یکی از درخواستهای امیرالمؤمنین حضرت علیعلیه السلام از خدای متعال، رسیدن به جایگاه و منزلت شهداست. در روایات متعدد آمده است که یکی از حاجات مؤکدِ مؤمنین و شیعیان باید این باشد که از خدای متعال عمیقا و قلبا جهاد در راهش و به شهادت رسیدن را مطالبه کنند؛ و این را هم ذکر کردهاند که مطالبهی شهادت، فضیلت شهادت را بههمراه دارد.
حال راهیان نور بهعنوان یک سنتِ حسنهای که به لطف الهی در طول سالهای بعد از دفاع مقدس ایجاد گشته، برکات مختلفی دارد. یکی از این برکات که بهعنوان فرصت میتوان دید، این است که از سویی صرف یاد و فکر شهدا کافی نیست، بلکه باید از منزل خود هجرت کرده و به زیارت آنان برویم؛ و از سوی دیگر در روایت آمده است که اگر به زیارت امام حسینعلیه السلام میروید «عطیتک مجددن المیثاق» باید انگیزه تجدید میثاق با امام را داشته باشید. رفتن به اردوی راهیاننور، هم به نوعی هجرت از منزل است و هم تجدید میثاق با شهداست. به عبارت دیگر ما که عازم این عزیمت مقدس هستیم، میخواهیم این را اعلام کنیم که ما راه و مسیر این شهدا را بدون هیچ کم و کاستی ادامه میدهیم. راهی که وقتی این شهدا به فرمان امامرحمهالله علیه حرکت کردند، امام هم براساس آیهی قرآن «قاتلوهم حتی لا تکون فتنه» فرمودند اینقدر با حاکمین مستکبر مبارزه کنید تا اینکه در سراسر جهان هیچ حاکمیت مستکبری وجود نداشته باشد. پس کماکان جنگمان ادامه دارد و ما در این راهیاننور فرصت تجدید عهدی با شهدا داریم و میگوییم شما این راه را آغاز کردهاید و اگرچه نمیتوانیم با سلاح بجنگیم و یا اینکه همه در مناطق عراق، سوریه، بحرین و فلسطین باشیم، اما با توجه به سخن امیرالمؤمنینعلیه السلام که فرمودند: «فإن لم تقدرو جاهدو بأیدیکم جاهدو بالسنتکم» اگر نمیتوانید جهاد یدی کنید با زبانتان مبارزه کنید، ما نیز با لسان خود مبارزه میکنیم. با زبان مبارزه کردن بدین معناست که فرهنگ مبارزه و جهاد باید در سراسر زندگی تسری داشته باشد و زندگی جهادی داشته باشیم. اگر بخواهیم بدانیم زندگی جهادی چیست تأمل در سخنان مقام معظم رهبری میتواند پاسخگوی سؤال ما باشد. ایشان در بیاناتی میفرمایند: گاهی اوقات رنج و سختی زنده نگهداشتن خونِ شهدا از شهادت کمتر نیست. و به عنوان مثال رنج و سختی حضرت زینبسلامالله علیها بعد از شهادت امام حسینعلیه السلام و یا زندگی 35 ساله امام سجادعلیه السلام بعد از شهادت امام حسینعلیه السلام را بیان مینمایند. به عبارت دیگر قصهی کربلا بعد از اینکه تمام شد نباید صرفا در خاطرهها قرار بگیرد. اکنون اصطلاحی هست که میگویند یادواره و یادمان؛ یادواره و یادمانِ شهدا یعنی ما موضوعی داشتیم که تمام شده است؛ ولی در اصل این نیست و با فرهنگ اسلامی، انقلابی و جهادی تناقض دارد. زمانی که به مناطق جنگی میرویم، یعنی میگوییم ما قصد احیای همان نوع زندگی را داریم؛ نه آنکه بخواهیم آن سبک از زندگی را در موزه ها به تماشا بگذاریم. امیرالمؤمنینعلیه السلام در مناجاتش با خدا عرض کردند: «اعلمت سبیل فجعلت فیه رضاک» خدایا تو یک نوع سبکزندگی به من آموختی که آن مدل زندگی مجاهده و شهادت است. حضرت امیرعلیه السلام، شهادت را یک نوع سبکزندگی تعریف میکنند.
سال پیش مقام معظم رهبری جملهای را خطاب به فرماندهان پایگاههای مقاومت فرمودند که الگویِ شما امروز باید زینب کبریسلامالله علیها باشد. نکتهای که در تبیین آن الگو فرمودند این بود که باید صدق زینب کبریسلامالله علیها را داشته باشید. حال صدق به چه معناست؟ خود ایشان با توجه به آیات 23 و 15 سوره احزاب[i] توضیح دادند که صدق یعنی پشت نکردن به دشمن و همچنان روبهرو با او مبارزه کردن؛ در واقع همان جریان استکبارستیزی است. این حرکت در تاریخ انبیاء یک حرکت زندهای بوده و باید باقی بماند؛ چون رسالت همه پیامبران مبارزه علیه باطل بوده است. جریان زندگی جهادی و مقابله با استکبار یک جریان همیشگی تاریخ انقلاب دینیست و مطلقا از اسلام جداشدنی نیست. امام باقرعلیهالسلام نامهای به یکی از خلفای هم عصرشان نوشتند. آن خلیفه میخواست جریان جهاد و شهادت را از فرهنگ زندگی جامعه اسلامی آن روز حذف کند. امام باقرعلیهالسلام فرمودند به سه جهت شما حق انجام این کار را ندارید. زیرا وجود فرهنگ جهاد و شهادت در جامعه اولا «ظهر بالدین» موجب ظهور دین و فراگیر شدن آن در عالم میشود، ثانیا «یطفی عن الدین» دشمنی بر علیه دین دفع میشود، ثالثا «فله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم» به واسطه وجود چنین فرهنگی مؤمنین حقیقی با خدا معامله میکنند. این مفهوم را حضرت امام خمینیرحمهالله علیه مکررا در سخنان خود بیان میکردند که: «ان الحیاة عقیده و جهاد». خدا نیز در آیه ی 35 سوره ی مائده میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله وبتغوا الیه الوسیله و جاهدوا فی سبیله»، سپس میفرماید «لعلکم تفلحون» اگر مدل زندگی شما براساس مجاهده باشد، باید امید رستگاری داشته باشید و در غیر این صورت امید فلاح نیست.
بنابراین این سفر آگاهی و انگیزه انسان را در انتخاب و عمل به سبک زندگی جهادی افزایش میدهد. وقتی کسی میبیند عدهای برای اینکه حاکمیت خدای متعال در عالم مستقر گردد، زندگی خود را هزینه کردهاند، هنگامی که از این سفر باز میگردد، شرم میکند از اینکه مانند سابق زندگی از جنس روزمرگی و عافیتطلبانهای داشته باشند. بنابراین انرژی و انگیزه لازم برای تلاش برای فعالیت به سبک جهادی در حوزههای مختلف زندگی را دارد.
[i]- آیه 15 سوره احزاب "و لقد کانوا عاهدوا الله من قبل لا یولون الادبار و کان عهد الله مسئولا"
آیه 23 سوره احزاب "من المومنین رجال صدقوا ما عاهدو الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم ینتظر و ما بدلو تبدیلا"
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
محل شهادت شهید، محل ارادهی الهیه است
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.