1- راهیان نور را چه اسم زیبائی است؛ راهیان در راهاند و به سوی نورند، نوری که در دوران تاریکِ آخرالزمان اندک شعاع آن نیز غنیمت است. دوران دفاع مقدس و جهادِ ما ایرانیان شعاعی بود از انوار غیبی و الهی، و بابی بود که باز شد و گویی راهیان نور رفتن به ساحت این باب و ایستادن و کوبیدن مجدد آن است تا به نحوی دیگر یا همانگونه باز، باز شود.
2- دفاع مقدس نمونهای از تمدنسازی دینی است. دل کندن از شهر و دلدادن به عزلت بیابان و ساختن سنگرهایی که موقت بود و نشان از گذران بودن جهان همراه خلق و خویی که نشان از مرگآگاهی و گذار از این جهان و توجه به عقبی بود. در این اخلاق(فرهنگ) و تمدن، آدمیان در میافتند که چون مرگ و شهادت نزدیک است و این جهان را ایستادن و بقا نشاید؛ پس همه خوشخُلق و فقیر و خاکی بودند؛ کسی زر و سیم نمیاندوخت، و ساختمان و شهر نمیساخت و بسیجیان با «خاک» همنشین و همدم بودند؛ ملحدین از آن رو میتوانند چنین تمدنی بسازند که مرگ را فراموش کردهاند و چگونه کسی که هر روز مرگ را میچشد جز خاک همدمی برگزیند و جز اندکی از جهان برگیرد و جز به حداقلی از معاش دل راضی نکند و آینده و برنامهریزی و رفاه را در پای توکل قربان نکند. همین انسان بسیجی است که تمدنی میسازد از جنس خاک و نور؛ تمدنی سبکبار و کارآمد برای عبودیت، ظواهری که مرگ و شهادت از آن خودنمایی میکنند و دل میبرند و انسانها را خاکنشینان عشق میکنند.
3- ما راهیان میرویم تا آن خاک و نور را ببینیم و باز همان عالم و نسبت با خداوند و جهان را تمنا کنیم و کار ما چه سخت است که آن نسبت را باید در دل شهرها و تمدنهایی پی بگیریم که مرگفراموشان ساختهاند و جز زرق و برقِ پوچ دنیا چیزی ندارد. بر اینان خرده نیست، اما کاش آن تمدن را حفظ میکردیم، کاش از خاک دور نمیشدیم و با نساختن یادمان و ساختمان آن وضع و وضعیت را حفظ میکردیم، آن تنها نمونه را. ما امروز جبههها را شبیه خود کردهایم، شلمچه منطقه آزاد تجاری است و خرمشهر را توسعه دادهایم و نوسازی کردهایم و در بر اروند شکل درست کردهایم و طلائیه را جاده نفتی کشیدهایم، هویزه هم که پاتوق است و دیگر خلوتهای قدیم را ندارد. و حال فقط کمی شرهانی مانده و فکه، که هنوز خاک هستند، و هنوز کمی شکل خودشان را دارند و شاید بشود خلوتی کرد و خاکی شد و به خود و جهان اندیشید.
4- ما در راه تمدن آینده هستیم و من تمدن دینی را تمدنی جهادی و از آن سنخ میدانم؛ از سنخ جبهه و نور و خاک. چه خوب است کمتر در آن وضعیت اصیل دست ببریم و بگذاریم در جهان، جایی باشد که هنوز بوی اصالت مردانی را میدهد که فقط برای خدا آمدند و جهاد کردند و شکلی از سنگر و ساختمان را ساختند که قطعاً بهرهای از حقیقت داشت؛ آنها بهتر از ما حقیقت را میدانستند پس به ساختهی آنان اعتماد کنیم و به جای تصرف و دستبرد به ظاهر و باطن آن تمدن، از آن بیاموزیم و راه ساخت تمدن آینده خویش قرار دهیم.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
محل شهادت شهید، محل ارادهی الهیه است
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.