1- «کار فرهنگی» یعنی چه؟ آنهایی که خود را مشغول کار فرهنگی میدانند تصورشان این است که روی فرهنگ کاری میکنند. چگونه میتوان بر چیزی که محیط بر ماست، تأثیر گذاشت؟ آیا فرهنگ چیزی است که بتوان روی آن کاری کرد و اصلاحش کرد و سامانش داد؟ اگر چنین تلقیای از فرهنگ داریم احتمالاً مرادمان فضای روانی جامعه یا مؤلفههایی است که درون فرهنگ میگنجانند؛ مثل خانواده، مدرسه، رسانه، مسجد، هیئت و... . شکی نیست که چیزهای بسیاری هستند که میتوانند تأثیر فرهنگی داشته باشند اما اگر گمان کنیم که میتوانیم به کمک این ابزار، فرهنگ را تحت کنترل و مدیریت خود درآوریم به خطا رفتهایم.
2- تا جایی که یادم است، از سال 84 تا 89 هر سال به زیارت مناطق جنگی جنوب رفتهام. و هنوز هم تفاوتی که بین حالوهوای این مناطق در سال 89 با سال 84 حس کردم، به خاطر دارم. دور از ذهن نیست که این تفاوت بهخاطر تغییرات شخصی خودم باشد ولی وقتی از بسیاری افراد دیگر این را میشنوم احتمال میدهم چهبسا کارهای فرهنگیای که در این سرزمینها کردهایم نتیجهی معکوس داده است! نمایشگاههای متعدد از محصولات فرهنگی، یادمانهای مختلف با معماریهای عجیب برای شهدا، دستکاری منطقه با هدف بازسازی فضای عملیاتها، سیستمهای صوتی در اینجا و آنجا و پخش صدای توپ و خمپاره و مداحی، بهحدی است که گویی تمامی تلاشها صورت گرفته تا بمباران عظیمی از کارهای فرهنگی بر سر زائرین این مناطق فرو بریزد به این امید که ترکشهای آن به تکتک زائرین اصابت کند؛ چه میشود که چنین میشود؟ این ماجرا به تلقی ما از کار فرهنگی برمیگردد که گمان میکنیم در هرجایی باید خودمان کاری کنیم. بله، وقتی به مناسبتی در مسجد یا پایگاهی نمایشگاه محصولات فرهنگی برپا میکنیم در این حالت ما کاری میکنیم. خود این نمایشگاه، بهخودیخود اعتنایی به مخاطبان ندارد و تأثیری بر افراد نمیگذارد؛ بلکه هدفش ارائهی محتوا و محصولاتی است که در آن عرضه شده است. افراد بعد از استفاده از این محصولات احتمالاً تحت تأثیر قرار بگیرند. اما شما وقتی قصد زیارت امام رضاعلیهالسلام میکنید، از لحظهی حرکت تا وقتی وارد حرم میشوید، تحت تأثیر این توفیق هستید. امام رضاعلیهالسلام نسبت به زائرش بیاعتنا نیست که اگر روی زائر کار فرهنگی نکنیم، دست خالی از مشهد برگردد. زیارت امام رضاعلیهالسلام کار خودش را میکند چه بخواهیم و چه نخواهیم. بعید میدانم مناطقی که جا به جایش در طول هشتسال خونِ شهید ریخته است به زائرینش بیاعتنا باشد. خاک شلمچه و طلائیه بدون آنکه بخواهیم درونش آب بیندازیم و تانک سوخته بگذاریم و... کار خودش را میکند. اتفاقاً بنا به گفتهی بسیاری، وقتی این مناطق کمتر دستکاری شده بود، حالوهوایش بهتر بود. ما گمان کردهایم این مناطق با حالت خاکی و سادگیشان ممکن است «بیروح» باشد و تأثیری نگذارد؛ پس باید با اقداماتمان به این مناطق روح تازهای بدمیم تا اثرگذاریاش بیشتر شود. صحبت در اینجا صرفاً دستکاری کردن و نکردن نیست؛ صحبت بر سر تلقی از کار فرهنگی است که گمان میکنیم همهچیز نسبت به ما بیاعتنا و بیروح است و این ما هستیم که باید به هرجا و وقتی، روح بدمیم. در گذشته اگر از شلوغی شهر به خاکهای متبرک شرهانی و چزابه پناه میبردی، سنگینی فضا، تو را در بر میگرفت و فرصت تأملی مییافتی تا خودت را بیابی؛ خاکی شدن در آنجا خیلی دلنشین بود و بوی خاک از بهترین بوها بود. اما الان نهفقط آنها که دنبال خلوتی میگردند که خانوادههایی که در تعطیلات عید میخواهند در جایی جذاب و البته مذهبی! تفریح کنند این مناطق را برمیگزینند و واقعاً هم الان این مناطق «جذاب» شده است. کمکم توریستهای حزباللهی جای زائرین بیادعا را در این مناطق گرفته است. ما موفق شدهایم که حجم جذب مسافرین این مناطق در ایام آخر اسفند و عید نوروز را افزایش دهیم.
3- بعد از پیادهروی اربعین امسال که بهدلیل حجم بالای زائرین، همه را غافلگیر کرد، بسیاری از سازمانها و نهادها احساس تکلیف کردند که از این فرصت برای انجام کارهای فرهنگی استفاده کنند. و زمزمههایی شنیده میشد که از تجربیات راهیان نور برای این کار استفاده شود! اگر مراد از کاربرد تجربیات راهیان نور این است که نحوهی اخذ پاسپورت و ویزا راحتتر بشود و حملونقل زائرین ساماندهی بشود و سرویسهای بهداشتی بیشتری در طول مسیر مهیا شود (یعنی تسهیل رسیدن به این پیادهروی) بسیار عالی است؛ ولی اگر مراد این است که در مسیر پیادهروی بر روی زائرین امام حسینعلیهالسلام باید کار فرهنگی کرد، خیلی جای تأمل دارد. بسیاری از افرادی که در اربعین به زیارت کربلا نائل شدهاند، اذعان میکنند که بعد از تجربهی این نحوِ زیارت، خیلی برایشان سخت است که در دیگر روزهای سال و با کاروان و با آسایش و راحتی کامل به زیارت بروند. در مسیر زیارت امام حسینعلیهالسلام هرچه بیشتر خاکی بشوی و زمین بخوری و دشواری بکشی بیشتر برای زیارت آماده میشوی. زیارت امام حسینعلیهالسلام خودش کار اصلی را با زائر میکند و چهخوب موکبدارهای عراقی این را فهمیده بودند. از آنها که دربارهی برنامهی موکبشان و اهدافشان و... میپرسیدی، فقط و فقط میگفتند خدمت به زائر امام حسینعلیهالسلام. آنها تمام تلاششان این بود که آب و نان و مکانی برای استراحت زائر فراهم کنند تا زائرِ پیاده به کربلا برسد و البته امیدهای بسیاری به این کارشان داشتند که در زیارت زائرین شریک شوند؛ همین و بس.
اما وقتی به تیرهای پایانی مسیر پیادهروی میرسی، مهمانسرای با عظمتی را با سنگهای مرمر سفید و سیاه و نورافشانی عجیبی میبینی که به احتمال زیاد ربطی به کارهای مردمیِ قبایل و عشیرهها ندارد. من وقتی این مکان را دیدم ناخودآگاه منزجر شدم. کاش این مکان با عظمت در جای دیگری در اطراف کربلا بود و در مسیر پیادهروی قرار نمیگرفت. حس من در لحظهی دیدن این مکان خیلی شبیه حسی بود که در سال 89 در مناطق جنگی جنوب داشتم.
4- خوب است که ما از تجربهی پیادهروی اربعین و مسیر رسیدن به کربلای امام حسینعلیهالسلام استفاده کنیم و در مسیر رسیدن به کربلای ایران تأمل کنیم. سربسته بگویم که اگر در پیادهروی اربعین همهی شیعیان عراق بسیج میشوند و بههیچ وجه حاضر نیستند که پولِ دولت با پول موکب مخلوط بشود، و زائرین خسته را با تمام وجود کمک میکنند، اما ما با پول دولت با اتوبوسهای کولردار اسکانیا و با باکسهای بزرگ آب معدنی و غذاهای گرم و چرب در ظرفهای یکبار مصرف، مردم را از جایجای ایران به مناطق جنوب میبریم و همهچیزشان را بهلحاظ غذایی و بهداشتی با خودمان میآوریم تا نکند خدایناکرده مریض بشوند و... و فقط زبالههای زائران برای بومیهای این مناطق میماند و مردم این مناطق در پذیرایی از زائرین مشارکتی ندارند، نباید دور ببینیم که قطار یا اتوبوس راهیان نور بهراحتی سنگ بخورد.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
محل شهادت شهید، محل ارادهی الهیه است
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.