چرا کارهای فرهنگی ما اثر ندارد؟ چرا هرچه جمهوری اسلامی برای حجاب کار میکند، وضع حجاب بدتر میشود؟ چرا تلاشها برای تحکیم بنیانِ خانواده، آمار طلاق را به اینجا کشانده است؟ اصلاً چرا انقلاب اسلامی که هویتی فرهنگی دارد با این وضعِ کارهای فرهنگی جمهوری اسلامی و نتایج آن باقی مانده است؟ چه چیزی و کدام مبارزهی فرهنگی انقلاب اسلامی را حفظ کرده است؟ آیا کارهای فرهنگی رایج دستگاههای فرهنگی؟
من در حوزهی هنری، سازمان تبلیغات اسلامی و دفتر تبلیغات اسلامی و وزارت ارشاد و بنیاد خاتمالاوصیاء و وزارت علوم کار کردهام. هنوز ادعای آشنایی با انواع کارهای فرهنگی را ندارم، از اینرو ممکن است جنسی از کار فرهنگی وجود داشته باشد که تاکنون مشابهاش را ندیده باشم و نشناسم. اما در میان آنچه دیده و میشناسم، اردوهای راهیاننور، اعتکاف، ادبیات دفاع مقدس و اردوهای جهادی تنها مواردی است که میتوانم بهعنوان اقدامات فرهنگی موفق در تجربهی جمهوری اسلامی از آنها یاد کنم. سایر فعالیتهای فرهنگی را که میشناسم، در مواردی با اثر مثبت بسیار اندک و در موارد نهچندان اندک، بیاثر و در موارد بسیار زیاد، مضر میبینم.
مواردی مثل راهیان نور چه تفاوتی با سایر کارهای فرهنگی دارد که میتوان آن را موفق دانست؟ و چرا بسیاری از کارهای فرهنگی بیش از اثر مثبت، اثر منفی داشتهاند؟ برای روشن شدن پاسخ، لطفاً خودکار قرمز خود را به من بدهید! بدهید دیگر! آری پاسخ به همین سادگی است؛ اگر خودکار قرمز داشته باشید میتوانید آن را به من داده در غیر این صورت تنها راه این است که از کسی یا جایی که خودکار قرمز دارد بگیرید و به بنده دهید. حتی اگر تا قیام قیامت نیز منتظر بمانید و به خود فشار بیاورید، خودکار قرمزی برای دادن در کار نخواهد بود. ماجرا به همین سادگی است. اگر این ماجرای ساده را ما میفهمیدیم، میلیاردها تومان را برای برپایی نمایشگاه کتاب، قرآن، مطبوعات و همایشها و نمایشهای دیگر هدر نمیدادیم. این سخن بسیار سهل و ساده، در میلیونها نفر ساعت کارِ فرهنگیِ روزانه در کشور مغفول است. و اگر جز این بود، این همه کارِ کارمندان و مشغولین در دستگاههای مختلف فرهنگی دولتی و غیردولتی، باید اثرش در جامعه ظاهر میشد. اگر ما میدانستیم «خودکار قرمز را باید از کسی خواست که خودکار قرمز دارد»، محال بود دستگاههای فرهنگی را بهصورت وزارت و سازمان و دفتر و بنیاد فعلی شکل دهیم و اداره کنیم. البته این وزارتها و دفاتر با جشن و جشنواره، فیلم، نقاشی، عکس، رمان، تئاتر، شعر، موسیقی، نمایشگاه، همایش، نمایش، نشست، تور، مسابقه، سایت و سایر هنرها و فرمها میتوانند مبتنی بر ذهنیات، خطورات، داشتهها و وهمیات نفوس انسانی، آنچه را دارا هستند، به فرهنگ بیاورند، اما تنها از منظر انقلاب اسلامی صرفاً کاری که بتواند حقیقت وجودی انسان را به خداوند نزدیک سازد، میتواند کار فرهنگی تلقی شود. در نتیجه براساس قاعدهی معطی شیء نمیتواند فاقد شیء باشد و یا همان قاعدهی خودکار قرمز، هنرها و فرمهایی که برشمردیم، فقط و فقط در صورتی که خود موجود تقربیافتهای باشد و یا متکی به وجود حقیقی تقربیافتهای باشد، میتواند اثر فرهنگی مثبتی بهجای بگذارد. از اینرو کارهای فرهنگی در نفسِ «کار»منشأ اثرند و نه در نتایجی که از خروجی آنها حاصل میشود؛ مثلاً اگر فردی مطابق این تعریف از کار فرهنگی اقدام به نوشتن کتابی برای اصلاح وضع حجاب در جامعه بکند، از همان لحظهای که تصمیم میگیرد، اثر خود را در وضع حجاب آغاز کرده است و مطالبی که مینویسد و تلاشی که میکند، همگی در وضعیت حجاب جامعه اثر مثبت میگذارد، حتی اگر به هر دلیلی کتابش منتشر نشود و کسی آن را نخواند. اثر، در کار فرهنگیِ حقیقی متوقف به خروجی و نتیجهی کار نیست، نفسِ کارِ فرهنگیِ حقیقی، اثر است؛ زیرا کارِ فرهنگیِ اصیل، حرکتِ حقیقیِ وجودی در نزدیکشدن به پروردگار است و این اصل کار فرهنگی است. اینجاست که تمام قالبهای فرهنگی در هم میریزد و عبادات بهمثابه اصیلترین و مؤثرترین و حقیقیترین کارهای فرهنگی ظاهر میشوند. نماز کار فرهنگی است. میگویند و درست میگویند که همهی تلاش ما در کارهای فرهنگی، برای ترویج نماز و متعلقات آن است و میگویم بلی، اما چه چیزی میتواند به نماز کمک کند؟ برای نماز نمیتوان از غیرنماز کمک گرفت. موجودی که فاقد حقیقتی است، خود نمیتواند منشأ حقیقتی دیگر باشد. فاقد چگونه میتواند معطی باشد؟ آری فیلم میتواند نماز را ترویج کند، اما نه همانگونه که فیلم فحشا را ترویج میکند و نه حتی آنگونه که اطلاعات ذهنی دربارهی نماز یا وهمیات نفس انسانی را بارور میسازد، فیلم به میزانی که متکی به حقیقت نماز باشد میتواند منشأ اثر مثبت در ترویج نماز باشد. فیلم میتواند حقیقت دفاع مقدس را با جانها آشنا کند، اما چگونه است که بازیگری در نقش رزمنده یا فرزند یا مادر شهید، چنان بازی میکند که دل مخاطب را به آتش میکشد و اشک او را جاری میسازد، ولی خود اثری از آن نقش نمیپذیرد؟ این سؤال مخصوصاً دربارهی بازیگران در نقشهای تأثیرگذار برای ما که با حقیقت سینما آشنایی نداریم بسیار پیش آمده است. بازیگر متکی به حقیقت، بازی نمیکند و خود اثری نمیپذیرد. او احساسات مخاطب را تحریک میکند، اما منشأ اثری در راه تقرب نیست؛ چراکه بازیاش متکی به حقیقتی وجودی نیست؛ بلکه امری وهمی است.
اولین نشانهی برخورداری کار فرهنگی از حقیقت، اثر آن در عاملان و کارگزاران و بازیگران آن است. دروغ در این عرصه کار نمیکند. کسانی که در حال ساختن بهترین و حرفهایترین و هنریترین فیلم در مورد نماز هستند، اگر هنگام نماز همچنان مشغول ساختن فیلم باشند، دروغ میگویند و نمیتوانند اثری واقعی در اقبال به نماز داشته باشند؛ چراکه وجود منشأ اثر است و نه وهم. کسی که دربارهی دفاع مقدس فیلم میسازد اگر متکی به حقیقت دفاع مقدس فعالیت کند، اولین اثر را خود از فیلم میپذیرد.
راهیان نور در این میان بر حقیقتی سترگ تکیه دارد و موجودی وهمی نیست. راهیان نور مثل جشنواره نیست که هرجا خواستیم بتوانیم برپایش کنیم. راهیان نور مثل موزه نیست که هرجا خواستیم ایجادش کنیم، راهیان نور متکی به حقیقت وجودی خون و نور شهدا است. راهیان نور یک حرکت نمادین نیست، یک زیارت حضوری است؛ برای همین منشأ اثر حقیقی است؛ حتی برای کسی که احساساتش چندان در آن سرزمین شعلهور نشود، حتی برای کسی که اطلاعات چندانی از آن سرزمین نداشته باشد. رابطهی میان آن زمین و زائرین یک رابطهی حقیقی و زنده است. اگر «الاحد جبل یحبنا و نحبه»، چرا هویزه زنده نباشد؟ و اگر «یسبح لله ما فیالسموات و الارض» چرا دوکوهه سخن نگوید؟ این شعر و تشبیه و استعاره نیست، اینها حقایق وجودی هستند که زائر با حضور وجودی و نه فیزیکی با آن ارتباط برقرار میکند. من نمیدانم به کسانی که در این مناطق نمایشگاه برپا میکنند و یا به کسانی که در حرم امامزادگان برای کار فرهنگی تلاش میکنند چه باید گفت!؟
راهیان نور قالبی اصیل است چون متکی بر زیارت است. سایر قالبها نیز شاید بتوانند متکی بر حقیقتی وجودی باشند، اما برای تحقق آن، راهِ بسیار دشواری در پیش است. آن هم بهشرطی که ابتدا این فهم حاصل شود که بدون تکیه بر حقیقت، نمیتوان کار فرهنگی کرد. راهیان نور از این جهت باید مورد تعمق قرار گیرد که تجربهای از جریان یافتن ظرفیتهای دولتی برای توسعه و ترویج اقدامی اصیل است. اقدامات اصیل عموماً خارج از دائرهی اقدامات حکومتی و دولتی است ـکه این خود جای کاوش و تأمل بسیار دارد که چرا؟ـ اما در راهیان نور این اتفاق افتاد و ظرفیتهای حکومتی با نهاد اصیل زیارت، الگویی جدید تولید کرد. اما در اغلب مواردی که حکومت متولی نهادی اصیل شده، آن را از بین برده و تبدیل به یک صورت بیمحتوا کرده است. و در مورد راهیان نور نیز این خطر جدی است.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
محل شهادت شهید، محل ارادهی الهیه است
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.