیمت است. دوران دفاع مقدس و جهادِ ما ایرانیان شعاعی بود از انوار غیبی و الهی، و بابی بود که باز شد و گویی راهیان نور رفتن به ساحت این باب و ایستادن و کوبیدن مجدد آن است تا به نحوی دیگر یا همانگونه باز، باز شود.
چرا کارهای فرهنگی ما اثر ندارد؟ چرا هرچه جمهوری اسلامی برای حجاب کار میکند، وضع حجاب بدتر میشود؟ چرا تلاشها برای تحکیم بنیانِ خانواده، آمار طلاق را به اینجا کشانده است؟ اصلاً چرا انقلاب اسلامی که هویتی فرهنگی دارد با این وضعِ کارهای فرهنگی جمهوری اسلامی و نتایج آن باقی مانده است؟ چه چیزی و کدام مبارزهی فرهنگی انقلاب اسلامی را حفظ کرده است؟ آیا کارهای فرهنگی رایج دستگاههای فرهنگی؟
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.